سوال ۴۲:
برخی احادیث شما دارای اسنادی صحیح و راویانی ثقه هستند، ولی متن آنها وحشتناک و مطرود هستند، همچون حدیثی در معتبرترین کتاب شما یعنی کتاب [الاصول من الکافی: جلد ۲ صفحه ۶۳۴، کتاب فضل القرآن] که با سند صحیح [۷۶]چنین آمده: «علي بن الحکم عن هشام بن سالم عن أبي عبدالله÷قال: إن القرآن الذي جاء به جبرئيل إلی محمد جسبعة عشر ألف آية» یعنی امام صادق فرمود: قرآنی که جبرئیل برای پیغمبر اسلام آورد هفده هزار آیه بوده است. و باز حدیثی از همان کتاب [الاصول من الکافی: جلد۲ صفحه ۳۷۵ باب مجالسة اهل الـمعاصی] که با سند صحیح چنین آمده: «محمدبن يحيی، عن محمدبن الحسين، عن أحمدبن محمدبن أبي نصر، عن داوودبن سرحان، عن أبيعبدالله÷قال: قال رسول الله ج: إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فاظهروا البراءة منهم وأکثروا من سبهم والقول فيهم والوقيعة وباهتوم کيلا يطمعوا في الفساد في الإسلام ويحذرهم الناس ولا يتعلموا من بدعهم، يکتب الله لکم بذلك الحسنات ويرفع لکم به الدرجات في الآخرة»، یعنی: «از ابوعبدالله صادق روایت شده که گفت رسول خدا جفرمود: پس از من هنگامی که اهل شک و بدعت را دیدید بیزاری خود را از آنها آشکار کنید و دشنام بسیار بدانها دهید و درباره آنان بدگویی کنید و به ایشان بهتان زنید تا نتوانند به فساد در اسلام طمع بندند و در نتیجه، مردم از آنان دوری گزینند و بدعتهای ایشان را نیاموزند (که اگر چنین کنید) خداوند برای شما در برابر اینکار، نیکیها نویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد!!» [۷۷]. سوال پیرامون وضعیت خراب راویان شماست که حتی از ثقات ایشان نیز چنین روایاتی نقل میشود و از این پس احادیث این راویان (به خصوص اگر در استناد به عقاید شیعه باشند) مورد قبول ما نخواهند بود. اگر چنین احادیثی توسط خود ایشان نقل شده که بنابراین ثقه نیستند و چنانچه این اسناد جعل شدهاند که باز نمیتوان به سند جعلی استناد کرد و اسنادی با این راویان از درجه اعتبار ساقط میشوند، چونکه علمای شیعه در مورد این احادیث مطالبی را ارائه میدهند، مثلا در مورد حدیث اول که قرآن را هفده هزار آیه دانسته و متن آن بر تحریف دلالت دارد [۷۸]، میگویند: که علی بن الحکم مرد نابینایی بوده (نجاشی، ص۲۱۰) که از افراد بسیاری حدیث شنیده و به حافظه سپرده و از دیگران خواسته برایش در دفتر او بنویسند که مجموع آنها کتابی شده بنام کتاب علی بن الحکم و این کتاب رونویس میشده و دست به دست میگشته و برای کذابین خیلی آسان بوده که نسخههایی را از آن رونویس کنند و احادیث جعلی خود را وارد آنها سازند و یکی از این نسخهها به دست کلینی افتاده است که او از آن نقل کرده است و بطور کلی میگویند که اسناد چنین احادیثی جعل شدهاند. باید بگویم که چه تضمینی به سایر احادیث این روات هست؟ [۷۹]شاید آنها نیز جعل شده باشند؟ مسلما متن این احادیث وحشتناک بوده و جعلی بودن آنها روشن است، ولی اگر همین روات، احادیثی را پیرامون خلافت بلافصل حضرت علی و عقاید مورد نظر شما بیاورند، بطور حتم آن احادیث مورد قبول شما خواهند بود و شما آنها را جزء احادیث جعل شده (بنام ثقات) به حساب نمیآورید. پس احادیث این راویان نیز نزد ما مطرود میشوند. و اما وضعیت اسناد احادیث نزد شما بسیار سست است. مجموعه احادیث کتاب الحجه از اصول کافی ۹۶۲ حدیث است و طبق تشخیص علامه خودتان، جناب مجلسی در مراه العقول مجموعه احادیث صحیح و حسن و موثق که از نظر سند معتبرند ۲۳۶ حدیث و مجموع احادیث ضعیف و مجهول و مرسل و مرفوع و موقوف و مختلف فیه که از نظر سند معتبر نیستند ۷۲۶ حدیث است، کتاب الحجه کتاب امام شناسی است که یعنی سه چهارم احادیث آن طبق نظر عالم خودتان، سند معتبری ندارند (و تازه بررسی متن آنها نیز باید صورت بگیرد) و بطور کل مجلسی از ۱۶ هزار حدیث کافی، ۹ هزار حدیث آن را ضعیف دانسته است (همینطور در لؤلؤة البحرین اثر یوسف بحرانی ص: ۱۹۵-۱۹۴ به تحقیق محمد صادق بحرالعلوم و الـموضوعات في الآثار والاخبار اثر هاشم معروف حسینی ص ۴۴. بنگر به «مدخل الی فهم الاسلام» اثر یحیی محمد ص ۳۹۴) و از دیگر علمای شیعه، حاج میرزا ابوالحسن شعرانی است که در مقدمهای که بر شرح اصول کافی تالیف مولی صالح مازندرانی میباشد، اینگونه مینویسد: «.....ان اکثر احادیث الأصول فی الکافی غیر صحیحه الاسناد....» [مقدمة شرح اصول کافی: ص۱۲] و یعنی: «بیشتر احادیث اصول در کافی سندشان صحیح نیست». و یا شیخ صدوق که اسناد روایاتش را در من لایحضره الفقیه [۸۰]نیاورده و غالبا به ذکر راوی نخستین بسنده کرده است و شیخ صدوق در کتابهایش از جاعلان شناخته شدهاى چون عبدالرحمن بن کثیر، عبید بن کثیر، محمد بن موسى سمّان، على بن ابى حمزه بطائنى، محمد بن سنان زاهرى، یونس بن ظبیان ازدى، على بن حسّان، عمرو بن شمر جعفى کوفى، ابوالمفضل شیبانى و ... صدها حدیث نقل کرده است. باید به مراجع و محققین مدعی تشیع بگویم که بنابراین دائم نگویید: سند سند!! چون اسناد جالبی ندارید. تنها برای نمونه به برخی از رجال و راویان احادیث شما اشاره میکنیم: هشام بن حکم مجسم [۸۱]، جابر بن یزید جعفی که هفتاد هزار روایت را به امام باقر نسبت داد!! عوف عقیلی که دائم الخمر بود [۸۲]، ابوحمزه ثمالی دائم الخمری دیگر [۸۳]، علی بن ابوحمزه بطائنی [۸۴]که اموال مردم را به اسم ائمه میخورد، او از واقفیه (کسانی که امام رضا را تکفیر میکردند) بود [۸۵]. بطائنی اولین کسی بود که این توقف را آشکار کرد، عبدالله بن ابویعفور نیز همواره سکران بود، ابوهریره بزار، هشام بن سالم جوالیقی مجسم [۸۶]و سید حمیری که همواره دائم الخمر بود [۸۷]. و مغیره بن سعید که کشی (ص ۱۹۶) با سند خود آن را از عبدالله روایت کرده که گفت: مغیره بن سعید عمداً دروغ بر پدرم (باقر) میبندد و کتابهای یاران پدرم را میگیرد و کفر و خدانشناسی را دسیسه کرده و به پدرم نسبت میدهد. پس آن را به اصحاب (باقر) بر میگرداند و به آنها دستور میدهد که در میان شیعه ترویج دهند. پس هر چه درباره غلو در کتب اصحاب پدرم وجود دارد، چیزی است که مغیره بن سعید در کتابها چپانده است. مامقانی در مقدمه کتابش [۸۸]نقل میکند که این مغیره گفت: در بسیاری از اخبار شما که تقریباً به هزار حدیث میرسد، دسیسه کردهام، و ابو خطاب اسدی که امام رضا درباره او گفت: ابوخطاب بر پدرم دروغ بسته است، خداوند ابوالخطاب را لعنت کند! به همین شیوه اصحاب ابوالخطاب تا امروزه این احادیث کتب اصحاب ابوعبدالله را مورد دسیسه قرار دادهاند که آنچه مخالف قرآن است، از ما نپذیرید [۸۹]. و محمد بن عی بن نعمان أحول ملقب به مؤمن طاق که برخی او را به شیطان طاق مجسم نامیده بودند. او شایع کرده بود که امامیه در مردمانی مخصوص از اهل بیت منحصر شدهاند. وقتی که امام زید بن علی بر این شایعه آگاه شد آن را با استناد به اینکه این امر را از پدرش (باقر) نشنیده است، رد کرد و گفت: چه ناپسند خبر دادهای پس کافر شدهای و تو از طرف او (باقر) دارای هیچ شفاعتی نیستی [۹۰]. و صدها نفر امثال اینها. سید شریف مرتضی ملقب به علم الهدی (۴۳۶ هـ) که استاد شیخ مفید -استاد شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی- بوده است، میگوید: در سند اکثر احکام فقه، افراد مذهب واقفیه وجود دارد که یا در خبر اصل هستند یا اینکه فرع میباشند، از دیگری روایت کرده و از او روایت شده است و همچنین در سلسله سند افرادی از غلات، خطابیه، مخمسه، اصحاب حلول مانند فلانی و فلانی و کسانی که بیشمارند، وجود دارند، و به قمی متصل میشود که مشبه و اهل جبر است. گفتنی است که همهی قمیها بدون استثناء جز ابوجعفر بن بابویه، همه شان مشبه و جبری هستند و کتابها و تصانیفشان بدین چیز گواهی میدهد. مرتضی در پایان، بحث را به این گفته مهم خلاصه میکند که: ای کاش میدانستم که چه روایتی سالم و عاری از این است که اصل یا فرعش، واقفی، غالی یا قمی مشبه و جبری نمیباشد، آزمایش در میان ما و جستجو در میان آنهاست ـ تا جایی که به صراحت میگوید: پس روایت خبر واحدی که نقل میکنند، چگونه برای ما صحیح است. بلکه اصحاب حدیث را متهم میکند، طوری که مستقیم و به کلی اعتبار محدثین امامیه را از بین میبرد و میگوید: «ما را با اصحاب حدیث خودمان رها نماید، زیرا در میان آنان فردی استدلالی یافت نمیشود و همچنین شخصی پیدا نمیشود که استدلال را بشناسد و کتابهایشان نیز برای استدلال وضع نشدهاند!» [رسائل الشریف الـمرتضی: ج۳، ص۱۳۱-۱۳۰، از کتاب مدخل الی فهم الاسلام: ص۳۹۳، یحیی محمد که شیعه دوازده امامی است] و همچنین هاشم معروف، دانشمند شیعی اثنیعشری معاصر میگوید: بعد از پیگیری و جستجو در احادیث منتشر شده در مجامع حدیث مانند کافی، وافی و غیره، غالیان و حسودانی را بر این ائمه هادی میبینیم که از هر دری برای فساد احادیث ائمه و بیادبی به منزلت آنها داخل شدهاند، به دنبال آن به قرآن مراجعه کردهاند تا سموم و دسیسههایشان را بر آن بپاشند، زیرا قرآن تنها کلامی است که محتمل چیزهایی است که هیچ چیز دیگری محتمل آنها نمیباشد، لذا صدها آیه را طوری که خواستهاند، تفسیر کردند و با دروغ، دسیسه و گمراهسازی آنها را به ائمه چسباندند. علی بن حسان و عمویش عبدالرحمن بن کثیر و علی بن ابوحمزه بطائنی کتابهایی را در تفسیر تألیف کردهاند که همگی آنها تحریف و خرافات و گمراهی است و با اسلوب، بلاغت و اهداف قرآن هماهنگی و همخوانی ندارد [الـموضوعات في الآثار والاخبار: ص۱۵۳] باید به مراجع رافضی گفت که اینها وضعیت احادیث و اسناد شماست، عقاید مورد نظر شما هم که از قرآن اثبات نمیشوند، بلکه همه از همین روایات و احادیث هستند، بر خلاف اهل سنت که عقاید خود را ابتدا از قرآن میگیرند و سپس از احادیث موافق با قرآن و سیره نبوی (و برایشان مهم نیست که در کتاب خودتان باشد یا در کتب خودشان!!!) پس تکلیف مذهب شما نزد خردمندان روشن است و نیازی به توضیح بیشتر نیست.
[۷۶] از نظر علم رجال شیعه، علی بن الحکم و هشام بن سالم هردو راستگو و قابل اعتمادند (معجم رجال الحدیث: ج۱۱، ص۳۹۴، فهرست نجاشی: ص۳۸۸). [۷۷] در قرآن آمده: ﴿وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ﴾[المائدة: ۸] یعنی: «دشمنی با گروهی، شما را به بیعدالتی درباره آنها وادار نکند». در ضمن باید دانست که بالاخره نادرستی آن بهتان آشکار میشود و مایه رسوایی بهتان زننده میگردد که این به ضرر اهل حق و به سود اهل بدعت خواهد بود و اینگونه اعمال نیز باعث میشوند که بدعتگذاران نیز به اهل حق و مقدسات ایشان اهانت کنند. خواننده گرامی توجه داشته باشد که برخی از شارحان کافی، عبارت باهِتُوهُم را چنین تفسیر نمودهاند که با دلیل و برهان، بدعتگذاران را حیران سازید. ولی این معنا با لغت عرب، سازگاری ندارد زیرا هر چند فعل ثلاثی مجرد بَهَتَ به معنای دَهِشَ و سَکَتَ متحیرا (مدهوش و حیرت زده خاموش) آمده است ولی این فعل، چون به باب مُفاعَلَه رود و بصورت باهَتَ در آید به معنای حیره و ادهشه بما یفتری علیه من الکذب بکار میرود، یعنی: با دروغی که به او بست، وی را حیرت زده و مدهوش ساخت. (به المنجد ذیل واژه بهت نگاه کنید) [۷۸] در کتاب فصل الخطاب محدث نوری ۲۰۰۰ روایت مبنی بر تحریف قرآن وجود دارد و روایاتی دیگر نیز در کتبی دیگر و چنانچه میان راویان چنین احادیثی افراد ثقه وجود داشته باشد از این پس مطرود میشوند، به خصوص در روایات مورد نظر شیعه و فضائل ائمه. [۷۹] اگر بخواهیم این روایات تحریف قرآن را متعلق به همین راویان بدانیم، بنابراین چنین رواتی دیگر ثقه نمیشوند و چنانچه بنام ایشان جعل شدهاند، مسائل دیگر مطرح میشود. [۸۰] خواننده گرامی توجه داشته باشد که تازه اینها کتب اربعه و اصلی شیعه هستند (اصول کافی معتبرترین آنهاست و سه کتاب دیگر، من لایحضره الفقیه وتهذیب واستبصار هستند) [۸۱] الکافی: ج ۱، ص: ۱۰۶-۱۰۵. [۸۲] الکشی: ۹۰. [۸۳] الکشی: ۷۶. [۸۴] الکشی: ۴۲۳. [۸۵] آنها در امامت علی موسی بن جعفر مترقف شدند و در بارۀ مهدویت و غیبت او سخن راندند و به امامت بعد از او اعتراف نکردند، با تکیه بر روایتی که گفته میشود: «هفتمین ما، قائم و مهدی ماست». [۸۶] کافی، کلینی: ج ۱ / ۱۰۵. [۸۷] الکشی: ۲۴۲. [۸۸] تنقیح الـمقال: ج ۱ / ص ۱۷۴. [۸۹] الکشی: ۱۹۵. [۹۰] الکشی: ص ۱۸۶.