آخرین سرخاب و سفید آب ( مراجع شیعه پاسخ نمی دهند) - جلد سوم

فهرست کتاب

در مورد روایت مجهول:

در مورد روایت مجهول:

با توجه به مقصود، می‌توان به چند قسم تقسیم نمود:

اول: اینکه کسی عدالتش چه از نظر ظاهری [۱۷۱]و چه از نظر باطنی [۱۷۲]مجهول باشد و روایت چنین کسی با توجه به مواردی که قبلا گفتیم در نزد جماهیر غیر قابل پذیرش است.

دوم: راوی مجهولی که از نظر عدالت باطنی مجهول است (عدالت باطنی او محرز نشده است) هرچند که از نظر ظاهری عادل باشد و در این صورت مستور نام دارد. بعضی از ائمه‌ گفته‌اند: مستور به کسی گفته می‌شود که در ظاهر عادل باشد ولی عدالت باطن او را نشناسیم. بعضی از کسانی که عدالت راوی مجهول نوع اول را رد می‌کنند به روایت راوی نوع دوم استناد و احتجاج می‌کنند که همین گفته‌ بعضی از علمای شافعی است و به آن حکم کرده‌اند که از جمله‌ آن‌ها امام سلیم بن ایوب رازی می‌باشد می‌گوید: چرا که در خبر، اصل بر حسن ظن (به نسبت راوی) است و به این خاطر در روایت خبر، شناخت عدالت باطن کسی که از او روایت شده از معذورات است و بسنده کردن به شناخت آن در ظاهر کفایت می‌کند و (خبر) از این لحاظ با شهادت فرق می‌کند، چرا که شهادت به نزد حکام است و کشف عدالت باطن برای آن‌ها عذر نیست و به همین‌خاطر در شهادت دادن اعتبار راوی هم به عدالت ظاهر است و هم به عدالت باطن. (باید گفت: عمل کردن مطابق این رأی در مورد کسانی از راویان که در زمان‌های پیشین زیسته‌اند و دست یافتن به عدالت باطنی آن‌ها غیر ممکن بوده است در بسیاری از کتب مشهور حدیث دیده می‌شود).

سوم: مجهول العین: آنان که روایت مجهول العین را نمی‌پذیرند روایت مجهول العدالة را می‌پذیرند و کسی که دو نفر راوی عادل از او روایت کنند و از او مشخصاً نام ببرند این نوع جهالت از او مرتفع می‌شود. ابوبکر، خطیب بغدادی، در جواب مسائلی که از ایشان سؤال‌ شده بود یادآور شده که: راوی مجهول در نزد اهل حدیث به راویی گفته می‌شود که علما او را نشناخته باشند و این که حدیث او جز از جهت یک راوی واحد شناخته شده نباشد (جز یک راوی واحد کسی از او روایت نکرده باشد) مانند عمرو ذی مر، جبار الطایی، سعید بن ذی حدان، که غیر از ابو اسحاق سبیعی کسی از آن‌ها روایت نکرده است. و مانند هزهاز بن میزان که غیر از شعبی کسی از او روایت نکرده است و مانند جری بن کلیب که غیر از قتاده کسی از او روایت نکرده است. (باید گفت: ثوری نیز از هزهاز روایت کرده است. خطیب می‌گوید: برای این که از کسی رفع جهالت شود، حداقل باید دو نفر عالم مشهور از او روایت کنند، مگر این که ثابت شود که روایت آن‌ها از او بیانگر حکم عدالت آن‌ها به نسبت او نمی‌باشد. بخاری در صحیح خود حدیث کسانی را که غیر از یک نفر کسی از آن‌ها روایت نکرده آ‌ورده است که از جمله‌ آن‌ها مرداس اسلمی می‌باشد که غیر از قیس بن ابی حازم کسی از او روایت نکرده است و همین‌طور مسلم نیز حدیث کسانی را که فقط یک نفر از آن‌ها روایت کرده نقل کرده است، مانند ربیعه بن کعب اسلمی که غیر از سلمه بن عبدالرحمن کسی از او روایت نکرده است و همین می‌رساند که راوی مجهولی که فقط یک نفر از او روایت کند می‌تواند از حالت مجهول و مردود بودن خارج شود و اختلافی که در مورد تعدیل او روی می‌دهد به خاطر جهت‌گیری (و مذاهب) متعدد می‌باشد و موجه است و این مسأله مانند آن مسأله‌ اختلافی است که: آیا می‌شود برای تعیین عدالت راوی به تعدیل یک نفر اکتفا کرد؟ و خداوند داناتر است.

[۱۷۱] عدالت ظاهری می‌تواند از دو طریق باشد: ۱- صرفا از طریق روایت راویان عادل (دو نفر یا بیشتر) از آن‌ها ۲- از طریق توثیق با الفاظ مجمل در کتاب‌های جرح و تعدیل. [۱۷۲] منظور این است که شرح حال راوی از جنبه‌هایی که به شناخت تقوی و جوانمردی و یا ضبط او کمک کند مشخص نباشد.