سوال ۲۶:
سوالی اساسی و ریشه ای: چه کسی مجاز به تفسیر اسلام است؟ زیرا تمام مناقشات به همین نکته برمیگردد. به فرض که آن حدیث شما درست باشد که امام زمان میگوید: و اما حوادث واقعه به راویان حدیث ما رجوع کنید، آنها حجت من بر شما و من حجت خدا میباشم «وأما الحوادث الواقعة فارجعوا إلی رواة أحاديثنا فإنهم حجتي عليکم وأنا حجة الله عليهم» خوب امام شما که نگفته به آخوند مراجعه کنید؟!! در حدیث گفته به راوی احادیث ما رجوع کنید و من هم میتوانم راوی حدیث باشم. البته من این سوال را از امثال قزوینی نمیپرسم که دکانشان بسته و تعطیل شود، بلکه از مردم ایران میپرسم که به چه دلیل قرآنی یا حدیثی، زمام خویش را به دست آخوندها دادهاند؟ در ضمن ممکن است مراجع رافضی به آیه ۱۲۲ سوره توبه اشاره کنند که: ﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ ١٢٢﴾[التوبة: ۱۲۲]. «و شایسته نیست مؤمنان همگى (براى جهاد) کوچ کنند پس چرا از هر فرقهاى از آنان دستهاى کوچ نمىکنند تا (دستهاى بمانند و) در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهند باشد که آنان (از کیفر الهى) بترسند». باید گفت که در این آیه نیز نیامده که نزد آخوند بروید و نیامده که دین و تفسیر آن در انحصار آخوندها است و البته اهل علم میتواند استاد دانشگاه یا دکتر تاریخ دان و کارشناس دینی نیز باشد، در ضمن در این آیه نیز صحبت از هشدار دادن و آموختن علم به قوم خود است نه تقلید از مراجع (مراجع رافضی برای توجیه تقلید نیز به این آیه استناد میکنند) و در آن زمان نیز گروهی از هر طائفه باید نزد پیامبر جمیآمده چون مرجع علمی فقط پیامبر جدر مدینه بوده است و در آیه نیز بدینصورت آمده که میبایست عدهای دین را بیاموزند (نه اینکه تقلید کنند) و سپس برای آموختن و آموزش به طوائف دیگر بروند، نه اینکه آن قوم دیگر نیز از ایشان تقلید کنند و در پایان آیه نیز آمده که شاید آنها خدا ترس شوند و پروا پیشه کنند و از نافرمانی حذر کنند که اینها تنها وقتی است که دین را یاد گرفته باشند و بفهمند، در غیر اینصورت کسی بیهوده خدا ترس نمیشود و پروا نخواهد کرد. مفسران از جمله میبدی، زمخشری، طبرسی و ابوالفتح از ابن عباس نقل کردهاند که چون خداوند در این سوره تاکید فراوان در امر جهاد کرده است، صحابه گفتند که ما از هیچ غزوه یا سریهای باز نمیمانیم که خداوند میفرماید نباید همگی برای جهاد بروند و پیامبر جرا تنها بگذارند و عدهای نزد او برای تعلیم دین (نه تقلید) بمانند [۶۶]در ضمن قاسمی از غزالی نقل میکند که مراد از فقه در عصر اول بیشتر علم آخرت بوده است، یعنی اصول عقاید و اخلاق، نه فقط فقه اصطلاحی یعنی علم فروع. (بنابراین این آیه نیز ربطی به انحصاری شدن دین در دست مراجع و یا تفسیر آیات توسط ایشان را ندارد).
[۶۶] در سوره بقره/۱۵۱ نیز بیان شده که پیامبر جبرای تعلیم آمده است.