سوال ۲۳:
سوال پیرامون اسناد خطبه غدیریه امام علی÷است. خطبه مذکور در این منابع روایت شدهاند: [مصباح الـمتهجّد و سلاح الـمتعبّد: شیخ طوسى م۴۶۰ق، اقبال الأعمال، سید رضى الدین بن طاووس م۶۶۴ق، مصباح الزائر: همو، جنّة الأمان الواقية (معروف به مصباح کفعمى)، شیخ تقى الدین کفعمى م۹۰۴/۹۰۵ق، بحارالأنوار علامه محمد باقر مجلسى: م۱۱۱۰/۱۱۱۱ق، مسند الامام الرضا÷، شیخ عزیزاللّه عطاردى (معاصر)]. مراجع مدعی تشیع قصد دارند که وجود روایت و خطبه در این منابع را قرینهاى براى اثبات استناد خطبه به امام على÷ذکر کنند و لذا مىگویند: (این خطبه، اگرچه در کتب اربعه اوّل یافت نمىشود، امّا در دیگر منابع معتبر وجود دارد!!) درباره منابع این خطبه، تذکر نکاتى مهم ضرورى است:
مسند الامام الرضا÷که توسط استاد شیخ عزیراللّه عطاردى خبوشانى جمع آورى شده و براى اولین بار در سال ۱۴۰۶ هجرى قمرى به چاپ رسیده است، خطبه غدیریه منسوب به امام على را از «مصباح الـمتهجد: شیخ طوسى ص۵۲۴] نقل کرده است. [مسند الامام الرضا: ج۲، ص۲۱ـ۲۶، ح۲۸] مصباح کفعمى نیز این روایت را عینا از «مصباح الـمتهجد» نقل کرده است. علامه مجلسى در «بحارالأنوار»، خطبه را از «مصباح الزائر» نقل کرده است.
سید رضى الدین بن طاووس نیز این خطبه را در «مصباح الزائر» و «اقبال الأعمال»، عینا از «مصباح الـمتهجد» نقل نموده است. بنابر چهار اثر مذکور، تنها مأخذ این خطبه، «مصباح الـمتهجد» شیخ طوسى است، پس این سخن که میگویند: «این خطبه در دیگر منابع معتبر وجود دارد» فاقد وجاهت است، زیرا دیدیم که مأخذ اصلى خطبه، یکى بیشتر نبوده، لذا استفاده از تعبیر «منبع» به جاى منابع، وجیهتر مىنماید. در ضمن کتابهایى که استناد شده، مملوّ از احادیث ضعیف و غیر معتبر هستند و صرف وجود یک حدیث در آنها، اعتبار آن حدیث را به اثبات نمى رساند. سند خطبه را مورد بررسى قرار مىدهیم. در طریق خطبه مورد بحث، اشخاص ذیل وجود دارند:
اول: جماعه، که یکى از آنها به قرینه اسناد قبل از این خطبه در «مصباح الـمتهجد»، شناخته شده و او حسین بن عبیداللّه غضائرى «ثقه» و مورد اعتماد مىباشد.
دوم: ابومحمد هارون بن موسى تلّعکبرى (م۳۸۵ق) که او نیز، ثقه و مورد اعتماد است.
سوم: ابوالحسن على بن احمد خراسانى حاجب، ناشناخته است و نام او در هیچ کتاب رجالى شیعه و غیر شیعه دیده نمى شود.
چهارم: ابوعمرو سعید بن هارون مروزى که ناشناخته است.
پنجم: فیاض بن محمد بن عمر طوسى که ناشناخته است و در بین اصحاب امام رضا÷ذکرى از او نشده است.
روش اهل حدیث چنین است که اگر در یک سند، فقط یک راوى ناشناخته وجود داشته باشد، آن سند را غیر قابل اعتماد مىدانند. حال آن که در این سند، سه راوى ناشناخته وجود دارد.
بنابراین، سند خطبه، ضعیفتر از آن است که بتوان به وسیله آن، سخنى را به کسى منتسب نمود. پس نتیجه مىگیریم که هیچ راهى، از نظر علمى، براى تصحیح سند خطبه وجود ندارد و شهرتى نیز در کار نیست که اگر به «جابر بودن» آن قائل بودیم، بتواند ضعف موجود در سند را جبران نماید. البته، اگر چنین شهرتى هم در میان بود، شهرت روایى تلقى مىشد که آن هم، فاقد حجیت مىباشد. پس با توجه به این که تنها سند این خطبه، از ضعف غیر قابل جبرانى برخوردار است، لذا اظهار نظر قطعى ما درباره خطبه مذکور، آن است که: این خطبه، قابل اعتماد نمىباشد و انتساب آن به امام على÷کارى غیر علمى و ناشیانه است، مگر این که اسناد دیگرى یافت شود که با توجه به صحت آنها بتوان این خطبه را از على÷دانست. و گاهی نیز جهت اثبات خطبه مذکور میگویند: از آنجا که نسبت به رجال روایت مهمل تصریحى بر جهل و قدح نشده است و میان دانشمندان نیز سخن یکسانى در بى ارزشى روایت مهمل وجود ندارد، و از سوى دیگر، علامه مجلسى با فرض بى اعتبارى و ضعف روایت مهمل، این خطبه را در «بحارالانوار» نقل کرده است، مىتوان آن را تلقى به قبول کرد، به ویژه این که بزرگانى چون شیخ طوسى، ابن طاووس، کفعمى، حرّ عاملى و امینى، این خطبه را نقل کردهاند. (فصلنامه علوم حدیث، ش۷، ص۱۹۳) در پاسخ باید گفت: حضرت علی÷میفرماید: «انظروا إلى ما قال ولا تنظروا إلى من قال» یعنی: «به سخن نگاه کن، نه به گوینده سخن» و بنابراین صرف اینکه دانشمندانی آن را نقل کردهاند، دلیل بر صحت آن نمیشود. حتی شیخ طوسى یکى از همین دانشمندان بوده است، امّا مىبینیم که اشخاصى چون ابن ادریس و علامه حلّى، در مواردى عدیده، سخنان او را مورد نقد قرار مىدهند و غلط هاى وى را در فقه و اصول و حدیث یادآور مىشوند و اینکه کسى از علما رجال، مهمل را مجهول ندانسته نیز کاملا غلط و اشتباه است. دانشمندانى که رجال مهمل را از اقسام مجهول (یا عین مجهول) دانستهاند، همچون: میرداماد، مهمل را مانند مجهول دانسته است [الرواشح السماوية: ص۶۰-۶۳، علامه حلّى: م۷۲۶ق، مبادى الوصول: ص۲۰۶ و۲۰۷، ابن صلاح شهرزورى: م۶۴۲ق، مقدمة ابن الصلاح فى علوم الحديث: ص۵۳ و۵۴، محیى الدین نواوى: م۶۷۲ق، التقريب: ص۲۱۰و۲۱۱، ضمن تدريب الراوى، ابن کثیر دمشقى: م۷۷۴ق، الباعث الحثيث: ص۹۲، جلال الدین سیوطى م۹۱۱ق، تدريب الراوى: ص۲۱۰و ۲۱۱، بیقونى شافعى: م۱۰۸۰ق، شرح الـمنظومة البيقونية: ص۶۲، بدرالدین ابن جماعة: م۷۳۳ق، الـمنهل الرّوى: ص۶۶، محمد بن وزیر یمانى، تنقيح الأنظار: ۲/۱۹۲، سخاوى: م۹۰۲ق، فتح الـمغيث: ص۱۳۵-۱۴۵، نورالدین عتر منهج النقد فى علوم الحديث: ص۹۰ و۹] اینکه جناب حلّى در «خلاصة أقوال»، فصلى را براى رجال مهمل اختصاص نداده است، دلیل نمى شود که او رجال مهمل را ثقه یا ممدوح مىدانسته و یا به روایت آنها عمل مىکرده است، زیرا اساسا حلّى در کتابش، در صدد معرفى رجال بوده و از آن جهت که رجال مجهول و مهمل را -به دلیل اینکه اطلاعى از آنها در دست نیست- نمىتوان معرفى کرد، بنابراین، نامى از آنها به میان نیاورده است. حال، باید پرسید: آیا عدم معرفى آنها در این کتاب، دلیل اعتبار روایت آنها از نظر حلّى است؟ مگر همین جناب حلّى نیست که مىگوید: عدم کذب یک راوى باید احراز شود تا روایت او مورد قبول قرار گیرد؟ [مبادى الوصول: ص۲۰۶] و اما جناب مجلسى در بحارالأنوار، اصلا مقید به اینکه روایاتش صحیح و معتبر باشد، نبوده است. بنابراین دلایل شما برای اثبات این خطبه باطل هستند.