شناخت اضافات از طرف راوی (زیادهی ثقه) و حکم آن:
این فن بسیار ظریفی است که توجه به آن مطلوب است. ابوبکر بن زیاد نیشابوری و ابونعیم گرگانی و ابو ولید قرشی ائمهی این فن بودهاند و به شناخت زیاده الفاظ فقهی در احادیث شهرت داشتهاند [۱۶۳]. آن چنانکه ابوبکر خطیب نقل کرده است مذهب جمهور فقهاء و اصحاب حدیث بر این است: زیادهی نقل شده از راوی منفرد [۱۶۴]معتبر (ثقه) در هر صورت، پذیرفته میشود، بدین معنی که اگر راوی در بار اول که حدیث را روایت کرده زیاده را نقل نکرده باشد، ولی بار دوم که (همان فرد) همان سند را روایت کرده، زیاده را نقل کرده باشد و یا این که زیاده را از راوی دیگری غیر از راوی قبلی که زیاده (در حدیث او وجود) نداشته روایت بکند در هردو صورت تفاوتی نمیکند و روایتش (روایتی که شامل زیادهی الفاظ است) قابل قبول است و پذیرفته میشود. و این خلاف گفته کسانی از اهل حدیث میباشد که زیاده را به طور مطلق انکار میکنند و خلاف گفته کسانی است که زیاده و اضافات در متن یا سند را در صورتی که از خود راوی باشد نمیپذیرند (حالت اول) اما اگر حدیث را بدون زیاده از کسی و با زیاده از دیگری روایت کرده باشد میپذیرند و در این مورد به نقل از خطیب بغدادی نظر اکثر اهل حدیث این چنین است که: وقتی گروهی حدیثی (حدیث صحیحی) را به صورت متصل روایت کردند هر چند که روایت (صحیح) متصل دارای زیادهی ثقه نیز باشد، حدیث آنها که مرسل است پذیرفته میشود. باید گفت: روایت فرد از راوی معتبر (ثقه) به سه قسم تقسیم میشود: اول: این که روایت فرد منافی و مخالف روایت سایر راویان معتبر باشد که در این صورت حدیث مردود است، چنانکه در نوع شاذ گفته شد. دوم: این که حدیث منافات و مخالفتی با روایت راویان معتبر (ثقه) نداشه باشد، مانند حدیثی که در طبقهای که راویش معتبر (ثقه) است فرد باشد و هنگام عرضه کردن آن به راویات راویان ثقه، مخالفهای با آنها نداشته باشد و چنین حدیثی پذیرفته میشود. و خطیب بغدادی برای این نوع دوم از حدیث ادعا کرده که اتفاق علما بر پذیرش آن است. سوم: این که حالتی بین دو مورد اول و دوم اتفاق بیفتد، یعنی اضافاتی در حدیث راوی ثقه وجود داشته باشند و در روایات دیگران این اضافات (زیادهها) وجود نداشته باشد. مثال: ما رواه مالك،«عَنْ نَافِعٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جفَرَضَ زَكَاةَ الْفِطْرِ مِنْ رَمَضَانَ عَلَى النَّاسِ صَاعًا مِنْ تَمْرٍ أَوْ صَاعًا مِنْ شَعِيرٍ عَلَى كُلِّ حُرٍّ أَوْ عَبْدٍ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى مِنَ الْمُسْلِمِينَ». أبو عیسی ترمذی میگوید: فقط در روایت مالک اضافه لفظ «من الـمسلمین» آمده است و راویان ثقهی دیگر آن را در حدیث خود نقل نکردهاند. و عبیدالله بن عمر و ایوب ودیگران این حدیث را از نافع از ابن عمر نقل کردهاند اما این اضافه الفاظ را در متن نیاوردهاند، اما بعضی از ائمه به همین اضافه الفاظ مالک استناد کردهاند و از جملهی آنها میتوان شافعی و احمد را نام برد، و خداوند داناتر است [۱۶۵].
[۱۶۳] ابن حجر در تبیین این گفتهی ابن صلاح چنین میآورد: مقصود ایشان از کلمات «زیادات الفاظ» زیادات الفاظی است که الفاظ فقهی از آنها استنباط میشود و منظور این نیست که فقها از خودشان مطالبی را به متن احادیث اضافه کرده باشند که چنین مواردی در بخش «مدرج» مطرح میشود نه در اینجا. ر. ک. النکت. ابن حجر. [۱۶۴] منفرد در یک طبقه از سند. [۱۶۵] با توجه به اهمیت بسیار مبحث زیادهی ثقه در علم حدیث و در جهت تبیین بیشتر مفهوم آن و تکمیل مباحث به کتاب النکت مراجعه میکنیم: ابن حجر در کتاب النکت پس از بیان نقطه نظراتی از امام شافعی و ابن خزیمه و ترمذی و دارقطنی نهایتا مطالب و نظریات آنها را در مورد زیادهی ثقه این چنین جمعبندی میکند که ما به طور اختصار آن را بیان میکنیم. البته قبل از توضیحات ابن حجر بهتر است مسائلی را عنوان کنیم: این که بحث از زیادهی ثقه فقط زمانی مطرح میشود که مخرج احادیث یکی باشد، یعنی علاوه بر همگونی متن، سندها نیز حداقل در طبقهی صحابی مشترک باشند، یعنی ما در اینجا از یک حدیث با سندهای مختلف اما هم مخرج (حداقل در طبقهی صحابی مشترک) صحبت میکنیم، یعنی اگر همین حدیث را یک بار از ابوهریره و یک بار از ابو سعید خدریبروایت کرده باشند و در متن یکی از آنها زیادهای آمده باشد (به شرط صحت سندهای آنها و عدم شذوذ)، زیاده پذیرفته میشود و این مباحث زیادهی ثقه و بسط این قضیه و مباحث این بخش، صرفا مربوط به تابعین و راویان بعد از آنهاست، چرا که زیاده در احادیث آنها شک و گمان را بر میانگیزد و کمک گرفتن از ظن غالب موردنیاز است. بنابراین، در قبول و پذیرفتن زیادهی بعضی از اصحاب بر اصحاب دیگر، اختلافی وجود ندارد. و مقصود از زیاده، اضافه شدن مطالبی به متن حدیث و یا زیاد شدن یک راوی در سند و مطالبی از این دست میباشد و مقصود از زیادهی ثقه این است که زیاده فقط از راوی ثقه (معتبر) آن هم با شرایطی پذیرفته میشود و زیادهی راوی ضعیف پذیرفته نمیشود و در این جا بحثی از آن به میان نیامده است. تقریبا میتوان تمام حالاتی را که در یک حدیث امکان زیادهی ثقه وجود دارد به صورت زیر خلاصه کرد: ۱- زیادهی ثقه فقط زمانی پذیرفته میشود که فرد راوی (که زیاده را نقل کرده) حافظ متقن باشد و در این صورت اضافههای او مورد قبول واقع میشود، یعنی اگر فردی که زیادهای را (چه در سند و یا متن) روایت کرده از دیگری که زیاده را روایت نکرده از نظر حفظ و اتقان بالاتر باشد زیادهی او پذیرفته میشود، ولی اگر حدیث سندهای مختلف و هم مخرجی داشته باشد چند حالت پیش میآید اول این که کسی که زیاده را آورده و نقل کرده است یک نفر باشد و اگر از نظر حفظ و اتقان از تمامی راویانی که زیاده را نقل نکردهاند بالاتر باشد دو نظر در این مورد وجود دارد اول آنها که حفظ و اتقان بالای او را از تعداد زیاد راویان دیگر که زیاده را نیاورده اما درجات پایینتری (از عدالت و اتقان را) دارند قویتر میدانند و به نظر آنها هیچ خللی در این زیاده وجود ندارد، مثلا کسانی زیادهی سفیان ثوری و یا شعبه را بر حدیث فاقد زیادهی دهها نفر ترجیح داده و میپذیرند. ۲- اما کسانی عکس این گروه عمل میکنند و مبنا را تعداد زیاد راویانی که زیاده را نیاوردهاند قرار داده و زیادهی فرد حافظ متقن را بر حدیث آنها (آن هم با تعداد بسیار اما از نظر درجهی حفظ پایینتر) نمیپذیرد. ۳- اما حالت سوم این است که زیاده از طرف کسی و یا کسانی باشد که هم از نظر حفظ و اتقان و هم از نظر تعداد پایینتر باشند که در این صورت زیادهی آنها پذیرفته نمیشود. ۴- حالت بعدی این است که از نظر تعداد (راویان) برابر باشند که در این صورت اگر در میان راویان هرکدام کسی وجود داشته باشد که از نظر حفظ و اتقان بالاتر باشد حدیث او مورد استناد قرار گرفته و سندهای دیگر تابع حدیث او هستند. ۵- حالت بعدی این است که راوی و یا راویان حدیث دارای زیاده و بدون زیاده کاملا در یک سطح باشند در صورتی که منافاتی بین آنها نباشد زیاده پذیرفته میشود و در صورتی که هرکدام از آنها تقویت کنندهی (حدیث عضد) داشته باشند حدیث آنها ترجیح داده میشود. ۶- حالت بعدی این استکه هم راوی زیاده و هم راویی که زیاده را نیاورده هردو حافظ باشند (که احتمالا با توجه به حفظ بالای او زیاده پذیرفته میشود)، بنابراین زیادهی ثقه، مطلقا پذیرفته نمیشود، و خداوند داناتر است.