حدیث شصت و هشتم:
حدیث ابی الحمراء که پیامبر جفرموده است: «و چون به آسمان عروج داده شدم وارد بهشت شدم، پس در طرف عرش راست دیدم که نوشته شده بود لا إله إلا الله محمد رسول الله و او را با علی و یاری وی مؤید نمودهام» طبرانی آن را در [الکبیر، مجمع الزوائد: ۹/۱۲۱] روایت نموده است و هیثمیگفته است: در اسناد آن عمرو بن ثابت است، و او (متروک الحدیث است) باید گفت: او ابن ابی مقدام کوفی است و نسائی و دیگران از او روایت ننمودهاند و ابو داود گفته است: او رافضی ناپاک است. و ابن حبان گفته است او احادیث موضوع را روایت مینماید. این روایت از جمله روایات موضوع است و این روایت دارای اسناد دیگری است. که از روایت مذکور واهی است و در آن عمار بن مطر است و او ضعیف الاسناد و بسیاری او را دروغگو دانستهاند و همچنین در آن ابو حمزه ثمالی رافضی غیر ثقه در اسناد آن میباشد و ابن عساکر آن را در [تهذیب تاریخ دمشق: ۵/۱۷۰] از با لفظ و عبارت «رأيتُ ليلة أُسري بي علی ساق العرش: إني أنا الله لا إله غيري، خلقتُ جنة عدن بيدي، محمد صفوتي من خلقي، أَيدته بعلي، نصرته بعلي». روایت نموده است و در [الکنز۳۳۰۴۰] به ابن جوزی در «الواهیات» نسبت داده شده است. و ابن جوزی آن را در [العلل الـمتناهیة: ۱/۲۳۴] جایی داده است و ابو نعیم نیز آن را در [الحلیة: ۳/۲۷] ذکر نموده است، و در اسناد آن احمد بن حسن کوفی است، و دارقطنی گفته است: او متروک الحدیث است و ابن حبان گفته است او کذاب و بسیار به وضع حدیث میپردازد و در اسناد آن رجال مجهول دیگری وجود دارند که در میان رجال حدیث شناخته نیستند. و سپس حدیث را با عبارت «لـما عرج بي، رأيت علی ساق العرش مکتوباً...»دیدهایم که ابن عدی آن را در شرح حال حسین بن ابراهیم در بابی از کتاب (الکامل) روایت نموده است [و ذهبی آن را در الـمیزان: ۱/۵۳۰] از او نقل نموده است] و خطیب نیز آن را از حدیث انسساز طریق ابن عدی روایت نموده است. و عبارت مذکور نیز باطل است. زیرا حسین در اسناد آن، و همچنین عیسی بن محمد بن عبیدالله که از او روایت مینماید مجهول و ناشناختهاند و ابن عدی، ذهبی و ابن حجر (اللسان) این حدیث را تکذیب نمودهاند و ابن عراق کنانی در [التنزیه: ۱/۴۰۱] هم از نظر آنان پیروی نموده است. و از قول ابو هریرهسبه عنوان حدیث موقوف علیه از طریق عباس بن بکار ضبی از خالد بن ابی عمرو ازدی از کلبی از ابو صالح از ابو هریرهسروایت شده است. و ذهبی نیز در [الـمیزان: ۲/۳۸۲] از طریق مذکور در شرح حال عباس بن بکار نقل نموده است و او (عباس) دروغگوست و دارقطنی میگوید: و استاد او خالد شناخته شده نیست و بالاتر از او در اسناد کلبی است که همان محمد بن سائب است و او متهم به کذب است، و سیوطی این حدیث را در کتاب (اللآلیء الـمصنوعة) در شمار موضوعات دروغین ذکر نموده است و ابن عراق در [تنزیه الشریعة: ۱/۴۰۱-۴۰۲] از سیوطی تبعیت نموده و ذکر شد که کسانی مانند ابن عدی، ذهبی و ابن حجر او را تکذیب نمودهاند و همچنین شیخ الاسلام ابن تیمیه در [الـمنهاج ص ۴۷۰-۴۷۱] او را دروغگو دانسته است [۱۸۹].
[۱۸۹] متن حدیث نیز با آیه: ﴿وَإِن يُرِيدُوٓاْ أَن يَخۡدَعُوكَ فَإِنَّ حَسۡبَكَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢ وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ﴾[الأنفال: ۶۲-۶۳] «و او خدایی است که با یاری خود و به وسیله ایمانداران شما را مؤید نموده و میان دلهایشان الفت و انس به وجود آورد»– در تعارض است و آیه مورد اشاره صراحتاً بیانگر این است که تأیید پیامبر به وسیله تمام ایمانداران اعم از مهاجرین و انصار بوده است و تنها به وسیله یک فرد از آنان نبوده، چون آیه با لفظ جمع، ﴿وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾﴿وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ﴾ذکر شده است.