آخرین سرخاب و سفید آب ( مراجع شیعه پاسخ نمی دهند) - جلد سوم

فهرست کتاب

سوال ۷۸:

سوال ۷۸:

مراجع مدعی تشیع می‌گویند که حضرت فاطمه با ابوبکر بر سر ارث (فدک) مشاجره نمود و ابوبکر به حدیثی از پیامبر جاشاره کرد که: «إنا معشر الأنبياء لا نورث، ما ترکناه صدقة» یعنی: «ما گروه انبیاء ارث به جا نمی‌گذاریم، آنچه از ما می‌ماند صدقه است» و سپس می‌گویند: چرا این حدیث را تنها شخص ابوبکر نقل کرده است و نه دیگران؟!! ما می‌گوئیم: چطور چنین سخنی می‌گویید؟ چون تنها ابوبکر صدیقسآن را روایت نکرده است، بلکه کسانی از قبیل عمربن خطاب، عثمان بن عفان، علی‌بن ابیطالب، عباس‌بن عبدالمطلب، عبدالرحمن بن عوف، طلحه بن عبیدالله، زبیربن عوام، سعدبن ابی‌وقاص، ابوهریره و عائشهشهمگی در روایت آن با ابوبکر موافق و هماهنگ می‌باشند [البدایة والنهایة: ۵/۲۸۷]. ضمنا در معتبرترین کتاب حدیث شیعی یعنی [اصول کافی: جلد۱، باب صفة العلم وفضله وفضل العلماء (حدیث دوم) و باب ثواب العالم والـمتعلم (حدیث اول)] آمده که: «إن الأنبیاء لم یورثوا درهماً ولا دیناراً»، یعنی: «همانا پیامبران درهم و دینار ارث ننهادند» [۱۱۵]. و اما استناد شیعیان به آیه: ﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَ[النمل: ۱۶] «سلیمان از داود میراث می‌برد» و همچنین استناد به قول حضرت زکریا÷که فرموده: ﴿فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا ٥ يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَ[مریم: ۵-۶] «مرا فرزندی عطا فرما که از من و از آل یعقوب میراث برد». در پاسخ باید گفت: شیعه از طرفی می‌گوید که فدک به حضرت فاطمه ارث رسیده، ولی از سوی دیگر می‌گوید پدرش فدک را به او بخشیده است!! باید پرسید اگر رسول خدا جآن را به فاطمه بخشیده بود در اینصورت از اموال پیامبر خارج است و دیگر مشمول عنوان ارث نمی‌شود و اگر می‌گویید ارث بوده، پس ادعای بخشیدن فدک باطل است و در صورت ارث بودن، زنان پیامبر نیز در آن سهم خواهند داشت، پس چرا آن‌ها اعتراضی نکردند و سهم خود را نخواستند؟! و نمی‌توان گفت این هبه در مرض موت رسول خدا جبوده است، زیرا شان پیامبر والاتر از آن است که در روزهای آخر زندگی، برای وارثی بیش از سهمش وصیت کند و خلاف نیست که هبه غیرمقبوضه با وفات واهب، باطل و بلااثر می‌شود. و چنانچه بگویید این هبه قبلا صورت گرفته، در اینصورت می‌بایست در ید فاطمه قرار می‌داشت و دیگران هم از آن مطلع می‌بودند، در حالی که در تواریخ معتبر و قطعی اثری از اطلاع و اعتراض سایرین دیده نمی‌شود و اگر اینگونه بود فاطمه می‌توانست بسیاری را جهت شاهد ارائه دهد. و در مورد آیات مورد استناد شما باید گفت که آیه میراث به اتفاق علما بر عمومیت خویش باقی نیست و به چند مورد تخصیص خورده است، مانند تخصیص به عدم ارث فرزند کافر یا قاتل پدر و غیره... در ضمن لفظ ارث اسم جنس و دارای انواعی است از قبیل ارث مال، ارث ملک و سلطنت و ارث نبوت و غیره. در قرآن کریم نیز به معانی مختلف آمده است. از جمله به معنای ارث علم و کتاب مانند: ﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡكِتَٰبَ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَيۡنَا[فاطر:۳۲] یعنی: «آنگاه کتاب (آسمانی) را به کسانی که ایشان را برگزیده بودیم به میراث دادیم». و به معنای ارث بهشت چنانکه می‌فرماید: ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِيٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٧٢[الزخرف: ۷۲] یعنی: «این است بهشتی که به سبب کردارتان به میراث برده‌اید». و یا به معنای ارث زمین و مال چنانکه می‌فرماید: ﴿وَأَوۡرَثَكُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِيَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ[الأحزاب: ۲۷] «زمین و خانه‌هایشان و اموال‌شان را به شما میراث دادیم» و در آیات ۱۲۸ و ۱۳۷ سوره مبارکه اعراف نیز به همین معنی استعمال شده است. و اما در آیه ۱۶ سوره نمل که مورد استناد شماست معنای عرفی و معمول ارث مراد نیست، زیرا حضرت داوود÷غیر از حضرت سلیمان÷اولاد دیگری نیز داشت و قهرا آنان نیز از ارث به معنای عرفی آن محروم نبوده‌اند. واضح است که اولاد اعم از نیکوکار و غیرنیکوکار هردو در صورتی که پدر مالی نهد از او ارث می‌برند و ذکر ارث بردن بدین معنا بیهوده است و متضمن مدح نیست در صورتیکه آیه در مقام مدح و تمجید است، پس ارثی که سلیمان به بهره مندی از آن ممتاز است، ارث نبوت است نه ارث مال و منال که از امور عمومی است و در میان همگان مشترک است و ذکر این امور از شان قرآن به دور است. در ضمن در بررسی آیات می‌بایست به آیات قبل و بعدی توجه داشت نه اینکه یک تکه را به نفع خود بیرون کشید. می‌بینیم که در آیه قبلی به دانش عطا شده به داوود و سلیمان تصریح شده است، بدینصورت: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٥[النمل: ۱۵] «و به راستى به داوود و سلیمان دانشى عطا کردیم و آن دو گفتند ستایش خدایى را که ما را بر بسیارى از بندگان با ایمانش برترى داده‌است». در آیه آمده که داوود و سلیمان بر بسیاری از بندگان مومن نیز برتری دارند و مشخص است که این برتری همان دانش عطا شده از طریق وحی و در حقیقت همان نبوت است و در ادامه همین تکه از آیه [۱۱۶]گزینش شده توسط شما نیز می‌گوید: «اى مردم ما زبان پرندگان را تعلیم یافته‏ایم» که همه این دانش‌ها از طریق وحی و نبوت صورت گرفته است و مقصود آیات را روشن می‌سازد. و اما استناد به آیات پنجم و ششم سوره مریم نیز بیهوده است، زیرا حضرت یحیی÷از آل یعقوب مال ارث نمی‌برد، اموال آنان را اولاد و خویشاوندانشان ارث برده بودند. پدر حضرت یحیی یعنی حضرت زکریا نیز اموال آنچنانی نداشته است که بخواهد دعا کند خداوندا به من وارثی عطا فرما که مالم بی‌ارث نماند!! زیرا وی نجاری زاهد بود که مالی نیندوخته بود، علاوه بر این ارث بردن مال، امری معمول و متعارف است و مدح او نبوده و امتیازی به شمار نمی‌رود، بنابراین در این آیه نیز ارث نبوت مقصود است نه ارث مال و در ادامه آیات به نبوت حضرت یحیی در همان کودکی و داشتن کتاب آسمانی اشاره شده [مریم: ۱۲] که نشان می‌دهد به او ارث رسیده است.

[۱۱۵] روزی حضرت فاطمه، حسن و حسین را به حضور نبی اکرم جمی‌برند و می‌گویند: چیزی برای این دو نفر به ارث بگذارید. پیامبر جمی‌فرمایند: و اما حلمم را برای حسن و اما شجاعتم را برای حسین به ارث می‌گذارم. امام صادق نیز می‌فرمایند: علماء وارثان انبیاء هستند و... این یعنی اینکه پیامبران علم و دانش و حکمت و ایمان و... از خود به ارث می‌گذارند، نه مال و منال!!. [۱۱۶] جالب است که مراجع شیعه در استناد به آیات قرآنی به آیات قبل و بعد از آن آیه توجهی نمی‌کنند که موضوع درباره چه بوده است؟ و حتی در بسیاری از مواقع یک قسمت را از میان یک آیه بیرون می‌کشند و به میل خود تفسیر می‌کنند.