آخرین سرخاب و سفید آب ( مراجع شیعه پاسخ نمی دهند) - جلد سوم

فهرست کتاب

حدیث چهاردهم:

حدیث چهاردهم:

حدیثی که پیامبر جفرموده: من منذر هستم و علی هادی. طبرانی آن را در تفسیر خود (۱۳/۶۳) از طریق حسن بن حسین أنصاری ثنا معاذ بن مسلم ثنا الهروی از عطاء بن سائب از سعید بن جبیر و از ابن عباس آورده است و دیلمی نیز در [مسند الفردوس: ۱۰۳] با همان لفظ «أنا النذیر وعلي الهادي» آن را از ابن عباسب آورده، ولی چون هیچگونه اسنادی را ارائه نداده است صحیح نیست به تنهایی بدو نسبت داد. [ابن کثیر در تفسیر خود: ۲/۵۰۲] می‌گوید که «و فیه نکارة شدیدة» و اما در بررسی اسناد این حدیث: الف) حسن بن حسین انصاری: ابن ابی حاتم در مورد وی می‌گوید: وی یکی از رؤسای شیعه بوده و انسان صادقی نبود. (پس با وجود این خبر صحیح نیست هیچگونه احتجاجی بر گفته‌های وی شود) و ابن حبان نیز در مورد وی می‌گوید: گفتۀ هرکس و ناکسی برای وی اثبات شده بود و احادیث مقلوب را زیاد روایت می‌کرد. ب) معاذ بن مسلم: سندی مجهول است، همانطور که ذهبی در (المیزان) گفته است و جهالت وی جهالت عین است که بسیار ضعیف‌تر از جهالت حال است و حتی در مرتبۀ ضعیفترین روایت است. نگاه کنید به مقدمه (تقریب التهذیب) ذهبی در شرح حال نامه خود به این حدیث اشاره نموده و گفته: خبر باطلی است. ج) هروی: روشن نساخته که وی کیست و کسی با این لقب مشخص نیست بجز ابی زید هروی که اسم او سعید بن ربیع است. بخاری از ایشان احادیث زیادی را استخراج نموده و گمان نمی‌رود که وی باشد، چون بین وفات او و وفات عطاء بن سائب هفتاد و پنج سال فاصله است. ذهبی در شرح حال حسن بن حسین این را ذکر داشته است. د) عطاء بن سائب: وی در اواخر عمرش دچار سوء حافظه گردید و مطالب را مختلّ می‌نمود و بغیر از سفیان الثوری و شعبه و حماد بن زید و ایوب و زائده و زهیر روایت هیچکس دیگری از وی صحیح نیست، و در اسناد این حدیث نام هیچ یک از آن‌ها به چشم نمی‌خورد. این چهار دلیل مذکور در مورد اسناد این حدیث، نه تنها برای حدیث مذکور بلکه چنین دلیلی برای هر حدیث دیگری کافی است که آن را از احتجاج بیندازد. ناشناخته‌ترین سند این حدیث معاذ بن مسلم است و گمانی نیست که حدیث مذکور با چنین سندی باطل و بی‌مورد است. حافظ ابن حجر در [الفتح: ۸/۴۷۹] این حدیث را ذکر نموده و اسناد آن را هم نیک دانسته، امّا بدون شک ایشان به خطا رفته‌ و دقّت کافی به اسناد این حدیث نداشته‌، چون شیخ الاسلام ابن تیمیّه و حافظ ابن کثیر و حافظ ذهبی/با وی مخالف بوده‌اند. البته باز متذکر می‌شویم که متن این حدیث نیز (مانند بسیاری دیگر از احادیث مورد استناد شیعه) چیزی را ثابت نمی‌کند و عقاید مدعیان تشیع، همچون خلافت بلافصل حضرت علی و عصمت و علم غیب و غیره... از آن استخراج نمی‌شود و تنها در بهترین حالت می‌توان گفت که حضرت علی نیز می‌تواند همچون مومنین دیگر برای مردم هدایتگر و الگو باشد و ایشان را امر به معروف و نهی از منکر کند و البته این تنها مختص به حضرت علی نیست و نمی‌توان هدایت مردم را انحصاری کرد و اگر اینگونه باشد پس هم اکنون مردم در گمراهی هستند، چون امام معصوم شیعیان غائب است. و پیامبرجدر مورد حضرت ابوبکر و حضرت عمر نیز فرموده که پس از من به این دو اقتدا کنید. [مسند امام احمد: ۵/۳۸۵، ۳۹۹].