سوال ۲۱:
در سوره نساء آیه۵۹ آمده: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا ٥٩﴾[النساء: ۵۹]. «ای اهل ایمان اطاعت کنید از فرمان خدا و اطاعت کنید از فرمان رسول خدا و فرماندارانتان، و چون در چیزی کارتان به گفتگو و نزاع کشد به حکم خدا (قرآن) و رسول (سنت) باز گردید که این بهتر و نیک انجامتر است». مراجع رافضی، اولی الامر را همان امام معصوم میدانند که اطاعت او در این آیه بیان گردیده است. سوال اینجاست که چرا برای الله و رسول اطیعوا آمده است، ولی برای اولی الامر نیامده است؟ اگر اولی الامر از جانب خداست پس چرا اطیعوا ندارد؟ در آیه آمده اولی الامر منکم، یعنی حاکمی از خودتان، چرا بجای منکم، منا نیامده؟ یا چرا من اهل بیت نبی نیامده است؟ در آیه به تنازع با این اولی الامر اشاره شده و راه رفع اختلاف نیز بیان شده است (یعنی ارجاع دادن اختلاف به کتاب و سنت) سوال اینجاست که مگر میشود با شخص معصوم نزاع داشت؟ مگر اطاعت او واجب نیست؟ البته امثال قزوینی سخنان خوشمزه و جالبی میزنند که چه بسا این نزاع و اختلاف بر سر همان موضوع خلافت باشد!! در جواب میگویم که خلافت حضرت علی به زعم شما غصب میگردد و او اولی الامر نمیشود تا کسی بخواهد با او اختلاف کند و خلافت او پس از ۲۵ سال نیز مورد قبول شما نیست و چنانچه قبول داشتید که دیگر مشکلی وجود نداشت، شما تنها خلافت بلافصل را میخواهید. هیچ یک از امامان شیعه نیز (به جز علی و حسن که آن نیز بطور بلافصل نبوده) خلافت نداشتهاند تا بخواهیم ایشان را مصداق این آیه بدانیم و در حقیقت اولی الامر نبودهاند تا کسی بخواهد با ایشان پیرامون خلافتشان مخالفت کند. در ضمن جناب قزوینی فراموش کردهاند که ایشان حضرت علی را قرآن ناطق میدانند و حتی فهم قرآن را مستلزم وجود اهل بیت میدانند، خوب بازگشت به قرآن دیگر یعنی چه؟ مثل این است که با خود قرآن اختلاف کنیم و برای رفع این اختلاف دوباره به همان قرآن بازگردیم!!! آیا این عقاید شما مضحک نیستند؟!! تازه وقتی افراد بخواهند اختلاف موجود را به کتاب و سنت ارجاع دهند، چیزی پیرامون خلافت الهی علی در کتاب و سنت پیدا نمیکنند و پس از آن باید چه کنند؟ و اختلاف را به کجا ارجاع دهند؟ (لابد به انجیل؟!!) در این آیه خداوند میفرماید در صورت اختلاف و منازعه با اولی الامر موضوع مورد اختلاف را به کتاب و سنت ارجاع دهید. سوال ما از مراجع مدعی تشیع این است که اگر ائمه همان اولی الامر هستند و اگر معصومند و اگر عالم به غیب هستند و اگر در خصوص فهم قرآن محال است اشتباه کنند، بنابراین ادامه آیه باید اینگونه میآمد که در صورت منازعه و اختلاف موضوع را به اولی الامر ارجاع دهید یا اینکه با اولی الامر نباید منازعه و مخالفت کنید (همانگونه که با خدا و رسول نباید مخالفت کنید) و یا اینگونه میآمد که فرمان و نظر اولی الامر در حقیقت همان فرمان و نظر خداست. آری اگر عقیده شما درست است چرا خداوند نعوذبالله موضوع را اینقدر پیچانده است؟!! و اگر با اولی الامر میتوان مخالفت کرد، پس اطاعت کو؟! پس تکلیف اطاعت کردن چه میشود؟! اطاعتی که در ابتدای آیه در مورد خدا و رسول ذکر شده و شما آن را برای اولی الامر نیز الزامی و واجب میدانید و این اطاعت را در راستای همان اطاعت خدا و رسول میدانید که در آیه ذکر شده است [۶۲].
[۶۲] چنانکه طبرانی به سند صحیح از حضرت علی نقل کرده است که او از حضرت رسول پرسیده است: اگر حادثهای برایم روی داد و حکم آن در قرآن و سنّت (به صراحت) نیامده باشد، میفرمایید چطور عمل کنم؟ حضرت جفرمود: (برای ارائه حکمی واحد) از میان دانشمندان مؤمن و متقی شورایی تشکیل دهید، مبادا تنها به رأی خودت آن را فیصله دهی (به نقل از تفسیر الـمنار: ج۵ ص ۱۹۶) و همچنین ابن القیم در اعلام الـموقعین: ج۱ ص۸۴ میگوید: هرگاه خلفای راشدین با مسألهای روبرو میشدند که درباره آن نصی در قرآن و حدیث نبود، اصحاب را جمع میکردند و سپس آن مسأله را میان آنها به مشورت قرار میدادند، وقتی به رأی واحدی میرسیدند آن را اعلام و اجرا میکردند (به تاریخ البدایة والنهایة ابن کثیر: ج ۷ ص ۳۹۴ و انساب الاشراف اثر احمد بن یحیی بلاذری ص ۱۰۰ نیز نگاه کنید).