آخرین سرخاب و سفید آب ( مراجع شیعه پاسخ نمی دهند) - جلد سوم

فهرست کتاب

حدیث پنجم:

حدیث پنجم:

حدیثی که پیامبر جفرموده: «کسی که به من ایمان آورده و مرا تصدیق نموده است به ولایت علی‌بن ابی‌طالب وصیتش می‌کنم، کسی که ولایت وی را بپذیرد ولایت مرا پذیرفته است و هرکس ولایت مرا پذیرفت ولایت خدا را پذیرفته است. و هرکس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته است و آن کس که مرا دوست داشته باشد به راستی خدا را دوست می‌دارد، و هرکس از علی متنفر باشد از من متنفر است و هرکس از من متنفر باشد خدا نیز از وی متنفر می‌باشد». و همچنین این حدیث: «بارالهی هر آن کس که به من ایمان آورد و مرا تصدیق نمود، ولایت علی بن ابی‌طالب را هم پذیرا گردد، چون ولایت علی ولایت من است و ولایت من ولایت خداوندأ». در حدیث اول: عبدالوهاب بن الضحاک الحمصی آمده که ابوحاتم وی را تکذیب نموده است، نسایی و غیر او نیز این حدیث را متروک دانسته‌اند، کما فی (المیزان)، و باز در آن اسم محمدبن عبیدالله بن ابی رافع آمده که ابوحاتم و غیر او نیز او را ضعیف دانسته‌اند. اما بخاری می‌گوید که وی منکر الحدیث است. اما حدیث دوم: یکی از اسناد آن جعفربن احمدبن علی‌بن بیان شیخ‌ابن عدی است، که خود ابن عدی آن را تکذیب نموده است. ابن یونس درباره‌ی وی می‌گوید: وی رافضی و واضع حدیث بوده است. و باز در آن اسم محمدبن عبیدالله بن ابی رافع هست که در حدیث اول نیز آمده بود. و هردو حدیث در محمدبن ابی‌عبیده بن محمدبن عماربن یاسر مشترک هستند. محمد شخصیتی مجهول‌الهویه و غیرمعروف است، چون هیچ سندی در دست نیست که ابی‌عبیده بن محمدبن عمار پسری به نام محمد داشته است تا این حدیث از وی روایت شده باشد، پس با توجه به این دلیل، هردو حدیث مردود و ساقط از حجّت هستند. ضمنا در متن حدیث نیز صحبت از دوستی و دشمنی و بغض و کینه است نه صحبت از اولی الامر و حاکم و معنای کلمه ولی در ادامه جمله مشخص شده است که در حقیقت همان دوستی می‌باشد و در اینجا نکته‌ای ظریف وجود دارد و آن این است که ما دقت کنیم کلمه ولی در سیاق آیات قرآن چه معنایی دارد؟ جمع کلمه ولی می‌شود : اولیاء: ﴿لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ[آل عمران: ۲۸] «مؤمنان نباید کافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگیرند». و آیات متعدد دیگری چون: سوره آل عمران آیه۱۷۵ و سوره نساء آیات ۷۶ و ۸۹ و ۱۳۹ و ۱۴۴ و سوره مائده آیات ۵۱ و ۵۷ و ۸۱ و سوره اعراف آیات ۳ و ۲۷ و ۳۰ و سوره انفال آیات ۷۲ و ۷۳ و سوره توبه آیات ۲۳ و ۷۱ و سوره یونس آیه ۶۲ و سوره هود آیات ۲۰ و ۱۱۳ و سوره رعد آیه ۱۶ و سوره اسراء آیه ۹۷ و سوره کهف آیه ۵۰ و سوره فرقان آیه ۱۸ و سوره عنکبوت آیه ۴۱ و سوره زمر آیه ۳ و سوره شوری آیات ۶ و ۹ و ۴۶ و سوره جاثیه آیات ۱۰ و ۱۹ و سوره احقاف آیه ۳۲ و سوره ممتحنه آیه ۱ و سوره جمعه آیه ۶ ، جالب است که در تمامی این آیات (حتی در اکثر ترجمه‌های فارسی) کلمه اولیاء (که جمع ولی است) به معنای دوست و یار و یاور معنی شده و نه خلیفه و حاکم! با دقت در معنای برخی آیات نیز به خوبی پوچ بودن این ادعا که ولی معنای خلیفه می‌دهد ثابت می‌شود، مثلا خداوند می‌فرماید اولیاء مومنان یا اولیاء کافران. ما اگر طبق معنای آقایان مدعی تشیع بخواهیم کلمه ولی را ترجمه کنیم، باید بگوییم: خلفای مومنان!! یا حاکمان مومنان!! ولی مگر می‌شود یک مومن در یک زمان بیش از یک خلیفه یا بیش از یک حاکم داشته باشد که بخواهیم بگوییم: حاکمان؟! (اولیاء)، تازه تکلیف مومن بیچاره‌ای که تحت حکومت یک حاکم کافر قرار گرفته چه می‌شود؟! اما اگر ولی یا اولیاء را دوست و یاور ترجمه کنیم، می‌شود : دوستان مومنان و یا اینکه یاوران کافران که در این صورت به معنایی بسیار دقیق‌تر و قابل قبول‌تر دست پیدا خواهیم کرد.