الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

نوع چهل و چهارم: در مقدم و مؤخر قرآن

نوع چهل و چهارم: در مقدم و مؤخر قرآن

و آن بر دو قسم است:

(اول): آن است که معنایش به حسب ظاهر دشوار است، و چون شناخته شود که از باب تقدیم و تأخیر می‌باشد، واضح گردد، و این قسم را شایسته آن است که تصنیف جداگانه‌ای برایش پرداخت، و گذشتگان در چند آیه متعرض آن شده‌اند:

ابن أبی حاتم از قتاده آورده که درباره فرموده خدای تعالی:

﴿وَلَا تُعۡجِبۡكَ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَأَوۡلَٰدُهُمۡۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِي ٱلدُّنۡيَا[التوبة: ۸۵].

گفته: این از تقدیم انداختن کلام است، می‌فرماید: «وَلا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ».

و نیز از او درباره فرموده خداوند تعالی:

﴿وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى ١٢٩[طه: ۱۲۹].

آورده است که گفت: این از تقدیم انداختن کلام است، می‌فرماید: «لَوْلَا كَلِمَةٌ وَأَجَلٌ مُسَمًّى لَكَانَ لِزَامًا».

و از مجاهد آورده که درباره فرموده خداوند تعالی:

﴿أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡكِتَٰبَ وَلَمۡ يَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ ١ قَيِّمٗا[الكهف: ۱-۲].

گفته: این ازباب تقدیم و تأخیر است، «أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا».

و از قتاده درباره فرموده خدای تعالی:

﴿إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ[آل‌عمران: ۵۵].

آورده که گفت: این از باب مقدم و مؤخر است، یعنی: «رَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُتَوَفِّيكَ».

و از عکرمه آورده که در مورد فرموده خداوند متعال:

﴿لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِيدُۢ بِمَا نَسُواْ يَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ[ص: ۲۶].

گفت: این از باب تقدیم و تأخیراست، می‌فرماید: «لَهُمْ يَوْمَ الْحِسَابِ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا».

و ابن جریر از ابن زید آورده که درباره فرموده خدای تعالی:

﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَٱتَّبَعۡتُمُ ٱلشَّيۡطَٰنَ إِلَّا قَلِيلٗا[النساء: ۸۳].

گفت: این آیه مقدم و مؤخر است، چنین است: «أَذَاعُوا بِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَمْ يَنْجُ قَلِيلٌ وَلَا كَثِيرٌ».

و از ابن عباس درباره فرموده خدای تعالی:

﴿فَقَالُوٓاْ أَرِنَا ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ[النساء: ۱۵۳].

آورده که گفت: اگرخدای را می‌دیدند که دیده بودند هر آینه گفتند: «جَهْرَةً أَرِنَا اللَّهَ» گفته: این مقدم و مؤخر است. ابن جریر گفته: منظور ابن عباس این است که سؤال آنها آشکار و (جهره) بوده.

و از این گونه است فرموده خداوند:

﴿وَإِذۡ قَتَلۡتُمۡ نَفۡسٗا فَٱدَّٰرَٰٔتُمۡ فِيهَا[البقرة: ۷۲].

«و آن هنگام که کسی را کشتید و درباره آن یکدیگر را متهم نمودید».

بغوی گفته: این اول قصه است، هرچند که در تلاوت مؤخر شده. واحدی گفته: اختلاف درباره قاتل پیش از کشتن گاو بوده، و بدین جهت در کلام مؤخر افتاد که چون خدای تعالی فرمود:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ[البقرة: ۶۷].

«خداوند شما را امر می‌فرماید ...».

مخاطبین می‌دانستند که کشتن گاو جز برای این نیست که دلالت کند بر قاتلی که شخصش بر آنها پوشیده است، پس چون علم به این معنی در دلهای ایشان استقرار یافت در پی آن فرمود: « و آن هنگام که کسی را کشتید و درباره آن یکدیگر را متهم نمودید». پس از موسی کسب تکلیف کردید، او گفت: «خداوند شما را امر می‌فرماید که گاوی بکشید».

و از این گونه است:

﴿أَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ[الفرقان: ۴۳].

که در اصل «هواه الهه» بوده، چون کسی که خدایش را مورد توجه قرار دهد مذموم نیست، پس مفعول دوم را به منظور عنایت به آن مقدم داشت.

و فرموده خداوند:

﴿وَٱلَّذِيٓ أَخۡرَجَ ٱلۡمَرۡعَىٰ ٤ فَجَعَلَهُۥ غُثَآءً أَحۡوَىٰ ٥[الأعلی: ۴-۵].

بنابر تفسیر «احوی» به «سبز» و «جعله» را صفت برای «مرعی» یعنی: «اخرجه احوی» و به منظور رعایت فاصله مؤخر گردیده است.

و فرموده خداوند:

﴿وَغَرَابِيبُ سُودٞ[فاطر: ۲۷].

در اصل «سود غرابیب» می‌باشد، چون غِربیب سیاهی شدید را گویند.

و فرموده خداوند:

﴿فَضَحِكَتۡ فَبَشَّرۡنَٰهَا[هود: ۷۱].

یعنی: فبشرنها فضحکت.

و فرموده خداوند:

﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦ[یوسف: ۲۴].

«لولا أن رای برهان ربه لهم بها».

و بنابراین بیان، هم از یوسف منتفی است.

(دوم): آن است که بحسب ظاهر معنایش مشکل نیست، و علامه شمس الدین بن الصائغ در این باره کتاب خود «الـمقدمة في سر الألفاظ الـمقدسة» را تألیف کرده است، در آن گفته: حکمت معروف شایع در آن اهتمام ورزیدن است، چنانکه سیبویه در کتاب خود گفته: مثل این است که آنچه بیانش مهمتر و عنایتشان نسبت به آن بیشتر است مقدم می‌دارند.

مؤلف همچنین گفته: این حکمت اجمالی است، و أما تفاصیل أسباب و أسرار تقدیم، در کتاب عزیز قرآن ده نوع برایم آشکار گردیده است:

یکم: تبرک، مانند مقدم داشتن خدای تعالی در أمور پر اهمیت، و از این قبیل است فرموده خداوند متعال:

﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ[آل‌عمران: ۱۸].

و نیز:

﴿۞وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ[الأنفال: ۴۱].

دوم: تعظیم، مانند فرموده خداوند:

﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ[النساء: ۶۹].

﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ[الأحزاب: ۵۶].

﴿وَٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَحَقُّ أَن يُرۡضُوهُ[التوبة: ۶۲].

سوم: تشریف، مانند مقدم داشتن مذکر بر مؤنث، مثل:

﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ...[الأحزاب: ۳۵].

و آزاد (حر) مثل:

﴿ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ[البقرة: ۱۷۸].

و زنده در فرموده خداوند:

﴿يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ[الأنعام: ۹۵].

﴿وَمَا يَسۡتَوِي ٱلۡأَحۡيَآءُ وَلَا ٱلۡأَمۡوَٰتُ[فاطر: ۲۲].

و اسب را بر چهارپایان دیگر در فرموده خدای تعالی:

﴿وَٱلۡخَيۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِيرَ لِتَرۡكَبُوهَا[النحل: ۸].

و سمع (= شنوایی) در فرموده خداوند:

﴿وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ[البقرة: ۷].

و نیز:

﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ[الإسراء: ۳۶].

﴿إِنۡ أَخَذَ ٱللَّهُ سَمۡعَكُمۡ وَأَبۡصَٰرَكُمۡ[الأنعام: ۴۶].

ابن عطیه از نقاش حکایت کرده که به این آیات استدلال نموده برای برتری شنوایی بر بینایی، و لذا در وصف خدای تعالی آمده:

﴿سَمِيعُۢ بَصِيرٞ[الحج: ۶۱].

که «سمیع» را مقدم داشته است.

و از این گونه است مقدم داشتن پیغمبر اکرم صبر نوح و پیغمبران دیگر در فرموده خداوند:

﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مِيثَٰقَهُمۡ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٖ...[الأحزاب: ۷].

و مقدم داشتن رسول بر نبی در:

﴿مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ[الحج: ۵۲].

و مقدم نمودن مهاجرین در فرموده خداوند:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ[التوبة: ۱۰۰].

و مقدم آوردن انسان بر جن در هر کجای قرآن که یاد شده‌اند، و مقدم داشتن پیغمبران، سپس صدیقین، سپس شهیدان، سپس صالحین در آیه‌ای که درسوره‌ی النساء آمده و مقدم نمودن اسماعیل بر اسحاق؛ زیرا که او أشرف است، به جهت اینکه پیغمبر اکرم صاز فرزندان او است، و نیز در سن بزرگتر بوده، و تقدیم موسی بر هارون به جهت برگزیدگیش به سخن پروردگار، ولی در سوره طه به منظور رعایت فاصله هارون جلوتر نام برده شده است، و پیش انداختن جبرئیل بر میکائیل در سوره‌ی البقره؛ زیرا که او افضل است، و مقدم آوردن عاقل بر غیرعاقل در فرموده خداوند:

﴿مَّتَٰعٗا لَّكُمۡ وَلِأَنۡعَٰمِكُمۡ ٣٢[النازعات: ۳۳].

﴿يُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلطَّيۡرُ صَٰٓفَّٰتٖ[النور: ۴۱].

و اما مقدم داشتن أنعام در فرموده خداوند:

﴿تَأۡكُلُ مِنۡهُ أَنۡعَٰمُهُمۡ وَأَنفُسُهُمۡ[السجدة: ۲۷].

به جهت اینکه ذکر زرع پیشتر آمده، پس متناسب بود که أنعام جلوتر آید، برخلاف آیه «عبس» که در آن جلوتر بیان شده:

﴿فَلۡيَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ إِلَىٰ طَعَامِهِۦٓ ٢٤[عبس: ۲۴].

لذا مناسب بوده که «لکم» مقدم أفتد. و نیز مقدم نمودن «مؤمنین» بر «کافرین» در همه‌جا، و اصحاب یمین بر اصحاب شمال، و آسمان بر زمین، و آفتاب بر ماه هرکجا واقع شوند مگر در فرموده خداوند:

﴿خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا ١٥ وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِيهِنَّ نُورٗا وَجَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا١٦[نوح: ۱۵-۱۶].

که گفته‌اند: برای رعایت فاصله، و بقولی: برای اینکه سود بردن ساکنان آسمان که ضمیر به آنها برمی‌گردد از ماه بیشتر است، چنین تعبیر آمده.

وابن الانباری گفته: گویند که چهره ماه برای اهل آسمانها روشنایی می‌دهد و پشت آن برای اهل زمین، لذا خداوند تعالی فرموده: (فیهن) چون بیشتر نور آن برای اهل آسمان می‌درخشد.

و از همین گونه است مقدم داشتن غیب بر شهادت در فرموده خداوند:

﴿عَٰلِمَ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ[الزمر: ۴۶].

چون علم به آن بالاتر است، اما؛

﴿فَإِنَّهُۥ يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى[طه: ۷].

به منظور رعایت فاصله است.

چهارم: مناسبت، و آن یا تناسب متقدم با سیاق کلام است، مانند فرموده خداوند:

﴿وَلَكُمۡ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسۡرَحُونَ ٦[النحل: ۶].

زیرا که زیبایی شتران هر چند که در هر دو حالت استراحت و راه‌انداختن هست، و لیکن حالت استراحت دادن که هنگام بازگرداندن آنها آخر روز از چراگاه است ـ بیشتر افتخارانگیز می‌باشد، چون شکمهای شتران پر است، و حالت بیرون راندن آنها به سوی چراگاه در اول روز زیباییش کمتر از حالت اول است، چون شکمشان پایین و گرسنه‌اند، و نظیر این است فرموده خداوند:

﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ[الفرقان: ۶۷].

که اسراف را مقدم داشته، چون اسراف در انفاق می‌باشد.

و فرموده خداوند:

﴿يُرِيكُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا[الروم: ۲۴].

چون با اولین برق‌زدن صاعقه‌ها نیز واقع می‌شوند، و باران نمی‌بارد مگر بعد از برقهای پی‌درپی.

و فرموده خداوند:

﴿وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَايَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ[الأنبیاء: ۹۱].

«که مادر را بر فرزند مقدم داشت چون سیاق در یاد مادر بود».

که پیشتر فرموده:

﴿وَٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا[الأنبیاء: ۹۱].

و لذا فرزند را در جای دیگرمقدم داشته که:

﴿وَجَعَلۡنَا ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَأُمَّهُۥٓ ءَايَةٗ[المؤمنون: ۵۰].

و یاد موسی که در آیه پیش از این آمده به آن حسن می‌دهد.

و فرموده خداوند:

﴿وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا[الأنبیاء: ۷۹].

حکم را جلوتر آورده با اینکه علم پیش از آن است، چون سیاق در آن است که در اول آیه فرموده:

﴿إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ[الأنبیاء: ۷۸].

و یا مناسبت لفظی که از ماده تقدم یا تأخر است، مانند فرموده خداوند:

﴿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ[الحدید: ۳].

﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِينَ مِنكُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَ‍ٔۡخِرِينَ ٢٤[الحجر: ۲۴].

﴿لِمَن شَآءَ مِنكُمۡ أَن يَتَقَدَّمَ أَوۡ يَتَأَخَّرَ ٣٧[المدثر: ۳۷].

﴿بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ[القیامة: ۱۳].

﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ٣٩ وَثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ ٤٠[الواقعة: ۳۹-۴۰].

﴿لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ[الروم: ۴].

﴿لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِ[القصص: ۷۰].

و اما فرموده خداوند:

﴿فَلِلَّهِ ٱلۡأٓخِرَةُ وَٱلۡأُولَىٰ ٢٥[النجم: ۲۵].

برای رعایت فاصله است، و همچنین:

﴿جَمَعۡنَٰكُمۡ وَٱلۡأَوَّلِينَ[المرسلات: ۳۸].

پنجم: چیزی به منظور تأکید و تشویق و سفارش بیشتر مقدم می‌آید، تا مبادا نسبت به آن سستی شود، مانند مقدم داشتن وصیت بر قرض در فرموده خداوند:

﴿مِنۢ بَعۡدِ وَصِيَّةٖ يُوصِي بِهَآ أَوۡ دَيۡنٍ[النساء: ۱۱].

و حال آنکه قرض ـ شرعاً ـ بر وصیت مقدم است.

ششم: سبقت داشتن، و آن از لحاظ وجود یافتن در زمان جلوتر است، که شب بر روز و تاریکیها بر نور، و آدم بر نوح، و نوح بر ابراهیم، و ابراهیم بر موسی، و موسی بر عیسی، و داود بر سلیمان، و فرشتگان بر انسان در فرموده خداوند:

﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِ[الحج: ۷۵].

و عاد بر ثمود، و همسران بر فرزندان در فرموده خداوند:

﴿قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ[الأحزاب: ۵۹].

و چرت بر خواب، در فرموده خداوند:

﴿لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞ[البقرة: ۲۵۵].

مقدم آمده‌اند.

و یا از جهت فرود آمدن است، مانند فرموده خداوند:

﴿صُحُفِ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ ١٩[الأعلی: ۱۹].

﴿وَأَنزَلَ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ ٣ مِن قَبۡلُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ ٱلۡفُرۡقَانَ[آل‌عمران: ۳-۴].

و یا به اعتبار وجوب و تکلیف مانند:

﴿ٱرۡكَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ[الحج: ۷۷].

﴿فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ...[المائدة: ۶].

﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ[البقرة: ۱۵۸].

ولذا پیغمبر اکرم صفرمود: «به آنچه خداوند به آن آغاز کرده شروع می‌نماییم».

و یا ذاتاً جلوتر باشد، مانند:

﴿مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ[النساء: ۳].

﴿مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ[المجادلة: ۷].

و همینطور تمام عددهای هر مرتبه‌ای بر مافوقش ذاتاً مقدم است، و اما فرموده خداوند:

﴿أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ[سبأ: ۴۶].

به جهت برانگیختن و تشویق اجتماع و جمع شدن بر خیر است.

هفتم: سببیّت، مانند مقدم داشتن عزیز بر حکیم؛ زیرا که خداوند عزت داشت پس محکم نمود و نیز مقدم نمودن علیم بر حکیم؛ زیرا که محکم و استوار نمودن از علم بر می‌خیزد، و أما مقدم داشتن حکیم بر علیم در سوره‌ی الانعام به خاطر آن است که آنجا مقام قانونگذاری و تشریع می‌باشد.

و از همین گونه است مقدم نمودن عبادت بر استعانت در سوره‌ی الفاتحه؛ زیرا که عبادت سبب حصول اعانت است، و همچنین فرموده خداوند:

﴿يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ[البقرة: ۲۲۲].

زیرا که توبه سبب طهارت و پاک شدن است،

﴿لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ[الجاثیة: ۷].

چون افک (= تهمت زدن) سبب اثم(= گناه بزرگ) می‌باشد؛

﴿يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡ[النور: ۳۰].

چون چشم انسان را به کارهای دیگر می‌کشاند که: «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد».

هشتم: بسیاری أفراد شیئ، مانند:

﴿فَمِنكُمۡ كَافِرٞ وَمِنكُم مُّؤۡمِنٞ[التغابن: ۲].

«برخی از شما كافر و برخی مؤمن اند».

زیرا که کفار بیشترند،

﴿فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِ...[فاطر: ۳۲].

که ظالم را مقدم داشت چون أفراد آن بیشتر است، سپس مقتصد = میانه‌رو، و سپس سابق، و لذا سارق را بر سارقه مقدم داشت چون دزدی در مردها زیادتر است، و زانیه را بر زانی مقدم نمود چون زنا در زنها بیشتر می‌باشد.

و از همین قبیل است مقدم داشتن رحمت بر عذاب در غالب جاهایی که در قرآن ذکر شده، و لذا (از خداوند رسیده در حدیث قدسی): «رحمتم بر غضبم غالب است».

و فرموده خداوند:

﴿إِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجِكُمۡ وَأَوۡلَٰدِكُمۡ عَدُوّٗا لَّكُمۡ فَٱحۡذَرُوهُمۡ[التغابن: ۱۴].

ابن الحاجب در أمالی خود گفته: بدین جهت أزواج (= همسران) را مقدم داشت که مقصود خبردادن از این است که در بین آنها دشمنانی هستند، و وقوع آن در همسران بیش از فرزندان است، و در معنی موردنظر به قاعده نزدیکتر می‌باشد، لذا اموال را مقدم داشت در فرموده خداوند:

﴿إِنَّمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَأَوۡلَٰدُكُمۡ فِتۡنَةٞ[التغابن: ۱۵].

زیرا که تقریباً فتنه از اموال جدا نمی‌گردد،

﴿كَلَّآ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَيَطۡغَىٰٓ ٦ أَن رَّءَاهُ ٱسۡتَغۡنَىٰٓ ٧[العلق: ۶-۷].

ولی اولاد در مستلزم بودن فتنه مانند اموال نیستند، پس مقدم داشتن آنها اولی بود.

نهم: ترقی از پایینتربه بالاتر، مانند:

﴿أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ يَمۡشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَيۡدٖ يَبۡطِشُونَ بِهَآ...[الأعراف: ۱۹۵].

از پایینتر آغاز کرد تا ترقی کند؛ زیرا که دست از پا برتر، و چشم از دست ارزنده‌تر، و گوش از چشم بهتر است، و از همین گونه است تأخیر بلیغتر، و برای این مثال آورده‌اند به: مقدم داشتن رحمان بر رحیم، و رؤوف بر رحیم، و رسول بر نبی در فرموده خداوند:

﴿وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا[مریم: ۵۱].

و برای این نوع نکته‌ها ذکر شده که مشهورترین آنها رعایت فاصله است.

دهم: پایین آمدن از بالاتر به پایینتر، وبرای این مثال آورده‌اند:

﴿لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞ[البقرة: ۲۵۵].

﴿لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً[الکهف: ۴۹].

﴿لَّن يَسۡتَنكِفَ ٱلۡمَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَلَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ[النساء: ۱۷۲].

این بود آنچه ابن الصائغ ذکر کرده است، و دیگران أسباب دیگری نیز آورده‌اند، از جمله اینکه: دلالتش بر قدرت بیشتر و عجیبتر باشد، مانند فرموده خداوند:

﴿فَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ بَطۡنِهِۦ...[النور: ۴۵].

و فرموده خداوند:

﴿وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ يُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّيۡرَ[الأنبیاء: ۷۹].

زمخشری گفته: بدین‌جهت کوهها را بر پرندگان مقدم داشته که تسخیر کوهها برای داود وتسبیح آنها با او عجیبتر و بر قدرت الهی دلالتش بیشتر، و مدخلیتش در اعجاز فزونتر می‌باشد، چون آنها جماد، و پرندگان حیوان می‌باشند.

و از جمله اینکه، فاصله‌ها رعایت شود، و برای این نوع مثالهای فراوانی خواهد آمد.

و از جمله: فهمانیدن حصر برای اختصاص دادن، که در نوع پنجاه‌وپنجم خواهد آمد.