نوع هفتاد و هفتم: در شناخت تفسیر و تأویل قرآن و بیان فضیلت و نیاز به آن
تفسیر باب تفعیل از فسر است، و آن بیان و کشف میباشد، و گویند که مقلوب از سفر است، چنان که گویی: أسفر الصبح = صبح روشن شد و به قولی: مأخوذ از تفسره ـ وسیله معاینه طبیب از مریض است. و تأویل در اصل از اول یعنی بازگشت میباشد، انگار که آیه به معانی محتمل خود بازگردانده میشود، و به قولی: از ایاله است؛ یعنی سیاست؛ کأنه تأویل کننده کلام آن را تدبیر کرده و معنی آن را در جای خودش قرار داده است.
و در مورد تفسیر و تأویل اختلاف کردهاند، ابوعبید و عدهای گفتهاند: به یک معنی میباشند.
ولی عدهای دیگر این را انکار نمودهاند تا آنجا که ابن حبیب نیشابوری با مبالغه گفته است: «در زمان ما مفسرانی رشد کردهاند که اگر فرق بین تفسیر و تأویل از آنها سؤال گردد؛ جواب نتوانند گفت».
و راغب گفته: تفسیر أعم از تأویل است، و تفسیر بیشتر در الفاظ به کار میرود و در مفردات واقع میشود، و تأویل بیشتر در معانی و جملهها به کار میرود، و اکثراً در کتب الهیه انجام میگیرد و تفسیر هم در کتب الهیه و هم در کتابهای دیگر واقع میشود.
و دیگری گفته: تفسیر بیان لفظی است که یک وجه بیشتر ندارد، و تأویل توجیه کردن لفظی است که به معنای مختلفی توجه دارد به یکی از آن معانی، با دلایل ظاهر.
و ماتریدی گفته: تفسیر؛ یقین کردن به آن است که مراد از لفظ همین معنی است، و شهادت دادن به اینکه خداوند همان منظور را از آن لفظ داشته، پس اگر دلیل قطعی بر آن باشد صحیح؛ وگرنه تفسیر به رأی است که از آن نهی شده، و تأویل ترجیح دادن یکی از احتمالات است بدون قطع و شهادت بر خداوند نسبت به آن.
و أبوطالب ثعلبی گفته: تفسیر بیان وضع لفظ است یا به طور حقیقت یا مجاز، مانند تفسیر صراط به: طریق = راه، و صیب به: مطر = باران، و تأویل بیان باطن لفظ است که از اول یعنی بازگشت به عاقبت امر گرفته شده، پس تأویل خبر دادن از حقیقت مراد و تفسیر خبر دادن از دلیل مراد است؛ زیرا که لفظ کاشف از مراد است و کاشف دلیل میباشد، مثال آن فرموده خدای تعالی است: ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ ١٤﴾[الفجر: ۱۴]. تفسیرش چنین است: مرصاد از رصد گرفته شد، رصدته یعنی: رقبته (= آن را زیر نظر گرفته و مراقبش بودم)، و مرصاد باب مفعال از آن است، و تأویل آن چنین است: هشدار از مسامحه و سهلانگاری نسبت به امر خداوند، و برحذر داشتن از غفلت در آمادگی و مهیا بودن برای عرضه بر خداوند؛ و دلایل قطعی میرساند که مراد از آیه همین است؛ برخلاف وضع آن در لغت.
و اصفهانی در تفسیر خود گفته: بدان که تفسیر در عرف علما کشف معانی قرآن و بیان مراد از الفاظ میباشد؛ اعم از اینکه به حسب لفظ مشکل باشد یا نه، و از لحاظ معنی اعم از ظاهر و غیرظاهر است، و تأویل بیشتر در جملهها واقع میشود، و تفسیر یا در الفاظ غریب به کار میرود مانند: «بحیره، سائبه، و وصیله»، و یا در مطلب موجزی که با شرح بیان میگردد، مانند: «أقیموا الصلاة، و آتوا الزکاة» و یا در کلامی که متضمن جریانی است و جز با شناختن آن جریان تصویر کلام میسر نمیگردد، مانند: ﴿إِنَّمَا ٱلنَّسِيٓءُ زِيَادَةٞ فِي ٱلۡكُفۡرِ﴾[التوبة: ۳۷]. و: ﴿وَلَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا﴾[البقرة: ۱۸۹]. و اما تأویل: گاهی به صورت عام به کار میرود و گاهی به صورت خاص، مانند کفر که گاهی به طور کلی در انکار به کار میرود و گاهی درخصوص انکار خدای عزّ و جل، و مانند ایمان که در تصدیق مطلق به کار میرود، و به طور خاص در باور حق هم استعمال میشود، و یا در لفظ مشترک بین چند معنی مختلف واقع میشود، مانند لفظ «وجد» که بر جده = خشم، و وجد = محبت، و وجود = یافتن گفته میشود.
و دیگری گفته: تفسیر متعلق به روایت، و تأویل مربوط به درایت میباشد.
و ابونصر قشیری گفته: تفسیر فقط از پیروی و روایت به دست میآید، و تأویل به استنباط انجام میشود.
و عدهای گفتهاند: آنچه در کتاب خدا بیان شده و در احادیث صحیح از سنت تعیین گشته تفسیر نامیده میشود؛ زیرا که معنایش ظاهر و واضح است، و کسی را نشاید که در آنها اجتهاد یا غیر آن به کار برد، بلکه باید بر همان معنایی که برای آن وارد شده آن را حمل نماید، و از آن تجاوز نکند، و تأویل آن است که علمای عامل به معانی کتاب و ماهران در علوم و معارف برای آن استنباط مینمایند.
و عدهای ـ که از جمله آنها بغوی و کواشی هستند ـ گفتهاند: تأویل توجیه کردن آیه به معنایی موافق با ماقبل و مابعد آن است با استنباط به شرط اینکه آیه آن توجیه را بپذیرد، و مخالف با کتاب و سنت هم نباشد.
و بعضی گفتهاند: تفسیر علم به نزول و شؤون و قصص آیات؛ و اسباب نزول آنها میباشد، و سپس دانستن مکی و مدنی، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، مطلق و مقید، مجمل و مبین، حلال و حرام، وعده و وعید، و امر و نهی، و عبرتها و امثال آیات میباشد.
و أبوحیان گفته: تفسیر علمی است که در آن بحث میشود از چگونگی تلفظ قرآن و مدلولات و احکام فردی و ترکیبی آنها، و معانی آنها که در حال ترکیب بر آن معانی حمل میشود، و تتمههایی بر اینها.
وی افزوده: اینکه گوییم: «علمی است» جنس است، و اینکه: «در آن بحث میشود از چگونگی تلفظ قرآن» منظور علم قرائت است، و منظورمان از: «مدلولات» مدلولهای آن الفاظ میباشد، و این متن علم لغت است که در این علم به آن نیاز هست، و اینکه گفتم: «و احکام فردی و ترکیبی آنها» شامل علم صرف و بیان و بدیع میباشد، و اینکه: «معانی آنها که در حال ترکیب بر آن معانی حمل میشود» هم شامل مواردی است که دلالت به طور حقیقت انجام میگیرد، و هم مواردی که به طور مجاز است؛ زیرا که ترکیب گاهی به ظاهر چیزی را مقتضی است ولی مانعی از حمل بر آن جلوگیری میكند، پس بر غیر آن حمل میگردد، و مجاز همین است، و اینکه گفتیم: «و تتمههایی بر اینها» مانند شناخت نسخ و سبب نزول و قصهای که چیزی از مبهمات قرآن را واضح میسازد.
و زرکشی گفته: تفسیر علمی است که با آن کتاب خداوند که بر پیامبرش محمد صنازل نموده فهمیده میشود، و بیان معانی و استخراج احکام و حکمتهای آن انجام میگردد، و کمک آن علم لغت و نحو و صرف و علم بیان و اصول فقه و قراءات میباشد، و به شناختن اسباب نزول و ناسخ و منسوخ نیاز دارد.