الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

الأعراف

الأعراف

ابن مردویه و غیر او به سند ضعیفی از انس آورده‌اند از رسول خدا صکه درباره فرموده خداوند:

﴿خُذُواْ زِينَتَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ[الأعراف: ۳۱].

«زیورهای خویش را در هنگام هر نماز برگیرید».

فرمود: «در نعلین‌ خود نماز بگذارید». شاهدی نیز از ابوهریره به روایت ابوالشیخ دارد.

و امام احمد و ابوداود و حاکم و دیگران از براءبن عازب آورده‌اند که رسول خداصاز قبض روح بنده کافر یاد کرد و فرمود: «پس آن را بالا می‌برند، و به هر جمعی از فرشتگان بگذرند می‌گویند: این روح خبیث چیست؟ تا اینکه به آسمان دنیا می‌رسانند، و درخواست باز شدن در آن را می‌نمایند، پس برای او باز نمی‌شود» سپس رسول خدا صاین آیه را خواند:

﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ[الأعراف: ۴۰].

«درهای آسمان برای آنان باز نمی‌شود».

«پس خداوند فرماید: نامه‌اش را در سجین بنویسید در پست‌ترین زمین، پس روح او پرتاب می‌شود» سپس رسول خدا صاین آیه را خواند:

﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ[الحج: ۳۱].

«و هر آن کس به خداوند شرک ورزد چنان است که از آسمان سقوط کند پس پرندگان او را بربایند یا باد او را در جای پستی بیافکند».

و ابن مردویه از جابربن عبدالله آورده که گفت: از رسول خدا صدرباره کسانی که نیکی‌ها و بدی‌هایش یکسان باشد سؤال شد، فرمود: «آنان اصحاب اعراف هستند». این خبر شواهدی دارد.

و طبرانی و بیهقی و سعیدبن منصور و دیگران از عبدالرحمن مزنی آورده‌اند که گفت: از رسول خدا صدرباره‌ی اعراف سؤال شد، فرمود: «آنان کسانی هستند که در راه خدا از جهت معصیت پدرانشان کشته شده‌اند، پس گناه پدرانشان مانع از دخول آنان به بهشت، و کشته شدنشان در راه خدا مانع از دخول آنها به جهنم شده باشد». از ابوهریره به روایت بیهقی، و از ابوسعید به روایت طبرانی شاهد دارد.

و بیهقی به سند ضعیفی از انس مرفوعاً آورده که: آنان مؤمنین جن هستند.

و ابن جریر از ام المؤمنین عایشه آورده که گفت: رسول خدا صفرمود: «طوفان مرگ است».

و امام احمد و ترمذی و حاکم روایتی ـ که دو نفر اخیر صحیحش دانسته‌اند ـ از انس آورده‌اند که رسول خدا صاین آیه را خواند:

﴿فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا[الأعراف: ۱۴۳].

«پس هنگامی که پروردگارش برای کوه تجلی کرد آن را متلاشی ساخت».

فرمود: این چنین ـ و به طرف ابهام خود به بند انگشت راستش اشاره کرد ـ پس کوه از هم پاشید، و موسی بیهوش افتاد.

و ابوالشیخ از طریق جعفربن محمد از پدرش از جدش از پیغمبر اکرم صآورده که فرمود: «الواحی که بر موسی نازل شد از سدر بهشت بوده، طول هر لوح دوازده ذراع».

و امام احمد و نسائی و حاکم ـ که صحیح دانسته ـ روایتی از ابن عباس از پیغمبر اکرم صآورده‌اند که فرمود: «خداوند از پشت آدم در نعمان روز عرفه پیمان گرفت، پس از صلب او تمام ذریه‌ها را برآورد، و آنها را در پیش رویش پراکنده ساخت، سپس با آنها سخن گفت، و فرمود: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، [بله]».

و ابن جریر به سند ضعیفی از ابن عمر آورده که گفت: «رسول خدا صدرباره این آیه فرمود: خداوند از پشت آدم چنان که با شانه از سر چیزی گرفته می‌شود، فرزندان او را بیرون آورد، پس به آنها فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، فرشتگان گفتند: شهادت دادیم».

و امام احمد و ترمذی ـ که حسن دانسته ـ و حاکم ـ که صحیح شمرده ـ از سمره از پیغمبر اکرم صآورده‌اند که فرمود: «هنگامی که حواء فرزند آورد ـ و چنان بود که برایش فرزند نمی‌ماند ـ ابلیس بر او گذشت و گفت: او را عبدالحارث نام بگذار، پس او را عبدالحارث نامید و آن پسر زنده ماند، پس آن وحی و دستور شیطان بود».

و ابن ابی حاتم و ابوالشیخ از شعبی آورده‌اند که گفت: هنگامی که خدای تعالی آیه: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ[الأعراف: ۱۹۹]. را نازل کرد رسول خدا صفرمود: ای جبرئیل این چیست؟ جبرئیل گفت: نمی‌دانم تا از عالم بپرسم، پس رفت و برگشت و گفت: خداوند تو را امر می‌کند از کسی که بر تو ستم نمود بگذری، و هر کس محرومت کرد عطا نمایی، و هر که از تو برید صله کنی». این خبر مرسل است.