نوع پنجاهم: در مفهوم و منطوق قرآن
منطوق آن است که لفظ در محل نطق و گفتار بر آن دلالت کند، پس اگر فقط یک معنی را محتمل باشد و بر غیر آن منطبق نگردد، «نص» نامیده میشود، مانند:
﴿فَصِيَامُ ثَلَٰثَةِ أَيَّامٖ فِي ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡكَ عَشَرَةٞ كَامِلَةٞ﴾[البقرة: ۱۹۶].
«پس روزه سه روز در حج و هفت روزهرگاه بازگشتید که آن ده روز کامل است».
و از عدهای از متکلمین نقل شده که گفتهاند نص در کتاب و سنت جداً کم است، و امام الحرمین و دیگران در رد بر آنها مبالغه کردهاند، امام الحرمین گفته: «چون منظور از نص رساندن معنی مستقل و قاطع است که جایی برای تأویل و احتمال در آن نباشد، و این معنی هرچند که با وضع صیغهها در لغت انجام نشده با قرائن حالی و مقالی چقدر زیاد است!
و اگر معنی دیگری نیز به طور مرجوح محتمل باشد، آن را «ظاهر» گویند، مانند:
﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَيۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ﴾[البقرة: ۱۷۳].
زیرا که باغی بر جاهل و ظالم هردو اطلاق میگردد، ولی در معنی أظهر و أغلب است.
و مانند:
﴿وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطۡهُرۡنَ﴾[البقرة: ۲۲۲].
که هم به قطع شدن خون حیض، و هم به وضو و غسل «طهر» گفته میشود، و در معنی دوم أظهر است.
پس اگر به جهت دلیلی برمعنای مرجوح حمل گردد، آن را «تأویل» و مرجوحی که بر آن حمل میشود «مؤول» نامند، مانند فرموده خداوند:
﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ﴾[الحدید: ۴].
«و او با شماست هر جا که هستید».
که محال است از نظر ظاهر و ذات نزدیک خدا بود، پس صرف نمودن آن از این معنی متعین است، و باید بر قدرت وعلم، یا حفظ و رعایت خداوند حمل و تأویل گردد.
و مانند فرموده خداوند:
﴿وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ﴾[الإسراء: ۲۴].
«و فرود آر برای آنان (پدر و مادر) بال مذلت خود را از روی مهربانی».
که محال است آن را بر ظاهرش حمل نماییم، چون محال است برای انسان بالهایی باشد، پس باید که بر خضوع و حسن خلق تأویل گردد.
و گاهی لفظ بین دو حقیقت یا حقیقت و مجاز مشترک است، و جایز است بر هر دوی آنها حمل شود، خواه قائل شویم که بکاربردن لفظ در هر دو معنایش جایز است یا نه، و بنابراین وجهش آن است که با لفظ دو بار خطاب شده باشد، یک بار این معنی، و بار دیگر آن معنی دیگر ارده شده باشد.
و از مثالهای این نوع است:
﴿وَلَا يُضَآرَّ كَاتِبٞ وَلَا شَهِيدٞ﴾[البقرة: ۲۸۲].
که احتمال میرود معنایش چنین باشد: ضرر نرسانند نویسنده و شهادتدهنده به صاحب حق که در نوشتن و گواهی دادن ستم کنند، و نیز احتمال دارد «لایضارَر» به فتح باشد، یعنی: صاحب حق به نویسنده و شاهد ضرر نزند که آنچه بر آنان لازم نیست وادارشان سازد که بنویسند و گواهی دهند.
آنگاه اگر صحت دلالت لفظ بر تقدیر متوقف باشد آن را «دلالت اقتضاء» نامند، مانند:
﴿وَسَۡٔلِ ٱلۡقَرۡيَةَ﴾[یوسف: ۸۲].
یعنی: أهل القریه، و اگر متوقف بر تقدیر نباشد و لفظ بر آنچه مقصود نیست دلالت نماید، آن را «دلالت اشاره» گویند، مانند دلالت فرموده خدای تعالی:
﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡ﴾[البقرة: ۱۸۷].
بر صحت روزه کسی که با حال جنابت صبح کند، چون مباح بودن جماع تا طلوع فجر مستلزم آن است که در قسمتی از روز جنب باشد. و این استنباط از محمد بن کعب قرظی حکایت شده است.