الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

استدراک و استثناء

استدراک و استثناء

شرط اینکه از بدیع شمرده شوند آن است که نوعی از محاسن را بیش از آنچه معنی لغوی بر آن دلالت دارد متضمن باشند.

مثال استدراک:

﴿قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ وَلَٰكِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا[الحجرات: ۱۴].

که اگر به ﴿لَّمۡ تُؤۡمِنُواْاکتفا می‌کرد آنها را پراکنده می‌نمود؛ زیرا که آنها گمان داشتند که اقرار به شهادتین ایمان است، پس از جهت بلاغت واجب بود که استدراک ذکر شود تا دانسته گردد که ایمان توافق دل با زبان است، و اگر تنها زبان به آن اقرار نماید اسلام نامیده می‌شود، و به آن ایمان نمی‌گویند، و توضیح بیشتری نیز بر آن افزود که:

﴿وَلَمَّا يَدۡخُلِ ٱلۡإِيمَٰنُ فِي قُلُوبِكُمۡ[الحجرات: ۱۴].

پس چون استدراک متضمن توضیح اشکالی که ظاهر کلام دارد می‌باشد، از محاسن شمرده شده است.

و مثال استثناء:

﴿فَلَبِثَ فِيهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِينَ عَامٗا[العنکبوت: ۱۴].

که خبر دادن از آن مدت با این عبارت زمینه را برای معذور داشتن نوح در نفرینش بر قومش فراهم می‌سازد، که اگر گفته می‌شد: «در قومش نهصد و پنجاه سال ماند» اینچنین مطلب را هول‌انگیز و بزرگ جلوه نمی‌داد؛ زیرا که لفظ «الف = هزار» که در آیه آمده اولی که بگوش می‌رسد انسان را از شنیدن بقیه سخن مشغول می‌دارد، و چون استثنا می‌آید دیگر توجه شخص را به خود معطوف نمی‌کند تا أثر یاد کردن لفظ هزار از بین برود.