(اطناب و زیاده)
و این بر چند گونه است:
گونه اول: دخول یک حرف یا بیشتر از حروف تأکید که در نوع أدوات گذشت، و آنها عبارتند از: «إن»، «أن»، «لام ابتدا»، «لام قسم»، «ألا»ی استفتاحیه، «أما»، «هاء» تنبیه، «کأن» در تأکید تشبیه، «لکن» در تأکید استدراک «لیت» در تأکید تمنی، «لعل» در تأکید ترجی، «ضمیرشان»، «ضمیر فصل»، «أما» در تأکید شرط، «قد»، «سین»، «سوف»، «دو نون» در تأکید فعلیت (نونهای تأکید ثقیله وخفیفه)، «لا» برای تبرئه، «لن» و «لما» در تأکید نفی. و در صورتی تأکید به اینها خوب است که مخاطب به آن کلام منکر یا مردد باشد.
و بر اثر شدت و ضعف انکار تأکید تفاوت میکند، مانند فرموده خدای تعالی به حکایت از فرستادگان عیسی÷در مرتبه اولی که تکذیب شدند:
﴿إِنَّآ إِلَيۡكُم مُّرۡسَلُونَ﴾[یس: ۱۴].
«ما به سوی شما فرستاده شدهایم».
که با «ان» و جمله اسمیه تأکید شده است.
و بار دوم چنین تأکید آمده:
﴿قَالُواْ رَبُّنَا يَعۡلَمُ إِنَّآ إِلَيۡكُمۡ لَمُرۡسَلُونَ ١٦﴾[یس: ۱۶].
«گفتند پروردگار ما میداند که ما براستی که به سوی شما فرستاده شدهایم».
که بوسیله قسم و «إن» و «لام» و اسمیه بودن جمله تأکید شده است، چونکه خطاب شدگان در انکار اصرار ورزیده بودند که گفتند:
﴿مَآ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَمَآ أَنزَلَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مِن شَيۡءٍ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا تَكۡذِبُونَ ١٥﴾[یس: ۱۵].
«شما جز انسانهایی همچون ما نیستید و خدای رحمان چیزی فرو نفرستاده جز این نیست که شما دروغ میگویید».
و گاهی تأکید میآید در صورتی که مخاطب به آن منکر نیست، ولی چون برخلاف مقتضای اقرار خود قدم برمیدارد به منزله منکر قرار داده میشود، و گاهی تأکید ترک میشود و حال آنکه منکری نسبت به آن هست، چون دلایل ظاهری با آن وجود دارد که اگر آنها را دقت کند از انکارش برمیگردد، و بر این مبنی برمیآید فرموده خداوند:
﴿ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ ١٥ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ ١٦﴾[المؤمنون: ۱۵-۱۶].
«سپس البته شما پس از آن حتماً مرده خواهید بود، سپس البته شما روز قیامت برانگیخته شوید».
مرگ را دو تأکید آورد هر چند که انکار نمیشود، چون مخاطبین در غفلت از آن فرو میروند آنها را به منزله انکار کننده قرار داد، و برای اثبات قیامت یک تأکید آورد با اینکه انکار آن شدیدتر است؛ زیرا که چون دلایل آن آشکار میباشد شایسته است که انکار نشود، که مخاطبین را به منزله شخص غیرمنکر قرار داده تا آنان را بر دقت در دلایل واضح آن برانگیزد، و نظیر این است فرموده خدای تعالی:
﴿لَّا رَيۡبَ فِيهِ﴾[البقرة: ۲].
«بیتردید در آن کتاب».
که تردید را بوسیله «لا» که برای استغراق = فراگیری است نفی کرد، در صورتی که تردیدکنندگانی در آن تردید کردهاند، ولی به منزله عدم تردید فرض شده از جهت احاله به دلایل روشنی که تردید را زایل مینماید، همانطوری که به همین جهت انکار به منزله عدم انکار قرار داده شد.
و زمخشری گفته: بدین جهت درباره مرگ تأکید شده که انسان متوجه شود که باید همیشه مرگ را پیش چشمش مجسم ببیند، و از آن غافل نماند، که عاقبت او را درمییابد، گویا جمله آن به همین منظور سه بار تأکید گردیده، چونکه انسان در دنیا نهایت کوشش خود را در راه آن صرف میکند تا حدی که انگار در آن همیشه خواهد ماند، و جمله قیامت جز با «ان» تأکید نشد چون به جهت تصویر قطعی بودن آن بطوری که هیچ نزاعی در آن نباشد، و جایی برای انکار آن نماند بهتر و بارزتر است.
و تاجالدین بن الفرکاح گفته: مرگ را تأکید فرمود به خاطر رد بر دهریان که قائلند نوع انسان خلفاً عن سلف باقی میماند، و در اینجا تأکید قیامت نیازی نداشت چونکه در موارد دیگری تأکید شده، مانند فرموده خداوند:
﴿قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتُبۡعَثُنَّ﴾[التغابن: ۷].
بگو آری سوگند به پروردگارم که حتماً برانگیخته خواهید شد.
و دیگری گفته: چون عطف شرکت را مقتضی است از تکرار لام به جهت ذکر آن در جمله اول بینیاز شد.
و گاهی به وسیله لام چیزی که وقوعش نزدیک است تأکید میشود برای کسی که در طلب وقوع آن است، و با تلویح خبر آن به او داده شده، و او خودش را در آستانه تحقق یافتن آن میبیند، مانند:
﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ﴾[هود: ۳۷].
«و درباره کسانی که ستم کردند با من گفتگو مکن».
یعنی: ای نوح درباره قوم خود دیگر دعا مکن، این سخن تلویحاً خبر حتمی شدن عذاب آنها را میرساند، پس در اینجا جای این است که مخاطب مردد بماند که آیا حکم عذاب هم بر آنها تحقق یافته یا نه؟ پس با تأکید گفته شد: آنها غرق خواهند گشت.
و همچنین فرموده خداوند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡ﴾[الحج: ۱].
«ای مردم از پروردگارتان بترسید».
چون آنهارا به تقوی أمر فرمود، و نتیجه آن و عقاب بر ترک آن در آخرت معلوم خواهد گشت، دلهای آنان به توصیف حال قیامت اشتیاق یافت، پس فرمود:
﴿إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ﴾[الحج: ۱].
«حقا که زلزله ساعت قیامت چیز بزرگ و مهمی است».
و آن را با تأکید بیان داشت تا حتمی بودنش را برساند.
و همینطور فرموده خداوند:
﴿وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِيٓ﴾[یوسف: ۵۳].
«و خودم را تبرئه نمیکنم».
که مخاطب از گفته یوسف ÷به حیرت میافتد، و مردد میماند که چگونه خودش را تبرئه نمیکند و حال آنکه بری و پاکیزه است، عصمتش ثابت و نیامیختنش با بدی مسلم میباشد! پس آن را چنین تأکید کرد:
﴿إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ﴾[یوسف: ۵۳].
«البته که نفس بسیار به بدی فرمان میدهد».
و گاهی به قصد ترغیب و تشویق تأکید میآید، مانند:
﴿فَتَابَ عَلَيۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ﴾[البقرة: ۳۷].
که با چهار تأکید بیان گردیده به منظور تشویق بندگان به توبه.
و سخن درباره ادوات یاد شده تأکید و معانی و جاهای آنها در نوع چهلم گذشت.