الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

چند تذکر

چند تذکر

اول: علمای بدیع گفته‌اند: در سجع و مانند آن بهترین نوع این است که قرائنش مساوی باشد، مانند:

﴿فِي سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ ٢٨ وَطَلۡحٖ مَّنضُودٖ ٢٩ وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ ٣٠[الواقعة: ۲۸-۳۰].

و پس از آن صورت طولانیتر بودن قرینه دوم است، مانند:

﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢[النجم: ۱-۲].

یا قرینه سوم، مانند:

﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٣٠ ثُمَّ ٱلۡجَحِيمَ صَلُّوهُ ٣١ ثُمَّ فِي سِلۡسِلَةٖ....[الحاقة :۳۰-۳۲].

و ابن الأثیر گفته: بهتر در قرینه دوم مساوی بودن است وگرنه کمی بلندتر، و در سومی بهتر است که بلندتر باشد. و خفاجی گفت: جایز نیست که دومی کوتاهتر از اولی باشد.

دوم: گفته‌اند: بهترین سجع آن است که کوتاه باشد، چون بر زبردستی انشاءکننده‌اش دلالت می‌کند، و کمترین آن دو کلمه است، مانند:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢[المدثر: ۱-۲].

﴿وَٱلۡمُرۡسَلَٰتِ عُرۡفٗا ١[المرسلات: ۱].

﴿وَٱلذَّٰرِيَٰتِ ذَرۡوٗا ١[الذاریات: ۱].

﴿وَٱلۡعَٰدِيَٰتِ ضَبۡحٗا...[العادیات: ۱].

و سجع طولانی آن است که از ده کلمه بیشتر باشد، مانند غالب آیات، و مابین آنها متوسط می‌باشد، مانند آیات سوره‌ی القمر.

سوم: زمخشری در کشاف قدیم خود گفته: خوب نیست فقط فواصل رعایت شود بدون اینکه معانی در مجرای خود بمانند، بر روشی که حسن نظم و هماهنگی آن اقتضا دارد، پس مهمل گذاشتن معانی و اهتمام وزیدن به زیباسازی لفظ تنها بدون دقت در مؤدای آن از بلاغت بدور است. و بر این بنا گفته که تقدیم در:

﴿وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ[البقرة: ۴].

فقط برای فاصله نیست، بلکه برای رعایت اختصاص است.

چهارم: مبنای فاصله‌ها بر وقف است، لذا جایز است که مرفوع در مقابل مجرور و بالعکس نهاده شوند، مانند فرموده خداوند:

﴿إِنَّا خَلَقۡنَٰهُم مِّن طِينٖ لَّازِبِۢ[الصافات: ۱۱].

﴿عَذَابٞ وَاصِبٌ[الصافات: ۹].

﴿شِهَابٞ ثَاقِبٞ[الصافات: ۱۰].

و فرموده خداوند:

﴿بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ[القمر: ۱۱].

که با:

﴿قَدۡ قُدِرَ[القمر: ۱۲].

﴿وَدُسُرٖ[القمر: ۱۳].

﴿مُّسۡتَمِرّٖ[القمر: ۱۹].

آمده است.

و فرموده خداوند:

﴿وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَالٍ[الرعد: ۱۱].

که با:

﴿وَيُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ[الرعد: ۱۲].

آمده است.

پنجم: در قرآن بسیار است که فاصله‌ها با حروف مد و لین، و ملحق نمودن نون ختم شود، حکمت این کار آن است که طرب آوردن با آن ممکن باشد، چنانکه سیبویه گفته: هر گاه عربها بخواهند ترنم کنند الف و یاء و نون را در آخر کلمه‌ها بیاورند؛ زیرا که آنان می‌خواهند صدا را بشکند، و چون نخواهند ترنم کنند، آن حروف را ترک می‌گویند، و در قرآن با سهلترین جاهای وقف و دلنشینترین مقطع آمده است.

ششم: حروف فواصل یا متماثلند یا متقارب:

گونه اول مانند:

﴿وَٱلطُّورِ ١ وَكِتَٰبٖ مَّسۡطُورٖ ٢ فِي رَقّٖ مَّنشُورٖ ٣ وَٱلۡبَيۡتِ ٱلۡمَعۡمُورِ ٤[الطور: ۱-۴].

و گونه دوم مانند:

﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣ مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤[الفاتحة: ۳-۴].

﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِيدِ ١ بَلۡ عَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡ فَقَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا شَيۡءٌ عَجِيبٌ ٢[ق: ۱-۲].

امام فخرالدین و دیگران گفته‌اند: فواصل قرآن از این دو قسم بیرون نیست، بلکه در متماثل و متقارب منحصر است، وی گفته: و با این مذهب شافعی بر مذهب ابوحنیفه رجحان می‌یابد در اینکه سوره‌ی الفاتحه را با بسمله هفت آیه شمرده است، و (صراط الذین) را تا آخر سوره یک آیه شمرده است؛ و کسی که (انعمت علیهم) را آیه ششم بحساب آورده، قولش مردود است؛ زیرا که با فاصله‌های سایر آیات سوره شباهت ندارد نه با تماثل و نه با تقارب، و رعایت تشابه در فواصل لازم است.

هفتم: در فواصل بسیار است که «تضمین» و «إیطاء» آمده؛ زیرا که این دو در نثر عیب نیستند، هر چند که در نظم عیب می‌باشند، و تضمین آن است که ما بعد فاصله مربوط به آن باشد، مانند:

﴿وَإِنَّكُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَيۡهِم مُّصۡبِحِينَ ١٣٧ وَبِٱلَّيۡلِ[الصافات: ۱۳۷-۱۳۸].

و ایطاء تکرار فاصله با همان لفظ می‌باشد مانند فرموده خدای تعالی در سوره‌ی الإسراء:

﴿هَلۡ كُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا[الإسراء: ۹۳].

که دو آیه پس از آن را نیز با این عبارت پایان برده است.