الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

گونۀ ششم ـ بدل

گونۀ ششم ـ بدل

مقصود از آن توضیح بعد از ابهام می‌باشد، و فایده‌اش بیان و تأکید است، اما أولی واضح است که اگر بگویی: «رأیت زیدا أخاك= زید برادرت را دیدم» بیان کرده‌ای که منظورت زید برادر شخص مخاطب می‌باشد نه غیر او، و اما تأکید چون در نیت تکرار عامل است، انگار که از دو جمله است، و چون بر آنچه اولی دلالت نموده دلالت می‌کند، یا به مطابقت در بدل کل، یا به تضمن در بدل بعض، یا به التزام در بدل اشتمال.

مثال اول:

﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ[الفاتحة: ۶-۷].

﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢ صِرَٰطِ ٱللَّهِ[الشوری: ۵۲-۵۳].

﴿لَنَسۡفَعَۢا بِٱلنَّاصِيَةِ ١٥ نَاصِيَةٖ كَٰذِبَةٍ خَاطِئَةٖ ١٦[العلق: ۱۵-۱۶].

و مثال دوم:

﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗا[آل‌عمران: ۹۷].

﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ[البقرة: ۲۵۱].

و مثال سوم:

﴿وَمَآ أَنسَىٰنِيهُ إِلَّا ٱلشَّيۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡكُرَهُۥ[الکهف: ۶۳].

﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِيهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِيهِ كَبِيرٞ[البقرة: ۲۱۷].

﴿قُتِلَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأُخۡدُودِ ٤ ٱلنَّارِ[البروج: ۴-۵].

﴿لَّجَعَلۡنَا لِمَن يَكۡفُرُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ لِبُيُوتِهِمۡ[الزخرف: ۳۳].

و بعضی بدل کل از بعض را نیز افزوده‌اند و من برای آن مثالی در قرآن یافته‌ام، و آن فرموده خداوند است:

﴿يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗا ٦٠ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ[مریم: ۶۰-۶۱].

که «جنات عدن» بدل از «الجنة» است که بعض می‌باشد، و فایده‌اش تقریر این است که بهشتهای بسیار است نه یک بهشت، ابن السید گفته: و از هر بدلی رفع اشکالی که در مبدل منه عارض می‌شود مقصود نیست، بلکه گاهی مراد از بدل تأکید است، هر چند که ماقبلش از آن بی‌نیاز باشد، مانند فرموده خداوند:

﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢ صِرَٰطِ ٱللَّهِ[الشوری: ۵۲-۵۳].

نمی‌بینی که اگر«صراط» دومی ذکر نمی‌شد هیچ‌کس تردید نداشت که صراط مستقیم همان صراط خداوند است!.

و سیبویه تصریح کرده که قسمتی از بدل برای تأکید است.

و ابن عبدالسلام از این گونه دانسته:

﴿۞وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ ءَازَرَ[الأنعام: ۷۴].

وی گفته در این جا بیان نیست، چونکه «أب» به غیر آن اشتباه نمی‌شود، ولی در رد او گفته شده که بر پدربزرگ نیز اطلاق می‌گردد، پس بدل آمده تا بیان کند که منظور حقیقت پدر است.