الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

فصلی در تناسب آیات

فصلی در تناسب آیات

شیخ شمس الدین بن الصائغ کتابی تألیف کرده که آن را إحکام الرای فی أحکام الآی نامیده، در آن گفته: بدانکه مناسبت در لغت عرب امری است مطلوب، که به خاطر آن احیاناً با قواعد مخالفت می‌شود. وی گفته: و من احکامی را که برای رعایت تناسب در آخر آیات واقع شده پیگیری کردم بر بیش از چهل حکم است یافتم.

یکی: مقدم داشتن معمول، یا بر عامل، مانند:

﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ[سبأ: ۴۰].

گویند: و از همین گونه است:

﴿وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ[الفاتحة: ۵].

یا بر معمولی دیگر که حقش آن بود مقدم شود، مانند:

﴿لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى ٢٣[طه: ۲۳].

هر گاه «الکبری» را مفعول «نری» اعراب کنیم. و یا بر فاعل مانند:

﴿وَلَقَدۡ جَآءَ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ ٱلنُّذُرُ ٤١[القمر: ۴۱].

و از همین گونه است مقدم داشتن خبر کان بر اسم آن، مانند:

﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ ٤[الاخلاص: ۴].

دوم: مقدم داشتن آنچه در زمان متأخر است، مانند:

﴿فَلِلَّهِ ٱلۡأٓخِرَةُ وَٱلۡأُولَىٰ ٢٥[النجم: ۲۵].

که اگر رعایت فاصله نبود «الاولی» مقدم می‌شد، مانند فرموده خداوند:

﴿لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِ[القصص: ۷۰].

سوم: مقدم نمودن فاضل بر أفضل، مانند:

﴿بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ[طه: ۷۰].

و سخن درباره آن گذشت.

چهارم: مقدم داشتن ضمیر بر چیزی که آن را تفسیر می‌کند، مانند:

﴿فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ ٦٧[طه: ۶۷].

پنجم: مقدم آوردن صفتی که جمله است بر صفتی که مفرد است، مانند:

﴿وَنُخۡرِجُ لَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ كِتَٰبٗا يَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا[الإسراء: ۱۳].

ششم: حذف یاء منقوص معرفه، مانند:

﴿ٱلۡكَبِيرُ ٱلۡمُتَعَالِ[الرعد: ۹].

﴿يَوۡمَ ٱلتَّنَادِ[غافر: ۳۲].

هفتم: حذف یاء فعل غیر مجزوم، مانند:

﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَسۡرِ ٤[الفجر: ۴].

هشتم: حذف یاء اضافه، مانند:

﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ١٦[القمر: ۱۶].

﴿فَكَيۡفَ كَانَ عِقَابِ[الرعد: ۳۲].

نهم: زیاد کردن حرف مدّ، مانند: (الظنونا)، (الرسولا)، (السبیلا)، و از همین گونه است باقی گذاردن آن با جازم، مانند:

﴿لَّا تَخَٰفُ دَرَكٗا وَلَا تَخۡشَىٰ[طه: ۷۷].

﴿سَنُقۡرِئُكَ فَلَا تَنسَىٰٓ ٦[الأعلی: ۶].

بنابر اینکه نهی باشد.

دهم: صرف نمودن غیر منصرف، مانند:

﴿قَوَارِيرَا۠ ١٥ قَوَارِيرَاْ[الإنسان: ۱۵-۱۶].

یازدهم: ترجیح مذکر آوردن اسم جنس، مانند فرموده خداوند:

﴿أَعۡجَازُ نَخۡلٖ مُّنقَعِرٖ[القمر: ۲۰].

دوازدهم: ترجیح مونث آوردن اسم جنس، مانند:

﴿أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِيَةٖ[الحاقة: ۷].

و نظیر این دو است فرموده خداوند در سوره‌ی القمر:

﴿وَكُلُّ صَغِيرٖ وَكَبِيرٖ مُّسۡتَطَرٌ ٥٣[القمر: ۵۳].

و در سوره‌ی الکهف:

﴿لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَا[الکهف: ۴۹].

سیزدهم: اقتصار بر یکی از دو وجه جایزی که به آن دو خوانده شده در قراءتهای هفتگانه، در غیر آنها، مانند فرموده خدای تعالی:

﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ تَحَرَّوۡاْ رَشَدٗا[الجن: ۱۴].

که «رشداً» در قرائتهای هفتگانه خوانده نشده است، و نیز:

﴿وَهَيِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا[الکهف: ۱۰].

زیرا که فاصله‌ها در هر دو سوره متحرک الوسط می‌باشند، و حال آنکه در جای دیگر آمده:

﴿وَإِن يَرَوۡاْ سَبِيلَ ٱلرُّشۡدِ[الأعراف: ۱۴۶].

و با این بیان باطل می‌شود ترجیح فارسی قرائت با حرکت را به جهت اجماع بر آن در آنچه گذشت، و نظیر این است قرائت:

﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ ١[المسد: ۱].

با سکون و فتح هاء، بر خلاف:

﴿سَيَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ ٣[المسد: ۳].

که جز به فتح خوانده نشده به جهت رعایت فاصله.

چهاردهم: آوردن جمله‌ای که با آن ماقبلش رد شده بر غیر وجه مطابقه در جمله اسمیه و فعلیه، مانند فرموده خدای تعالی:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِينَ ٨[البقرة: ۸].

که بین گفته منافقین: «آمنا» و بین «ما» مطابقه نشده، و با آن رد نگشته که بفرماید: «لم یؤمنوا» یا «ما آمنوا» برای همان رعایت تناسب فاصله‌ها.

پانزدهم: یکی از دو قسمت را نامطابق با دیگری آوردن، مانند:

﴿فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ[العنکبوت: ۳].

که نفرمود: «الذین کذبوا».

شانزدهم: آوردن یکی از دو جزء دو جمله برخلاف وجهی که در نظیر آن در جمله دیگری آورده شده، مانند:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ[البقرة: ۱۷۷].

هفدهم: ترجیح آوردن غریبترین دو لفظ، مانند:

﴿قِسۡمَةٞ ضِيزَىٰٓ[النجم: ۲۲].

که نفرمود: «جائره»

﴿لَيُنۢبَذَنَّ فِي ٱلۡحُطَمَةِ[الهمزة: ۴].

که نفرمود: «جهنم» یا «النار» و در سوره‌ی المدثر فرموده:

﴿سَأُصۡلِيهِ سَقَرَ ٢٦[المدثر: ۲۶].

و در سوره سأل:

﴿إِنَّهَا لَظَىٰ[المعارج: ۱۵].

و در سوره‌ی القارعه:

﴿فَأُمُّهُۥ هَاوِيَةٞ ٩[القارعة: ۹].

به جهت رعایت تناسب فاصله‌ها در هر سوره.

هجدهم: اختصاص دادن هر یک از دو مشترک به یک مورد، مانند:

﴿وَلِيَذَّكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ[ابراهیم: ۵۲].

و در سوره طه:

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ[طه: ۱۲۸].

نوزدهم: حذف مفعول، مانند:

﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ ٥[اللیل: ۵].

﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ ٣[الضحی: ۳].

و از همین گونه است حذف متعلق «افعل التفضیل» مانند:

﴿يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى[طه: ۷].

﴿خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ[الأعلی: ۱۷].

بیستم: بی‌نیازی به مفرد آوردن از تثنیه، مانند:

﴿فَلَا يُخۡرِجَنَّكُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ ١١٧[طه: ۱۱۷].

بیست و یکم: استغناء به مفرد از آوردن جمع، مانند:

﴿وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا[الفرقان: ۷۴].

که نفرمود: «أئمة» چنانکه فرموده:

﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ[الأنبیاء: ۷۳].

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ ٥٤[القمر: ۵۴].

یعنی: أنهار.

بیست و دوم: مستغنی شدن از مفرد با آوردن تثنیه، مانند:

﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ ٤٦[الرحمن: ۴۶].

فرّاء گفته: منظور «جنه» است، مانند فرموده خداوند:

﴿فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٤١[النازعات: ۴۱].

پس به جهت تناسب فاصله تثنیه شده است. گفته: قافیه زیادی و کمی آنقدر می‌پذیرند که سایر کلام نمی‌پذیرد، و نظیر این است نیز گفته فرّاء درباره فرموده خدای تعالی:

﴿إِذِ ٱنۢبَعَثَ أَشۡقَىٰهَا ١٢[الشمس: ۱۲].

که دو نفر بوده‌اند: قُدار و یک نفر با او، و نفرمود: «اشقیاها» به جهت رعایت فاصله، ولی ابن قتیبه این را انکار و به شدت رد کرده و گفته است: فقط جایز است در سر آیه‌ها، هاء سکت یا ألف افزوده شود، یا همزه و یا حرفی حذف گردد، ولی اینکه خداوند به دو بهشت وعده داده؛ به منظور رعایت فاصله یک بهشت بدانیم، پناه بر خدا! و چگونه می‌توان این حرف را زد و حال آنکه خداوند صفات تثنیه را برای دو بهشت نام برده آورده است. فرموده:

﴿ذَوَاتَآ أَفۡنَانٖ ٤٨[الرحمن: ۴۸].

سپس فرموده:

﴿فِيهِمَا[الرحمن: ۵۰].

و اما ابن الصائغ از فراء نقل کرده که منظور: «جنات» است، و به جهت فاصله بر جمع تثنیه اطلاق کرده است. سپس گفته: و این بعید نیست. وی گفته: و بدین جهت پس از آن ضمیر را به طور تثنیه بر آن بازگردانده که فاصله رعایت شود.

بیست و چهارم: استغناء به جمع از مفرد، مانند:

﴿لَّابَيۡعٞ فِيهِ وَلَا خِلَٰلٌ[ابراهیم: ۳۱].

یعنی: ولاخُلّه که به منظور رعایت فاصله چنین آمده، ولی در آیه دیگری مفرد بکار رفته است.

بیست و پنجم: غیر عاقل را بمانند عاقل بکار بردن، مانند:

﴿رَأَيۡتُهُمۡ لِي سَٰجِدِينَ[یوسف: ۴].

﴿كُلّٞ فِي فَلَكٖ يَسۡبَحُونَ[الأنبیاء: ۳۳].

بیست و ششم: إماله آنچه اماله نشود، مانند: آیه‌های سوره طه، و سوره‌ی النجم.

بیست و هفتم: آوردن صیغه مبالغه، مانند: قدیر و علیم، و ترک آن در موارد دیگر از قبیل: و القادر، عالم الغیب، و از این گونه است:

﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا[مریم: ۶۴].

بیست و هشتم: ترجیح دادن برخی از اوصاف مبالغه را بر بعضی دیگر، مانند:

﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ[ص: ۵].

که به منظور رعایت فاصله به جای «عجیب» بکار رفته است.

بیست و نهم: فاصله انداختن بین معطوف و معطوف‌علیه، مانند:

﴿وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى ١٢٩[طه: ۱۲۹].

سی‌ام: جایگزین کردن ظاهر به جای ضمیر، مانند:

﴿وَٱلَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِٱلۡكِتَٰبِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ ١٧٠[الأعراف: ۱۷۰].

و همچنین است آیه کهف.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًا ٣٠[الکهف: ۳۰].

سی ویکم: واقع شدن «مفعول» به جای «فاعل» مانند فرموده خداوند:

﴿حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا[الإسراء: ۴۵].

﴿كَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِيّٗا[مریم: ۶۱].

یعنی: ساتراً، و آتیاً.

سی و دوم: واقع شدن «فاعل» به جای «مفعول»، مانند:

﴿فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ[الحاقة: ۲۱].

﴿مِن مَّآءٖ دَافِقٖ[الطارق: ۶].

سی و سوم: فاصله بین موصوف و صفت، مانند:

﴿أَخۡرَجَ ٱلۡمَرۡعَىٰ ٤ فَجَعَلَهُۥ غُثَآءً أَحۡوَىٰ ٥[الأعلی: ۴-۵].

در صورتی که «أحوی» را صفت «المرعی» اعراب کنیم، یعنی حال باشد.

سی و چهارم: واقع نمودن حرفی به جای دیگری، مانند:

﴿بِأَنَّ رَبَّكَ أَوۡحَىٰ لَهَا ٥[الزلزلة: ۵].

که در اصل «إلیها» می‌باشد.

سی و پنجم: تأخیر انداختن وصف غیر أبلغ، و مقدم داشتن أبلغ، و از این گونه است: (الرحمن الرحیم

﴿رَءُوفٞ رَّحِيمٞ[التوبة: ۱۲۸].

زیرا که رأفت از رحمت بلیغتر است.

سی و ششم: حذف فاعل و نیابت دادن مفعول، مانند:

﴿وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُۥ مِن نِّعۡمَةٖ تُجۡزَىٰٓ ١٩[اللیل: ۱۹].

سی و هفتم: آوردن هاء سکت، مانند:

﴿مَالِيَهۡۜ[الحاقة: ۲۸].

﴿سُلۡطَٰنِيَهۡ[الحاقة: ۲۹].

﴿مَا هِيَهۡ[القارعة: ۱۰].

سی و هشتم: جمع بین مجرورها، مانند:

﴿ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَكُمۡ عَلَيۡنَا بِهِۦ تَبِيعٗا[الإسراء: ۶۹].

که بهتر است بین آنها فاصله شود، مگر اینکه به مقتضای رعایت فاصله‌های آیات در کنار هم آمده‌اند، و «تبیعاً» آخر افتاده است.

سی و نهم: عدول کردن از صیغه ماضی به صیغه استقبال، مانند:

﴿فَفَرِيقٗا كَذَّبۡتُمۡ وَفَرِيقٗا تَقۡتُلُونَ[البقرة: ۸۷].

که در اصل «قتلتم» بوده است.

چهلم: تغییر دادن بنای کلمه، مانند:

﴿وَطُورِ سِينِينَ ٢[التین: ۲].

که در اصل «سینا» می‌باشد.