نامهای انبیاء و مرسلین در قرآن
۱- آدم ابوالبشر؛ عدهای گفتهاند کلمه آدم از (أفعل) وصفی است مشتق از أدمه، لذا ممنوع الصرف شده است.
جوالیقی گفته: نامهای پیغمبران همه عجمی است غیر از چهار تا: آدم، صالح، شعیب، و محمد [۲۸].
و ابن ابی حاتم از طریق ابوالضحی از ابن عباس آورده که گفت: بدین جهت آدم نامیده شد که از أدیم الارض (= روی زمین) آفریده شده است.
و عدهای دیگر گفتهاند: اسمی است سریانی که اصل آن (آدام) همچون (خاتام) میباشد، و با حذف دومین الف آن معرب شده است.
و ثعلبی گفته: خاک به زبان عبرانی آدام است، پس آدم به آن نامیده شده است.
ابن ابی خیثمه گفته: نهصد و شصت سال زندگی کرد.
و نووی در تهذیب خود گفته: در کتب تواریخ مشهور است که او هزار سال عمر کرد [۲۹].
۲- نوح؛ جوالیقی گفته: عجمی معرب است. کرمانی افزوده: معنایش به سریانی (الشاکر) است [۳۰].
و حاکم در المستدرک گفته: بدین جهت نوح نامیده شد که بسیار بر خود میگریست، و نام او عبدالغفار میباشد. گفته: و بیشتر صحابه برآنند که او پیش از ادریس بوده است.
دیگری گفته: او نوح بن لمک ـ به فتح لام و سکون میم و پس از آن کاف- ابن متوشلخ ـ به فتح میم و تشدید تاء و ضم آن، و فتح شین و لام و در آخر حاء ابن أخنوخ ـ به فتح خاء و ضم نون بدون تشدید و بعد از آن واو ساکن سپس خاء- و او چنانکه گویند ادریس است.
و طبرانی از ابوذر روایت کرده که گفت: عرضه داشتم: یا رسولالله! اولین پیغمبر کیست؟ فرمود: آدم، عرض کردم: سپس کی؟ فرمود: نوح، و بین آن دو بیست قرن فاصله شد.
و در المستدرک از ابن عباس آمده که گفت: بین آدم و نوح ده قرن فاصله شده و در همان کتاب از او مرفوعاً آمده: «خداوند نوح را در چهل سالگی به پیامبری برانگیخت، پس نهصدوپنجاه سال در میان قومش ماند که آنها را (به خداپرستی) دعوت میکرد، و بعد از طوفان شصت سال زندگی کرد تا اینکه مردم بسیار و پراکنده شدند».
و ابن جریر یادآور شده: ولادت نوح، صدوبیست وشش سال پس از وفات آدم بوده است.
و در التهذیب نووی است: عمر او از تمام پیغمبران طولانیتر بوده است [۳۱].
۳- ادریس؛ گفتهاند: او پیش از نوح بوده. ابن اسحاق گوید: ادریس نخستین فرزندان آدم بود که نبوت به او داده شد، و او اخنوخ بن برد بن مهلائیل بن أنوش بن قینان بن شیث ابن آدم میباشد.
وهب بن منبه گفته: ادریس جد نوح است که به او خنوخ گویند، و آن اسمی است سریانی، و بقولی: عربی است مشتق از دراسه؛ زیرا که کتابها را بسیار به درس میگرفت.
و در المستدرک به سندی واهی از حسن از سمرة آمده که گفت: پیغمبر خدا ادریس سفید و بلندقامت بود، فربه شکم و سینه فراخ، موهای بدنش کم بود و موهای سرش پرپشت، یکی از چشمانش بزرگتر از دیگری بود، و در سینهاش نقطه سفیدی بود بیآنکه از پیسی باشد، پس هنگامی که خداوند دید آنچه دید از ستمها و تجاوزات اهل زمین را در امر الهی، او را به آسمان ششم بالا برد، پس او آنجاست که خداوند فرموده:
﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَكَانًا عَلِيًّا ٥٧﴾[مریم: ۵۷].
ابن قتیبه ذکر کرده: او هنگامی که به آسمان برده شد سیصد و پنجاه سال داشت.
و در صحیح ابن حبان است که: او پیغمبری رسول بود، و نخستین کسی که (در جهان) قلم زده است.
و در المستدرک از ابن عباس آمده: بین نوح و ادریس هزار سال فاصله شد.
۴- ابراهیم؛ جوالیقی گفته: اسمی قدیمی است و عربی نمیباشد، و عربها به وجوه مختلفی آن را تلفظ کردهاند که مشهورترین آنها، ابراهیم است، ابراهام هم گفتهاند، که در قراءتهای هفتگانه نیز آمده و ابراهم به حذف یاء، و ابرهم و آن اسمی است سریانی به معنی: اب ر حیم = پدر مهربان، و بقولی: مشتق از برهمه یعنی شدت نظر است، این قول را کرمانی در عجایب خود حکایت کرده است. و او فرزند آزر است که نامش تارح است ـ با تاء و راء مفتوحه و در آخر حاء- بن ناحور -با نون و حاء مضمومه- فرزند شاروخ -با شین و راء مضمومه و آخرش خاء- فرزند راغوا ـ با غین- فرزند فالخ ـ با فاء و لام مفتوح و خاء- فرزند عابر با عین و باء فرزند شالخ ـ با شین و خاء ـ فرزند ارفخشد فرزند سام فرزند نوح.
واقدی گفته: ابراهیم در رأس دوهزار سال پس از آفرینش آدم متولد گشت.
و در المستدرك از طریق ابن المسیب از ابوهریره آمده که گفت: ابراهیم پس از صد و بیست سال ختنه کرد، و در دویست سالگی وفات یافت.
نووی و غیر او قولی را حکایت کردهاند که: صدوهفتاد و پنج سال زندگی کرد [۳۲].
۵- اسماعیل؛ جوالیقی گفته: با نون در آخرش نیز گفته شده است.
نووی و دیگران گفتهاند: او بزرگترین فرزندان ابراهیم بوده است [۳۳].
۶- اسحاق، چهارده سال بعد از اسماعیل متولد شد، و صدوهشتاد سال عمر کرد. ابوعلی بن مسکویه در کتاب ندیم الفرید گفته: معنی اسحاق در زبان عبرانی ضحاک = بسیار خندان است.
۷- یعقوب؛ صدوچهل و هفت سال زندگی کرد.
۸- یوسف؛ در صحیح ابن حبان ضمن حدیثی از ابوهریره مرفوعاً آمده: «همانا کریم بن الکریم بن الکریم بن الکریم، یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم است».
و در المستدرک از حسن آمده که: یوسف دوازده ساله بود که به چاه افکنده شد و پدرش را پس از هشتاد سال ملاقات کرد، و در صدو بیست سالگی وفات یافت.
و در صحیح آمده: او نیمی از حسن را دارا بود؛ یکی از علما گفته: این خبر مرسل است، به جهت فرموده خدای تعالی:
﴿وَلَقَدۡ جَآءَكُمۡ يُوسُفُ مِن قَبۡلُ بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾[غافر: ۳۴].
«یوسف از پیش نیز با معجزات و دلایل روشنی به سوی شما آمد».
و به قولی: او یوسف بن یعقوب نیست بلکه یوسف بن افرائیم بن یوسف بن یعقوب است.
و شبیه این مطلب در عجایب کرمانی آمده که: «درباره فرموده خدای تعالی:
﴿وَيَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَ﴾[مریم: ۶].
گفته: جمهور برآنند که او یعقوب بن ماثان میباشد و همسر زکریا، خواهر مریم دختران عمران بن ماثان بوده است وی گفته: «قول به اینکه یعقوب فرزند ابراهیم است غریب میباشد».
آنچه غریب شمرده مشهور است، و قول اول غریب میباشد، و نظیر این در غرابت سخن نون بکالی است که: موسی که در سورهی الکهف در قصه خضر ذکر شده موسی بنی اسرائیل نیست، بلکه موسی بن مَنشی بن یوسف میباشد، و بقولی: ابن افرائیم بن یوسف است که ابن عباس در این باره او را تکذیب کرده و غریبتر اینکه نقاش و ماوردی حکایت کردهاند که یوسفی که در سوره غافر ذکر شده از جنیان بوده، خداوند او را به سوی آنان به رسالت برانگیخت، و آنچه ابن عساکر حکایت کرده که عمران یاد شده در سورهی آل عمران پدر موسی است نه پدر مریم!.
و در مورد یوسف شش لهجه هست: به ضم و فتح و کسر سین، و با واو و همزه و ترک همزه [۳۴]. و درست آن است که این اسم عجمی است و اشتقاق ندارد.
۹- لوط؛ ابن اسحاق گفته: او لوط بن هارون بن آزر است، و در المستدرک از ابن عباس است که: لوط فرزند برادر ابراهیم است.
۱۰- هود: کعب گفته: شبیهترین مردم به آدم بود، و ابن مسعود گفته: مردی چابک بود. این دو قول را در المستدرک آورده است.
و ابن هشام گفته: اسم او عابر بن أرفخشذ بن سام بن نوح میباشد.
و دیگری گفته: دقیقتر در نسب او اینکه: او هود بن عبدالله بن رباح بن حاوذ بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح میباشد.
۱۱- صالح: وهب گفته: او عبید بن حایر بن ثمودبن حایر بن سام بن نوح میباشد، در اوان بلوغ به سوی قومش مبعوث شد، و مردی سرخ و سفید بود، با موهای فروهشته، چهل سال در قومش ماند.
و نوف شامی گفته: صالح از عرب است، هنگامی که خداوند قوم عاد را هلاک کرد قوم ثمود پس از آنها به آبادانی پرداختند، پس خداوند صالح را به سوی آنان فرستاد، نوجوانی کم سن و سال؛ پس آنان را به خداپرستی دعوت کرد تا اینکه موهایش سفید و به بزرگسالی رسید، و بین نوح و ابراهیم جز هود و صالح پیغمبری نبود. این دو خبر را در المستدرک آورده است.
و ابن حجر و دیگران گفتهاند: قرآن دلالت میکند بر اینکه ثمود بعد از عاد بودهاند، همچنانکه عاد پس از نوح بوده است.
و ثعلبی گفته ـ و این سخن را از نووی به خط خودش در تهذیبش نقل کرده او صالح بن عبید بن اسیف بن ماشج بن عبید بن حاذربن ثمودبن عادبن عوص بن ارم بن سام بن نوح میباشد، خداوند او را در جوانی به سوی قومش برانگیخت، که عرب بودند و بین حجاز و شام منزل داشتند، پس بیست سال در میان آنها بسر برد و در مکه در سن پنجاه و هشت سالگی وفات یافت [۳۵].
۱۲- شعیب: ابن اسحاق گفته: او پسر میکاییل است. به خط ذهبی در اختصار مستدرک چنین است، و دیگری گفته: فرزند ملکاین، و بقولی فرزند میکیل بن یشجن بن لاوی بن یعقوب است. و به خط نووی در تهذیبش دیدم: ابن میکاییل بن یشجن ابن مدین بن ابراهیم خلیل میباشد، او را خطیب الانبیاء میخواندند، و به دو امت مبعوث گردید: مدین و اصحاب الأیکه، او بسیار نماز میخواند، و در آخر عمرش نابینا شد.
و عدهای قائل بودهاند که: مدین و اصحاب الأیکه یک امت بوده است.
ابن کثیر گفته: و دلیل بر این معنی آن است که هر یک از آنها به عدالت در سنجش وزن و کیل موعظه و سفارش شدهاند، که دلالت میکند هر دو یکی بودهاند. نووی که قول اول را اختیار کرده به روایتی که از سدی و عکرمه آورده استدلال نموده که گفتند: خداوند هیچ پیغمبری را دوبار مبعوث نکرده مگر شعیب را که یک بار به مدین فرستاده شد پس خداوند آنها را به وسیله صیحه هلاک گرداند و بار دیگر او را به سوی اصحاب الأیکه فرستاد، پس خداوند آنان را به وسیله عذاب یوم الظله (ابر حامل آتش و عذاب) برانداخت.
و ابن عساکر در تاریخ خود از عبدالله بن عمرو مرفوعاً آورده که: قوم مدین و اصحاب الأیکه دو امت هستند که خداوند شعیب را به سوی آنان فرستاد. حافظ ابن کثیر گفته: این حدیث غریب و رفع آن محل نظر است، وی گفته: و بعضی پنداشتهاند که او برای سه امت مبعوث گشت، سومی اصحاب الرّس میباشد.
۱۳- موسی؛ فرزند عمران بن یصهربن قاهث بن لاوی بن یعقوب÷است، در نسبش اختلافی نیست، و نام او سریانی است.
و ابوالشیخ از طریق عکرمه از ابن عباس آورده که گفت: بدین جهت موسی نامیده شد که میان درخت و آب یافت شد، که در زبان قبطی (مو) به معنی آب، و (سا) درخت را گویند.
و در صحیح او را چنین توصیف کرده که: گندمگون بلندقامت مجعد موی بوده، گویا از مردمان شنوءه میباشد.
و ثعلبی گفته: صدوبیست سال عمر کرد.
۱۴- هارون: برادر همنسب او است؛ و بقولی برادر مادری او است، و به قولی: تنها برادر پدری است، کرمانی این دو قول را در عجایب خود حکایت کرده است. از موسی بلندتر بود، و بسیار فصاحت داشت، پیش از موسی درگذشت، و به مقدار سن موسی از او بزرگتر بود.
و در بعضی از احادیث معراج آمده: به آسمان پنجم بالا رفتم، ناگهان هارون را ملاقات کردم، نیمی از محاسنش سفید و نیم دیگر آن سیاه بود، و از بس طولانی بود نزدیک نافش میرسید، پس گفتم: ای جبرئیل، این کیست؟ گفت: آنکه در قومش محبوب است هارون بن عمران.
و ابن مسکویه ذکر کرده: معنی هارون به زبان عبری (محبَّب = دوست داشته شده) میباشد.
۱۵- داود؛ او فرزند ایشی – به کسر همزه و سکون یاء و شین- فرزند عوبد بر وزن جعفر فرزند باعر فرزند سلمون فرزند یخشون فرزند عمی فرزند یارب ـ یاء در اول و باء در آخر ـ فرزند رام فرزند حضرون ـ با حاء و ضاد ـ فرزند فارص ـ فاء در اول و صاد در آخر ـ فرزند یهوذ فرزند یعقوب.
ترمذی آورده که: او أعبد افراد بشر بود، کعب گفته: سرخ روی فروهشته موی، سفید بدن بود و ریش بلندی داشت که کمی مجعد بود، خوش صدا و خلق بود، و نبوت با پادشاهی برای او جمع گردید.
نووی گفته: اهل تاریخ گفتهاند: صدسال زندگی کرد که چهل سال آن را پادشاهی داشت و دارای دوازده فرزند شد [۳۶].
۱۶- سلیمان: فرزند او است، کعب گفته: او سفید تنومند نورانی، زیبا، خاشع و متواضع بود، و پدرش در بسیاری از امور با او مشورت میکرد، چون با وجود کم سن و سال بودن بسیار عالم و عاقل بود.
ابن جبیر از ابن عباس آورده که گفت: دو مؤمن بر تمام زمین پادشاهی کردهاند: سلیمان و ذوالقرنین؛ و دو کافر نیز: نمرود و بخت نصر.
تاریخدانان گویند: در سیزده سالگی زمام امور را به دست گرفت، و چهار سال پس از آن به ساختمان بیتالمقدس پرداخت، و در پنجاه و سه سالگی درگذشت.
۱۷- ایوب: ابن اسحاق گفته؛ درست آن که او از بنیاسرائیل بوده، و درباره نسبش خبر صحیحی نرسیده مگر اینکه: نام پدرش ابیض بوده است.
و ابن جریر گفته: او ایوب بن موص بن روح بن عیص بن اسحاق میباشد.
و ابن عساکر حکایت کرده که: مادرش دختر لوط بوده، و پدرش از کسانی است که به ابراهیم ایمان آورده بود، و بنابراین او پیش از موسی بوده است.
و ابن جریر گفته: بعد از شعیب بوده است.
و ابن ابی خیثمه گفته: بعد از سلیمان بوده، در سن هفتادسالگی به آزمایش الهی دچار گردید، و مدت هفت سال ابتلای او طول کشید، و بقولی: سیزده سال، و به قولی دیگر: سه سال.
و طبرانی روایت کرده که مدت عمرش نود و سه سال بوده است.
۱۸- ذوالکفل: گویند: فرزند ایوب بوده در المستدرک از وهب آمده که: خداوند پس از ایوب فرزندش بشربن ایوب را به پیغمبری برانگیخت، و او را ذوالکفل نامید، و او را امر کرد که مردم را به توحید فرا خواند، وی عمرش را در شام گذراند تا در سن هفتاد و پنج سالگی درگذشت.
و در عجایب کرمانی است: گفته میشود: او الیاس است، و بقولی یوشع بن نون، و بقولی پیغمبری است که نامش ذوالکفل میباشد، و گفته شده: او مرد صالحی بوده که اموری را متکلف و عهدهدار گردیده و آنها را اداء کرده است و بقولی: او زکریا است از: ﴿وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا﴾[آلعمران: ۳۷].
و ابن عسکَر گفته: گویند او پیغمبری است که خداوند متکفل شده دوبرابر عمل دیگر پیغمبران به او ثواب دهد، و بقولی: او پیغمبر نبوده و الیسع وی را به جانشینی خود گماشت، پس متکفل شد که روزها را روزه گرفته و شبها به عبادت برخیزد؛ و گفته شده: تکفل کرد که هر روز صد رکعت نماز بخواند، و بقولی: او همان الیسع است و دو اسم دارد.
۱۹- یونس: او فرزند متی به فتح میم و تشدید تاء، و در تفسیر عبدالرزاق گفته شده: که متی نام مادر او است.
ابن حجر گفته: و این سخن مردود است به آنچه در حدیث ابن عباس در صحیح آمده، و به پدرش نسبت داده گفته: این اصح است. و گفته: و در اخبار بر سلسله نسب او دست نیافتم، و گفته شده: او در زمان ملوک الطوایف فارسی بوده است. ابن ابیحاتم از ابومالک روایت کرده که او در شکم ماهی چهل روز ماند، و از جعفر صادق هفت روز روایت شده، و از قتاده است که: سه روز بوده، و از شعبی منقول است که گفت: هنگام چاشت او را بلعید، و شب هنگام بیرون افکند.
و در لفظ یونس شش لغت (لهجه) هست: ضم و نصب و کسر نون، با واو و همزه، و قراءت مشهور ضم نون است با واو، ابوحیان گفته: طلحه بن مصرف به کسر یونس و یوسف خوانده، خواسته این دو اسم را عربی بشمارد که از «انس» و «أسف» اشتقاق یافته باشند، و این شاذ است.
۲۰- الیاس: ابن اسحاق در المبتدا گفته: او فرزند یاسین فرزند فنحاص فرزند عیزار فرزند هارون برادر موسی بن عمران میباشد.
و ابن عسکر گفته: قُتَبی حکایت کرده که او از نوادگان یوشع است.
وهب گفته: او همچون خضر عمر طولانی کرده، و تا آخر دنیا (زمان) باقی خواهد ماند.
و از ابن مسعود است که: الیاس همان ادریس است، و بزودی خواهد آمد، و الیاس با همزه قطع اسمی است عبرانی، و در آخر آن یاء و نون زیاد شده در فرموده خداوند:
﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ يَاسِينَ ١٣٠﴾[الصافات: ۱۳۰].
چنانکه در مورد ادریس گفتهاند: «إدراسین» و هر کس: (آل یاسین) [۳۷]خوانده، گفتهاند: مراد آل محمد صمیباشد.
۲۱- الیسع، ابن جبیر گفته: او فرزند أخطوب فرزند عجوز میباشد، و عموماً آن را با یک لام مخففه میخوانند، و بعضی: (واللیسع) [۳۸]خواندهاند ـ با دو لام و تشدید- و بنابر این عجمی است، و همچنین بنابر قول اول، و بقولی عربی است که از فعل نقل شده، از باب وسع یسع.
۲۲- زکریا؛ از نسل سلیمان بن داود بود، و پس از کشته شدن فرزندش به قتل رسید، و روزی که به متولد شدن فرزندش مژده داده شد نود و دو سال داشت، و بقولی: نود و نه سال، و بقولی: صد و بیست سال، و زکریا اسمی است عجمی، و در آن پنج لهجه هست، مشهورترین آنها مد است، و دوم: قصر، و در قراءتهای هفتگانه به این دو لهجه خوانده شده، و سوم و چهارم، زکریا به تشدید و تخفیف یاء، و پنجم: زکر مانند: قلم.
۲۳- یحیی فرزند او است، و به نص قرآن نخستین کسی است كه یحیی نام گرفته، شش ماه پیش از عیسی متولد شد، و در کودکی به پیغمبری رسید، و مظلوم کشته شد، پس خداوند بخت نصر و لشکریانش را بر قاتلانش مسلط گردانید، و یحیی نامی عجمی و بقولی عربی است، واحدی گفته: و بنابر هر دو قول منصرف نیست.
کرمانی گفته: و بنابر قول دوم بدین جهت خداوند او را به این اسم نامید که به ایمان او را احیاء کرد، و بقولی: چون رحم مادرش به سبب او زنده شد، و بقولی: چون بشهادت رسید، و شهدا زندهاند، و بقولی: یعنی (یموت)، همچنانکه به مهلکه مغازه، و به مار گزیده سلیم گویند.
۲۴- عیسی فرزند مریم دخت عمران؛ خداوند او را بدون پدر آفرید، و مدت حمل او یک ساعت، و بقولی: سه ساعت، و بقولی: شش ماه، و بقولی: هشت ماه، و بقولی: نه ماه بوده است، و سن مادرش ده سال و بقولی پانزده سال بود، و در سی و سه سالگی به آسمان برده شد، و در احادیثی آمده: او حتما از آسمان فرود خواهد آمد و دجال را خواهد کشت و ازدواج خواهد کرد، و اولاد خواهد داشت، و به حج خواهد رفت و هفت سال در زمین خواهد ماند، و در کنار پیغمبر اکرم صدفن خواهد شد. و در صحیح است که: او چهارشانه سرخ بوده، انگار که تازه از حمام درآمده باشد.
و عیسی اسمی عبرانی یا سریانی است.
[۲۸] المعرب ۱۲ . [۲۹] تهذیب الأسماء واللغات، ۱/۹۵. [۳۰] العجائب ۲/ ۱۲۵۵. [۳۱] تهذیب الأسماء واللغات ۱/۱۳۴. [۳۲] تهذیب الأسماء واللغات ۱/۹۸. [۳۳] تهذیب الأسماء واللغات ۱/۱۲۰. [۳۴] از تهذیب الأسماء واللغات ج۱، ۱۶۷. [۳۵] تهذیب الأسماء و اللغات ۱/۲۴۸. [۳۶] تهذیب الأسماء واللغات ۱/۱۸۰. [۳۷] این قرائت متواتر است كه نافع و ابن عامر اینطور خوانده اند. نگا: تفسیر القرطبی ۱۵/۱۱۹. [۳۸] این قرائت متواتر است كه حمزه و كسائی اینطور خوانده اند.