الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

نوع شصت و هشتم: در جدل قرآن

نوع شصت و هشتم: در جدل قرآن

نجم‌الدین طوفی به تصنیف جداگانه‌ای در این باره پرداخته است؛ علما گفته‌اند: قرآن عظیم بر تمام انواع براهین و دلایل مشتمل است، و هیچ برهان و دلالت و تقسیم و تحذیری که از کلیات معلومات عقلی و سمعی بنا می‌گردد نیست مگر اینکه کتاب خدا آن را آورده، لیکن بر مبنای عادت عرب بیان داشته نه دقایق شیوه‌های متکلمین، به خاطر دو جهت:

یکی: به سبب اینکه فرموده:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِيُبَيِّنَ لَهُمۡ[ابراهیم: ۴].

«و هیچ رسولی را نفرستادیم مگر به زبان قوم خودش تا برای آنان بیان سازد».

دوم: کسی که به طریق محاجه روی می‌برد از برپا کردن دلیل روشن عاجز و ناتوان است؛ چون کسی که می‌تواند با کلام واضحی که بیشتر افراد می‌فهمند مطلب را برساند به راه پیچیده‌ای که جز عده کمی آن را درنمی‌یابند توجه نمی‌کند؛ معماگویی هم ندارد، لذا خدای تعالی مخاطبات خود را در محاجه با بندگانش به روشنترین شکل درآورده، تا عموم مردم آنچه برای قانع شدنشان لازم است و حجت را بر آنان تمام می‌کند دریابند، و خواص هم از اثنای آن مطالبی بیش از آنچه عموم افراد نفهمیده‌اند درک می‌نمایند.

و ابن أبی الإصبع گفته: جاحظ پنداشته که چیزی از روش کلامی در قرآن نیامده، در صورتی که قرآن پر از آن است، و تعریفش چنین است که متکلم بر آنچه می‌خواهد اثبات کند با دلیلی احتجاج نماید که معاند را به شیوه اهل کلام مجاب و ساکت کند.

و از جمله انواع آن نوعی منطقی است که نتایج صحیح از آن به دست می‌آید از مقدمات راستین، که اسلامیان اهل این فن ذکر کرده‌اند که اول سوره‌ی الحج تا فرموده خداوند:

﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡعَثُ مَن فِي ٱلۡقُبُورِ[الحج: ۷].

«و براستی که خداوند برمی‌انگیزد کسانی را که در قبرها هستند».

پنج نتیجه دارد که از پنج مقدمه گرفته می‌شود، اینکه فرموده:

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ[الحج: ۶].

«این دلیل است که خداوند قادر حق است».

زیرا که نزد ما به خبر متواتر ثابت گردیده که خدای تعالی با عظمت از لرزش و زلزله ساعتِ قیامت خبر داده، و صحت آن قطعی است، چون این خبر را کسی گفته که راستگوئی‌اش به ثبوت رسیده و از نزد ذاتی آورده كه قدرتش ثابت است، و به تواتر برای ما نقل شده پس حق است، و خبر نمی‌دهد به حق از آنچه خواهد شد جز حق، پس خداوند خود حق است.

و نیز خدای تعالی خبر داده که مردگان را زنده می‌کند، که چون از اهوال ساعت قیامت خبر داد، و حصول فایده این خبر متوقف بر زنده کردن مردگان است تا آن اهوالی که خداوند برای آنها می‌سازد ببینند، و در جای خود ثابت شده که خداوند بر هر چیزی تواناست، و از جمله همین زنده کردن مردگان است، پس خداوند است که مردگان را زنده می‌کند.

و خبر داده که بر هر چیزی تواناست، چون خبر داده که هر کس از شیاطین پیروی کند؛ و هر کس درباره خداوند بدون علم جدل کند عذاب جهنم را به او خواهد چشانید، و کسی توان چنین کاری را ندارد جز آنکه بر هر چیزی توانا باشد، پس خداوند بر هر چیزی تواناست، و خبر داده که بدون شک ساعت قیامت خواهد آمد؛ چون به خبر راستین خبر داد که انسان را از خاک آفریده، تا آنجا که فرمود:

﴿لِكَيۡلَا يَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَيۡ‍ٔٗا[الحج: ۵].

«تا اینکه پس از علم و هوش هیچ نداند و فهم نکند».

و برای این معنی مثالی آورد به زمین خشکی که باران بر آن می‌بارد، پس سرسبز و خرّم گردد، و انواع گیاهان زیبا برویاند، و آنکه انسان را همانگونه که خبر داده آفریده، و با خلقت او را جامه هستی پوشانیده سپس با مرگ او را نیست کرده، سپس با برانگیختن او را باز خواهد گرداند، و زمین را پس از نیستی ایجاد کرد، و با آفرینش آن را زنده نمود، و با خشکی و بی‌حاصلی آن را میرانید، سپس با حاصل‌خیزی آن را زنده کرد، و در تمام این امور خبرش با دلالت واقعیت دیده شده راست بوده؛ بطوری که خبر همچون عین واقع شده. خبر او را در مورد آمدن ساعت قیامت تصدیق می‌کنیم، و ساعت را نمی‌آورد مگر کسی که «برمی‌انگیزد آنها را که در قبرها هستند» چون این عبارت است از مدتی که مردگان برای مجازات بپاخاسته شوند، پس چنین ساعتی خواهد آمد و تردیدی در آن نیست، و خداوندـهر آنکه در قبرهاست را خواهد برانگیخت [۲۷].

و دیگری گفته: خدای منزه و برتر بر معاد جسمانی به چند گونه استدلال فرموده است:

یکی: قیاس بازگرداندن برآغاز کردن آفرینش، چنانکه خدای تعالی فرموده:

﴿كَمَا بَدَأَكُمۡ تَعُودُونَ[الأعراف: ۲۹].

«همچنانکه شما را آغاز کرد باز می‌گردید».

﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥ[الأنبیاء: ۱۰۴].

«همانگونه که اول آفریدیم باز می‌گردانیم».

﴿أَفَعَيِينَا بِٱلۡخَلۡقِ ٱلۡأَوَّلِ[ق: ۱۵].

«آیا آنگاه که آفرینش را (از عدم به وجود) آوردیم هیچ درماندیم».

دوم: مقایسه بازگرداندن بر آفرینش آسمانها و زمین به طریق اولی، خدای تعالی فرموده:

﴿أَوَ لَيۡسَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِقَٰدِرٍ...[یس: ۸۱].

«آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده قادر نیست که ...».

سوم: مقایسه بازگرداندن بر زنده کردن زمین پس از مرگ آن به وسیله باران و گیاه.

چهارم: قیاس کردن بازگرداندن بر بیرون آوردن آتش از درخت سبز، که حاکم و دیگران روایت کرده‌اند اینکه أبی بن خلف استخوانی آورد و سایید، آنگاه گفت: آیا خدا این استخوان را پس از کهنه و پوسیده شدن زنده خواهد کرد! پس خداوند نازل فرمود:

﴿قُلۡ يُحۡيِيهَا ٱلَّذِيٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٖ[یس: ۷۹].

«بگو کسی که اول بار آنها را بوجود آورد زنده‌شان خواهد کرد».

که آفریدگار منزه متعال به بازگرداندن بار دوم به آفرینش اول استدلال فرمود، و جمع بین آن دو را به علت حدوث باز گردانید، سپس در محاجه افزود که:

﴿ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ ٱلشَّجَرِ ٱلۡأَخۡضَرِ نَارٗا[یس: ۸۰].

«همان (خدایی) که برای شما از درخت سبز (و تر) آتشی قرار داده است».

و این در ارجاع چیزی به نظیرش، و جمع بین دو نظیر از جهت تغییر عوارض بر آنها آخرین حد بیان است.

پنجم: در فرموده خدای تعالی:

﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ لَا يَبۡعَثُ ٱللَّهُ مَن يَمُوتُۚ بَلَىٰ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٨ لِيُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي يَخۡتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰذِبِينَ ٣٩[النحل: ۳۸-۳۹].

«و با نهایت مبالغه سوگند خوردند که خداوند هر کس را که مرد زنده نخواهد کرد، بلی (زنده کردن مردگان) وعده حق (و حتمی) است که خداوند بیان داشته و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند* تا برای آنها بیان کند آنچه را که درباره‌اش اختلاف داشتند و تا کسانی که کفر ورزیده‌اند بدانند که دروغ می‌گفته‌اند».

و بیان این دو آیه چنین است که: اختلاف اختلاف کنندگان درباره حق موجب دگرگونی خود حق نمی‌شود، بلکه راه‌هایی که به سوی حق است مختلفند، و حق یکی بیش نیست، و چون به طور ناگزیری ثابت شد که در اینجا حقیقتی هست و در زندگی ما اطلاع بر آن به طور کامل آنچنانکه مایه ائتلاف و رفع اختلاف گردد راهی ندارد، چون اختلاف در فطرت و نهاد ما متمرکز است، و زوال و از میان رفتن آن جز با از بین رفتن این خوی و شکل دیگر یافتنش امکان‌پذیر نیست، به طور بدیهی صحیح است که ما را زندگی دیگری غیر از این زندگی دنیوی است که در آن اختلاف و عناد برداشته می‌شود، و این همان حالتی است که خداوند وعده داده که به سوی آن رهسپاریم، خداوند فرموده:

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلّٖ[الأعراف: ۴۳].

«و آنچه در سینه‌های ایشان از کینه هست برآوردیم».

بنابراین همین اختلاف موجود چنانکه می‌بینی روشنترین دلیل است بر وجود رستاخیزی که منکرین معاد آن را رد می‌کنند. ابن السید چنین تقریر کرده است.

و از همین گونه است استدلال بر اینکه سازنده جهان یکی است، به دلالت تمانعی که در فرموده خداوند به آن اشاره شده که:

﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَا[الأنبیاء: ۲۲].

«اگر در آسمان و زمین جز خدای یکتا خدایانی بودند هر آینه آنها نابسامان و مختل می‌شدند».

زیرا که اگر جهان را دو صانع بود تدبیرشان بر یک نظم واقع نمی‌گشت، و هماهنگ نمی‌شد، و حتما ناتوانی به یکی از آن دو یا هردوشان می‌رسید؛ چون اگر یکی از آن دو زندگی یک جسم و دیگری مرگ آن را بخواهد، یا اراده هر دو نافذ ‌شود که تناقض پیش می‌آید، و در صورتی که اراده را یکی فرض کنیم تجزیه شدن فعل محال است، و اگر فرض کنیم اراده‌شان مختلف است از جهت ممتنع بودن اجتماع ضدین تناقض لازم می‌شود، و یا اینکه اراده هیچ کدام نافذ نمی‌شود، پس به ناتوانی آنها منتهی می‌گردد، و یا اراده یکی از آنها نافذ نشود به ناتوانی منجر می‌شود در حالی که خدا عاجز نیست.

[۲۷] بدیع القرآن، ۳۷ و ۳۸.