توجه
آیاتی در قرآن هست که مناسبتشان با ماقبلشان مشکل است، از این گونه است فرموده خدای تعالی در سورهی القیامه:
﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ...﴾[القیامة: ۱۷].
که وجه تناسب آن با اول و آخر سوره جدّا دشوار است، چون تمام سوره در احوال قیامت میباشد، تا آنجا که بعضی از رافضیان پنداشتهاند [۲۴]که از این سوره چیزی افتاده است، و تا آنجا که قفال ـ چنانکه فخر رازی از او حکایت کرده ـ بر آن شده است که این آیه درباره انسانی که پیشتر یاد شده نازل گردیده است یعنی در این آیه:
﴿يُنَبَّؤُاْ ٱلۡإِنسَٰنُ يَوۡمَئِذِۢ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ١٣﴾[القیامة: ۱۳].
وی گفته: پرونده آن انسان بر او عرضه میشود، پس وقتی خواندن آغاز میکند زبانش از ترس لکنت میگیرد، و تندتند میخواند، پس به او گفته میشود: «زبانت را به آن حرکت مده تا تعجیل نمایی» بر ماست که عمل تو را جمع کنیم، و بر تو بخوانیم، پس چون آن را خواندیم خواندنش را پیروی کن با اقرار به اینکه آن کارها را انجام دادهای، سپس برماست بیان أمر انسان و آنچه مربوط به عقوبت او است. سخن قفال تمام شد.
و این مخالف با خبر صحیحی است که ثابت شده اینکه این آیه درباره حرکت دادن پیغمبر صزبانش را هنگام نزول وحی به آن حضرت میباشد.
و پیشوایان فن برای آن مناسبتهایی ذکر کردهاند از جمله:
۱- خدای تعالی وقتی از قیامت یاد کرد، و از شیوه کسی که در عمل کوتاهی میکند دوست داشتن دنیاست، و در اصل دین هست که سبقت جستن به کارهای خیر پسندیده است، پس از آن توجه داد که گاهی چیز مهمتری بر این مطلوب عارض میشود؛ و آن گوش سپردن به وحی؛ و فهمیدن آنچه از آن فرا میرسد میباشد، ولی مشغول شدن به حفظ گاهی مانع از آن میشود، لذا دستور داد که به حفظ کردن آن مبادرت نورزد، چون نگهداری و حفاظت آن را پروردگارش به عهده گرفته است، و باید که رسول خدا صبه آنچه بر او وارد میشود گوش سپارد تا اینکه وحی پایان یابد، سپس از آنچه مشتمل است پیروی نماید. و پس از آنکه جمله معترضه تمام شد به سخن درباره انسان که با ذکر او سخن آغاز شده بود، و درباره جنس او بازگشت، و فرمود: (کلا) که کلمه ردع است مثل اینکه گفته باشد: «بلکه شما ای فرزندان آدم چون از عجله آفریده شدهاید در هر چیزی عجله میکنید و از اینجاست که عاجله = دنیا را دوست میدارید».
۲- شیوه قرآن این است که هر گاه پروندهای که مشتمل بر کارهای بنده است ذکر میکند، و این کتاب = نوشتاری که در قیامت بر او عرضه خواهند داشت را تذکر میدهد؛ در کنار آن کتابی که مشتمل بر احکام دینی در دنیاست را نیز یادآور میشود، کتابی که حسابرسی از عمل کردن یا ترک گفتن آن سرچشمه میگیرد، چنانکه در سورهی الکهف فرموده:
﴿وَوُضِعَ ٱلۡكِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِينَ مُشۡفِقِينَ مِمَّا فِيهِ﴾[الکهف: ۴۹].
تا آنجا که فرموده:
﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٖ﴾[الکهف: ۵۴].
و در سورهی الاسراء فرموده:
﴿فَمَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَقۡرَءُونَ كِتَٰبَهُمۡ﴾[الإسراء: ۷۱].
تا آنجا که آمده:
﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ...﴾[الإسراء: ۸۹].
و در سوره طه آمده:
﴿يَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ يَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا ١٠٢﴾[طه: ۱۰۲].
تا آنجا که فرموده:
﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُۥ﴾[طه: ۱۱۴].
۳- اینکه چون اول سوره تا:
﴿وَلَوۡ أَلۡقَىٰ مَعَاذِيرَهُۥ ١٥﴾[القیامة: ۱۵].
نازل گشت، مصادف شد با اینکه پیغمبرصدر آن حالت به حفظ آنچه نازل شده بود مبادرت ورزید، و به خاطر عجله از ترس فراموشی زبانش را با آن به حرکت آورد، پس این آیات نازل شد:
﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ ١٦﴾[القیامة: ۱۶].
تا آنجا که فرموده:
﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ ١٩﴾[القیامة: ۱۹].
سپس به آنچه سخن را با آن آغاز کرده بود بازگشت.
فخر رازی گفته: و مانند این است که اگر مدرس بر دانشآموز مثلاً مطلبی را القا کند، پس دانشآموز به آنچه شنیده خود را مشغول دارد، آنگاه استاد به او بگوید: حواست را به سوی من متوجه کن و آنچه میگویم بفهم سپس مسأله مطرح شده را تکمیل کن؛ که هر کس سبب را نداند میگوید: این سخن مناسب با مسأله مطرح شده نیست، برخلاف کسی که مطلب را دانسته است.
۴- اینکه چون در آغاز سوره از «نفس» یاد شده به ذکر «نفس» حضرت مصطفی عدول فرمود، انگار که فرموده باشد: این حال نفسهاست، و تو ای محمد نفست برترین نفسهاست، پس باید که با کاملترین احوال گرفته شود.
و از این گونه است فرموده خدای تعالی:
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِ...﴾[البقرة: ۱۸۹].
که گفته میشود: چه رابطهای بین احکام ماهها و بین از در داخل شدن به خانههاست؟ و جواب داده شده به اینکه: از باب استطراد است، که چون یاد فرمود این گردش ماهها وقتهایی برای حج است، و این کار (داخل شدن از دیوار به خانه) از افعال آنها (مشرکین) در حج بود ـ چنانکه در سبب نزول این آیه ثابت شده ـ از باب زیادتی در جواب بیش از سؤال آورده شده است، همانگونه که از آب دریا سؤال گشت در جواب فرمود: «آب آن پاکیزه و مردارش (ماهی) حلال است».
و از این گونه است فرموده خدای تعالی:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُ...﴾[البقرة: ۱۱۵].
که ممکن است گفته شود: جهت اتصال آن به ماقبلش چیست؟ یعنی فرموده خداوند:
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ...﴾[البقرة: ۱۱۴]
شیخ ابومحمد جوینی در تفسیرش گفته: شنیدم ابوالحسن دهّان میگفت: وجه اتصال این آیه آن است که یاد خراب کردن بیتالمقدس پیشتر گذشت، یعنی شما را این امر باز ندارد، و به سوی آن روی آورید که مشرق و مغرب برای خداوند است.
[۲۴] البته عقیدهی روافض در رابطه با تمام قرآن اینست كه مورد تحریف و دستبرد قرار گرفته. برای تفصیل بیشتر به كتاب الشیعه والقرآن اثر علامه احسان الهی ظهیر شهید از دانشمندان برجستهی اهل سنت، و كتاب فصل الخطاب فی إثبات تحریف كتاب رب الأرباب أثر نوری طبرسی رافضی مراجعه شود. [مصحح]