الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

نوع شصت و یکم: در خواتم سوره‌ها

نوع شصت و یکم: در خواتم سوره‌ها

خواتم سوره‌ها نیز مانند سرآغازهایشان در اوج زیبایی است؛ زیرا که در آخر سخن بگوش می‌رسد، از همین روی متضمن معانی بدیع و جالب است، با اعلام شنونده به اینکه سخن پایان می‌پذیرد، تا دیگر دلها در انتظار شنیدن چیزی پس از آن نباشند، چونکه اواخر سوره‌ها بین أدعیه و سفارشها و تکالیف و تحمید و تهلیل و مواعظ و وعده و وعید و غیر اینها ختم می‌گردد، مانند تفصیل جمله مطلوب در پایان سوره‌ی الفاتحه چونکه مطلوب برتر ایمان حفظ شده از گناهان که مایه خشم خداوند و گمراهی انسان است می‌باشد، پس جمله آن را تفصیل داد که: ﴿ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡو مراد مؤمنین هستند، لذا «إنعام» را مطلق گذارد و آن را مقید ننمود تا هر گونه نعمت دادن را شامل شود، چون خداوند به هر کس نعمت ایمان عنایت فرماید همه نعمتها را به او داده، که نعمت ایمان همه نعمتها را در پی دارد، سپس آنان را چنین توصیف کرد: ﴿غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ یعنی که آنها بین نعمتهای مطلق و نعمت ایمان، و بین محفوظ ماندن از خشم خدای تعالی و گمراهی از مسیر حق که از گناهان و تجاوز از حدود الهی سرچشمه می‌گیرند؛ این نعمتها را جمع کرده‌اند.

و مانند دعایی که در آخر سوره‌ی البقره واقع شده.

و مانند سفارشهایی که سوره آل عمران با آنها پایان گرفته: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ....

و فرایضی که سوره‌ی النساء با آنها ختم گردیده، و بدین جهت زیبا شد که با این سفارشها سوره ختم یابد که از احکام مرگ ـ که آخر وضع هر زنده است ـ در آن آمده و نیز چون آخرین احکام در آن نازل شده است.

و همچون تجلیل و تعظیم که سوره‌ی المائده با آنها ختم شده.

و مانند وعده و تهدیدی که در آخر سوره‌ی الأنعام آمده.

و مانند تشویق و برانگیختن بر عبادت، با توصیف حال فرشتگان که سوره‌ی الاعراف با آن پایان یافته.

و مثل برانگیختن بر جهاد و صله رحمها که سوره‌ی الانفال با آن ختم شده.

و همچون: توصیف و مدح پیامبر صو تهلیل خداوند که در خاتمه سوره برائه آمده است.

و مانند: تسلی خاطر پیغمبر ÷که سوره یونس و نیز سوره هود با آن ختم گشته.

و توصیف و مدح قرآن که در آخر سوره یوسف آمده، و رد بر تکذیب‌کنندگان پیغمبر که در ختام سوره‌ی الرعد واقع شده است.

و از واضحترین مواردی که ختام را می‌رساند آخر سوره ابراهیم است: ﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ وَلِيُنذَرُواْ بِهِۦ...و مانند آن آخر سوره‌ی الاحقاف، و نیز خاتمه سوره‌ی الحجر است که فرموده: ﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ ٩٩که به مرگ تفسیر شده، اینها در نهایت برجستگی است.

و سوره‌ی الزلزله را بنگر که چسان با صحنه‌های هول‌انگیز قیامت آغاز شده، و با فرموده خداوند: ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ ٨ختم شده است.

و ببین براعت آخرین آیه‌ای که نازل شده چگونه است، و آن فرموده خدای تعالی:

﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِ[البقرة: ۲۸۱].

می‌باشد، که در آن اشاره به آخر بودن آن است که مستلزم فوت می‌باشد.

و نیز آخرین سوره‌ای که نازل گردیده، و آن سوره‌ی النصر می‌باشد، که وفات را اشعار می‌دارد، چنانکه امام بخاری از طریق سعید بن جبیر از ابن عباس آورده که گفت: عمرفاروق ساز اصحاب درباره فرموده خداوند: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١پرسید، گفتند: منظور فتح شهرها و کاخهاست، به ابن عباس گفته: تو چه می‌گویی؟ جواب داد: أجلی است که برای محمد صقرار داده شده؛ خبر فوتش به خودش داده شده است.

و نیز از او آورده که گفت: عمر مرا در میان شیوخ و بزرگسالان اهل بدر با خود می‌برد، پس انگار یکی از آنها از این جهت ناراحت شده و به عمر گفته بود: چرا این نوجوان را در بین ما می‌آوری و حال آنکه ما فرزندانی همسن او داریم! پس عمر به آنها گفته بود: این کسی است که می‌شناسید، آنگاه روزی آنها را فراخواند و از ایشان پرسید: درباره فرموده خداوند: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١چه می‌گویید؟ یکی از آنها گفت: امر شده‌ایم که حمد الهی را به جای آورده و از او مغفرت بخواهیم هنگامی که ما را یاری نموده و پیروزی به ما دهد، و بعضی دیگر سکوت کرده و چیزی نگفتند، پس به من گفت: آیا تو نیز چنین می‌گویی ای ابن عباس؟ گفتم: نه، پرسید: پس چه می‌گویی؟ گفتم: این أجل رسول خدا صاست که خداوند به او خبر داده فرموده: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١= هر گاه یاری خداوند و فتح (مکه) پیش آمد) که آن نشانه اجل تواست، ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣= پس آن هنگام پروردگارت را تنزیه و ستایش کن و از او آمرزش بخواه که براستی و بسیار توبه‌پذیر است)، پس عمر گفت: من از آن نمی‌دانم جز آنچه تو می‌گویی.