الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

ایجاز حذف

ایجاز حذف

قسم دوم از دو قسم ایجاز: حذف است، و در اینجا چند فایده بیان می‌شود:

۱- علل آن:

از جمله سببهای آن تنها اختصار و پرهیز از بیهوده‌گویی است، به جهت ظهور آن.

و از جمله توجه دادن این نکته است که زمان کوتاهتر از آن است که محذوف آورده شود، و مشغول شدن به ذکر آن مایه از دست دادن مهم است، و این فایده بابت تحذیر و اغراء است، و هر دو در فرموده خدای تعالی:

﴿نَاقَةَ ٱللَّهِ وَسُقۡيَٰهَا[الشمس: ۱۳].

جمع شده است، که ناقة‌الله تحذیر است با تقدیر (ذروا) و سقیاها اغراء است با تقدیر (الزموا).

و از جمله تفخیم و بزرگ شمردن است به جهت ابهامی که در آن است، حازم در منهاج البلغاء گفته: بدین جهت حذف نیک خواهد بود که دلالت بر آن قوی باشد، یا برشمردن أشیاء مختلفی در نظر باشد، که شمارش آنها به درازا بکشد و مایه خستگی و ملال گردد، در این صورت حذف گشته و به دلالت حال اکتفا می‌شود، و می‌گذارند خود شخص در آن اشیاء که از ذکر آنها با آوردن بعضی نمونه‌ها اکتفا شده در درون خویش سیر نماید، وی گفته: و به همین منظور در مواردی که خواسته باشند تعجب و بهت بر نفوس واقع گردد، این امر ترجیح دارد، و از این قبیل است فرموده خداوند در توصیف أهل بهشت:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا[الزمر: ۷۳].

که جواب حذف شده، چون توصیف آنچه در آن هنگام خواهند دید و رسید نامتناهی و تمام نشدنی است، لذا حذف نشانه‌ای بر تنگ بودن دایره سخن از توصیف آنچه مشاهده می‌کنند، قرار داده شده، و گذاشته شده که دلها خود آنچه بخواهند تخمین زنند و با وجود این به آخر و حقیقت آن نیز دست نیابند.

همچنین فرموده خداوند:

﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ وُقِفُواْ عَلَى ٱلنَّارِ[الأنعام: ۲۷].

اگر ببینی هنگامی که در آتش واقع می‌شوند، امر سنگینی خواهی دید که نزدیکاست جمله از تعبیر آن عاجز باشد.

و از جمله: سبک کردن عبارت است به جهت بسیار آمدن آن در کلام، چنانکه در حرف ندا، مانند:

﴿يُوسُفُ أَعۡرِضۡ[الأنعام: ۲۷].

و نون (لم یک) و جمع سالم، و از این قبیل است قراءت:

﴿وَٱلۡمُقِيمِي ٱلصَّلَوٰةِ[الحج: ۳۵].

و یاء:

﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَسۡرِ ٤[الفجر: ۴].

و مؤرج سدوسی [۱۲]از اخفش درباره این آیه پرسید، جواب داد: عادت عرب چنین است که هر گاه از معنی چیزی عدول کند، حروف آن را کم گرداند، و چون شب راه نمی‌رود، بلکه در آن راه می‌روند از آن یک حرف ناقص گردید، همانطور که خداوند متعال فرمود:

﴿وَمَا كَانَتۡ أُمُّكِ بَغِيّٗا[مریم: ۲۸].

که در اصل (بغیة) بوده، و چون از اصل خود تغییر داده شد یک حرف از آن کم گردید.

و از جمله اینکه جز برای خداوند صلاحیت نداشته باشد، مانند:

﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ[الأنعام: ۷۳].

﴿فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ ١٦[هود: ۱۰۷].

و از جمله: شهرت آن است که نام بردن و نبردن مساوی باشد، زمخشری گفته: و آن نوعی از دلالت حال است که از دلالت مقال زبانش گویاتر است و بر این حمل شده قرائت حمزه:

﴿تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَ[النساء: ۱].

زیرا که در اینجا تکرار حرف جر شهرت دارد، پس شهرت به جای آوردن آن قرار گرفته است.

و از جمله: مصون داشتن از ذکر آن به جهت شرافت آن، مانند فرموده خداوند:

﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٣ قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ[الشعراء: ۲۳-۲۴].

که مبتدا در سه مورد حذف شده، پیش از ذکر رب، یعنی (هو رب)، (الله ربکم)،

﴿[]. الله رب المشرق  (//؟)

زیرا که بر موسی حال فرعون و اقدام او بر این سؤال، بزرگ و گران آمد، پس به خاطر تعظیم و تفخیم نام خداوند را تقدیر کرد، و در عروس الأفراح این نوع را مثال زده به فرموده خدای تعالی:

﴿رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَ[الأعراف: ۱۴۳].

یعنی ذاتک.

و از جمله: حفظ کردن زبان است از ذکر آن به خاطر تحقیر آن، مانند:

﴿صُمُّۢ بُكۡمٌ[البقرة: ۱۸].

یغنی: آنها، یا منافقین.

و از جمله: قصد عموم است، مانند:

﴿وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ[الفاتحة: ۵].

یعنی: بر عبادات و تمام امورمان،

﴿وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ[یونس: ۲۵].

یعنی: هر فرد را.

و از جمله: رعایت فاصله است، مانند:

﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ ٣[الضحی: ۳].

یعنی: وماقلاک.

و از جمله: قصد بیان پس از ابهام می‌باشد، چنانکه در فعل مشیت آمده:

﴿وَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰكُمۡ[النحل: ۹].

یعنی: ولوشاء هدایتکم، که اگر شنونده‌ای بشنود که (ولو شاء) در دلش می‌افتد که مشیت مردم برعلیه خداوند واقع شود، نمی‌داند که معنی چیست، پس چون جواب ذکر شد واضح گردید که مقصود چیست، و بیشتر بعد از ادات شرط واقع می‌شود؛ زیرا که مفعول مشیت در جواب آن ذکر گردیده، و ایهام آن را از بین برده است.

و گاهی با غیر ادات شرط می‌باشد به جهت استدلال به غیر جواب، مانند:

﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَ[البقرة: ۲۵۵].

و علمای بیان ذکر کرده‌اند که مفعول مشیت و اراده ذکر نمی‌شود مگر در صورتی که غریب یا مهم باشد، مانند:

﴿لِمَن شَآءَ مِنكُمۡ أَن يَسۡتَقِيمَ ٢٨[التکویر: ۲۸].

﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ[الأنبیاء: ۱۷].

و بدین جهت همیشه یا بیشتر اوقات مفهوم مشیت از بین أفعال حذف می‌گردد که وجود مشیت مستلزم وجود مشیت شده است، پس مشیتی که مستلزم مضمون جواب است جز همان مشیت جواب نمی‌تواند باشد، لذا اراده نیز در حذف همیشگی مفعولش مانند آن است، این را ملکانی و تنوخی در الاقصی القریب آورده و گفته‌اند: و اگر بعد از (لو) حذف شود همان است که همیشه در جواب آن ذکر می‌گردد، و در عروس الافراح آورده:

﴿قَالُواْ لَوۡ شَآءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِكَةٗ[فصلت: ۱۴].

که معنایش این است: (لو شاء ربنا ارسال الرسل لأنزل ملائکه= اگر خدا می‌خواست پیغامبرانی بفرستد فرشتگانی می‌فرستاد) زیرا که معنی بر این نحو معین است.

[۱۲] مؤرّج بن عمرو سدوسی بصری، از شاگردان مشهور خلیل بن احمد فراهیدی و از دانشمندان علوم عربی و نسب شناسی، به سال: ۱۹۵ هجری وفات نمود. نگا: المزهر ۲/ ۲۳۲. [مصحح]