الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

فصلی [در بلندی مرتبۀ تفسیر]

فصلی [در بلندی مرتبۀ تفسیر]

رتبه والای تفسیر مخفی نیست، خدای تعالی فرموده:

﴿يُؤۡتِي ٱلۡحِكۡمَةَ مَن يَشَآءُۚ وَمَن يُؤۡتَ ٱلۡحِكۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِيَ خَيۡرٗا كَثِيرٗا[البقرة: ۲۶۹].

«خداوند به هر کس بخواهد حکمت می‌دهد، و به هر کس حکمت داده شود خیر بسیاری به او داده شده است».

ابن ابی‌حاتم و دیگران از طریق ابن أبی‌طلحه از ابن عباس درباره فرمود خداوند: ﴿يُؤۡتِي ٱلۡحِكۡمَةَآورد که گفت: شناخت قرآن: ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مقدم و مؤخر، حلال و حرام، امثال آن می‌باشد.

و ابن مردویه از طریق جویبر از ضحاک از ابن عباس مرفوعاً آورده که درباره ﴿يُؤۡتِي ٱلۡحِكۡمَةَفرمود: یعنی قرآن، ابن عباس گفت: منظور تفسیر آن است که قرآن را نیک و بد همه می‌خوانند.

و ابن أبی‌حاتم از ابوالدرداء درباره فرمود خداوند: ﴿يُؤۡتِي ٱلۡحِكۡمَةَآورده که گفت: قرائت قرآن و فکر کردن درباره آن است. و ابن جریر مثل این را از مجاهد و ابوالعالیه و قتاده آورده است.

و خدای تعالی فرموده: ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا يَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ ٤٣[العنکبوت: ۴۳].

ابن ابی‌حاتم از عمروبن مره آورده که گفت: به هیچ آیه‌ای در کتاب خدا نگذشتم که نمی‌شناختم مگر اینکه مرا اندوهگین ساخت؛ زیرا که شنیده‌ام خداوند فرموده:

﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا يَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ ٤٣[العنکبوت: ۴۳].

«و آن مثال‌ها را برای مردم می‌زنیم و آنها را به جز عالمان کسی نمی‌فهمد».

و ابوعبید از حسن آورده که گفت: خداوند آیه‌ای را نازل نکرده مگر اینکه دوست می‌دارد که دانسته شود در چه باره‌ای نازل گردیده، و مراد از آن چیست.

و ابوذر هروی در فضایل القرآن از طریق سعیدبن جبیر از ابن عباس آورده که گفت: آنکه قرآن را می‌خواند ولی تفسیر آن را نیکو نمی‌داند؛ همچون بادیه‌نشینی است که شعر را به سرعت همی خواند.

و بیهقی و دیگران از ابوهریره مرفوعاً آورده‌اند که: «قرآن را اعراب کنید و غرایبش را جستجو کنید».

و ابن الأنباری از ابوبکر صدیق آورده که گفت: اینکه یک آیه از قرآن را اعراب کنم برایم خوش‌تر از آن است که یک آیه حفظ نمایم.

و نیز از عبدالله بن بریده از مردی از اصحاب پیغمبر صآورده که گفت: اگر بدانم هرگاه چهل شب سفر بروم یک آیه از کتاب خدا را اعراب می‌کنم این کار را خواهم کرد.

و از طریق شعبی نیز آورده که عمرفاروق گفت: «هر کس قرآن را بخواند و آن را اعراب نماید، برای او نزد خداوند اجر شهید خواهد بود».

می‌گویم: به نظر من منظور از این اخبار بیان و تفسیر است؛ زیرا که اعراب را برشمردن حکم نحوی دانستن، اصطلاحی حادث و جدید است، و نیز شیوه آنها چنین بوده که نیازی به آموختن اعراب ـ به معنی مصطلح امروزی ـ نداشته‌اند، ابن‌النقیب به این رأی تمایل کرده، و گفته است: و ممکن است منظور اعراب صناعی باشد که بعید است.

و می‌توان به روایتی که سلفی در طیوریات از ابن عمر مرفوعاً آورده که: «قرآن را اعراب کنید شما را بر تأویل آن دلالت می‌نماید» استدلال کرد.

و علما اجماع کرده‌اند که تفسیر از واجبات کفایی، و برترین علوم سه‌گانه است.

اصفهانی گفته: ارزنده‌ترین فنی که انسان بیاموزد تفسیر قرآن است، توضیح اینکه: اهمیت فن یا به جهت اهمیت و بزرگی موضوع آن است مانند زرگری که از دباغی بالاتر است؛ زیرا که موضوع زرگری طلا و نقره است که از موضوع دباغی که پوست مردار است برتر می‌باشد، و یا از جهت هدف و غرض از آن است مانند صنعت طب که از فن روفتگری بهتر است؛ زیرا که منظور از طب صحت و تندرستی، و مقصود از روفتگری تمیز کردن جاهای آلوده می‌باشد، و یا اهمیت فن از لحاظ نیاز بیشتر به آن است مانند فقه که نیاز به آن از طب بیشتر می‌باشد؛ زیرا که هیچ واقعه‌ای در مورد احدی از افراد بشر در جهان اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه نیاز به فقه دارد، چون که تنظیم صلاح دنیا و دین با هم بافته است، برخلاف طب که بعضی از مردم در بعضی از اوقات به آن محتاج هستند.

چون این مطلب دانسته شد پس فن تفسیر از هر سه جهت برتری یافته است؛ از جهت موضوع: چون که موضوع آن کلام خداوند است که سرچشمه تمام حکمت‌ها و کان هر فضیلت است، در آن است ماجراهای پیشینیان و خبر پس از شما، و حکم میان شما، با همه ردی که نسبت به آن می‌شود هیچ‌گاه کهنه نمی‌گردد، و عجایب آن به پایان نمی‌رسد. و اما از جهت غرض و هدف از آن: پس منظور چنگ زدن به استوارترین گیره‌ها، و رسیدن به سعادت حقیقی است که فانی نمی‌شود. و اما شدت نیاز به آن: چون که هر کمال دینی یا دنیوی دور یا نزدیک به علوم شرعی نیاز دارد و به معارف دینی محتاج است، و آنها هم بر کتاب خداوند تعالی متوقف می‌باشد.