الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد دوم

فهرست کتاب

مطابقه

مطابقه

طباق نیز نامیده می‌شود، و آن جمع کردن دو متضاد در جمله است؛ و آن بر دو قسم است: حقیقی و مجازی که قسم دوم را تکافؤ گویند، و هر یک از این دو یا لفظی است یا معنوی، و یا طباق ایجاب است یا سلب.

و از مثالهای آن است:

﴿فَلۡيَضۡحَكُواْ قَلِيلٗا وَلۡيَبۡكُواْ كَثِيرٗا[التوبة: ۸۲].

﴿وَأَنَّهُۥ هُوَ أَضۡحَكَ وَأَبۡكَىٰ ٤٣ وَأَنَّهُۥ هُوَ أَمَاتَ وَأَحۡيَا ٤٤[النجم: ۴۳-۴۴].

﴿لِّكَيۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰكُمۡ[الحدید: ۲۳].

﴿ َتَحۡسَبُهُمۡ أَيۡقَاظٗا وَهُمۡ رُقُودٞ[الکهف: ۱۸].

و از مثالهای مجازی است:

﴿أَوَ مَن كَانَ مَيۡتٗا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ[الأنعام: ۱۲۲].

یعنی: ضالّاً فهدیناه.

و از مثال‌های طباق سلب است:

﴿تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَ[المائدة: ۱۱۶].

﴿فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ[المائدة: ۴۴].

و از مثال‌های معنوی است:

﴿إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا تَكۡذِبُونَ ١٥ قَالُواْ رَبُّنَا يَعۡلَمُ إِنَّآ إِلَيۡكُمۡ لَمُرۡسَلُونَ ١٦[یس: ۱۵-۱۶].

یعنی: ربنا یعلم إنا لصادقون.

﴿جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ[البقرة: ۲۲].

ابوعلی فارسی گفته: چون بنا و ساختمان بلندی است در قبال آن فرش آورده شده که برخلاف بناست.

و یکی از انواع این فن طباق خفی نامیده می‌شود، مانند:

﴿مِّمَّا خَطِيٓـَٰٔتِهِمۡ أُغۡرِقُواْ فَأُدۡخِلُواْ نَارٗا[نوح: ۲۵].

زیرا که غرق از صفات آب است، انگار که بین آب و آتش جمع کرده است. ابن منقذ گفته: و این مخفیترین مطابقه‌ای است که در قرآن واقع شده.

و ابن‌المعتز گفته: از ملیحترین و مخفیترین انواع طباق فرموده خدای تعالی است:

﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ[البقرة: ۱۷۹].

زیرا که معنی قصاص کشتن است، و در اینجا کشتن سبب زندگی شده است.

و نوعی از طباق را ترصیع الکلام گویند، و آن مقترن ساختن شیء با چیزی که قدرمشترکی با آن دارد می‌باشد، مانند:

﴿إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ ١١٨ وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ ١١٩[طه: ۱۱۸-۱۱۹].

که گرسنگی را با برهنگی آورده، و حال آنکه در باب خود با تشنگی می‌آید، و هنگام چاشت و گرما را با تشنگی آورد، در صورتی که در باب خود با برهنگی نام برده می‌شود، ولی چون گرسنگی و برهنگی در خالی بودن مشترک هستند که گرسنگی تهی بودن باطن از غذا، و برهنگی خالی بودن ظاهر از لباس است، و تشنگی و چاشت در سوز مشترک هستند، که تشنگی سوزاندن باطن، و هنگام چاشت: سوخته شدن ظاهر از حرارت آفتاب است، چنین تعبیرگردیده است.

و دیگر از انواع آن مقابله نامیده می‌شود، و آن ذکر کردن دو لفظ یا بیشتر است سپس آوردن اضداد آنها به ترتیب، ابن أبی‌الإصبع گفته: فرق بین طباق و مقابله از دو جهت است.

یکی: اینکه طباق جز در دو ضد واقع نمی‌شود، ولی مقابله در بین چهار تا ده لفظ روی می‌دهد.

دوم: اینکه طباق جز در بین اضداد پیش نمی‌آید، ولی مقابله در مورد اضداد و غیر آنها واقع می‌شود.

سکاکی گفته: و از خواص مقابله آن است که اگر در اولی چیزی شرط شود در دومی ضد آن شرط می‌گردد، مانند فرموده خدای تعالی:

﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ...[اللیل: ۵].

تا دو آیه؛ که بین عطا و بخل، و پرهیزکاری و بی‌نیازی و تصدیق و تکذیب، و آسانی و دشواری مقابله نموده است و چون آسانی در اول بین اعطاء و اتقاء و تصدیق مشترک قرار داده شد، ضد آن که دشواری باشد در بین اضداد آن مشترک آمد.

و بعضی گفته‌اند: مقابله یا میان یکی با دیگری است که بسیار کم است، مانند:

﴿لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞ[البقرة: ۲۵۵].

و یا بین دو با دو می‌باشد، مانند:

﴿فَلۡيَضۡحَكُواْ قَلِيلٗا وَلۡيَبۡكُواْ كَثِيرٗا[التوبة: ۸۲].

و یا میان سه لفظ با سه دیگر، مانند:

﴿يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ[الأعراف: ۱۵۷].

﴿وَٱشۡكُرُواْ لِي وَلَا تَكۡفُرُونِ[البقرة: ۱۵۲].

و یا بین چهار کلمه با چهار دیگر، مثل:

﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ...[اللیل: ۵].

تا دو آیه.

و بین پنج و پنج، مانند:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ أَن يَضۡرِبَ مَثَلٗا[البقرة: ۲۶].

که بین (مثلا ما بعوضة فما فوقها) و بین (فأما الذین آمنوا) و (أماالذین کفروا) و نیزبین (یضل) و (یهدی)، و بین (ینقضون) و (میثاقه) و بین (یقطعون) و (أن یوصل) مقابله قرار داده شده است.

و بین شش با شش دیگر، مانند:

﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ...[آل‌عمران: ۱۴].

سپس فرمود:

﴿قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم[آل‌عمران: ۱۵].

که مقابله بین: الجنات، و الأنهار، و الخلد، و الأزواج، و التطهیر، و الرضوان، در ازای: النساء و البنین، و الذهب، و الفضه، والخیل المسومه، و الأنعام، و الحرث، قرار داد.

و دیگری مقابله را به سه نوع تقسیم کرده: نظیری و نقیضی و خلافی.

مثال اول: مقابله سنه با نوم در آیه اول که هر دو کلمه از باب رقاد هستند که در مقابل یقظه قرار گرفته در آیه:

﴿وَتَحۡسَبُهُمۡ أَيۡقَاظٗا وَهُمۡ رُقُودٞ[الکهف: ۱۸].

و این مثال نوع دوم است چون این دو کلمه نقیض یکدیگرند.

و مثال سومی: مقابله شر با رشد در فرموده خداوند:

﴿وَأَنَّا لَا نَدۡرِيٓ أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا ١٠[الجن: ۱۰].

که این دو بر خلاف یکدیگرند نه نقیض هم؛ زیرا که نقیض شر خیر، و نقیض رشد غی می‌باشد.