فواید پراکندهای در مناسبات
در تذکره شیخ تاج الدین سبکی ـ و به خط او ـ نقل میکنم که: از امام پرسیدم: حکمت آغاز شدن سورهی الإسراء با تسبیح، و سورهی الکهف با حمد الهی چیست؟ وی جواب داد: هر کجا که باشد تسبیح بر تحمید مقدم است، مانند: (فسبح بحمدربك)، (سبحان الله والحمدلله).
و ابن الزملکانی چنین جواب گفته: چون سورهی الاسراء مشتمل بر جریان معراج رفتن پیغمبر است که مشرکین نسبت به آن پیغمبر صرا تکذیب کردند، و تکذیب رسول خدا در واقع تکذیب خداوند است، با کلمه «سبحان» آغاز کرد تا خدای تعالی را از تکذیبی که نسبت به پیغمبرش انجام شده تنزیه نماید، و اما سورهی الکهف چون پس از سؤال مشرکین از قصه اصحاب کهف و تأخیر افتادن وحی نازل شد، آمد تا بیان کند که خداوند نعمتش را از پیغمبرش و از مؤمنین قطع نفرموده است، بلکه نعمتش را بر آنان تمام کرد به اینکه کتاب را نازل نمود، پس مناسب شد که با حمد بر این نعمت آغاز گردد.
و در تفسیر خویی آمده: سورهی الفاتحه با عبارت: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢﴾آغاز شد، پس خداوند را وصف نمود که مالک همه مخلوقات است، ولی در سورههای الانعام و الکهف و سبأ و فاطر چنین وصف ننموده، بلکه یکی از افراد صفاتش آمده، خلقت آسمانها و زمین و ظلمات و نور در سورهی الانعام، و فرود آوردن کتاب در سورهی الکهف، و مالکیت آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است در سوره سبأ، و آفرینش آنها در سوره فاطر یاد شده است؛ زیرا که سورهی الفاتحه ام القرآن و مطلع آن است لذا مناسب بوده که بلیغترین و عامترین و شاملترین صفات در آن آورده شود.
و در عجایب کرمانی آمده: اگر گفته شود: چگونه چهارمرتبه «یسألونک» را بدون واو آورده:
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِ﴾[البقرة: ۱۸۹].
﴿يَسَۡٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ﴾[البقرة: ۲۱۵].
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ﴾[البقرة: ۲۱۷].
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ﴾[البقرة: ۲۱۹].
سپس سه بار با واو آمده:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ﴾[البقرة: ۲۱۹].
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡيَتَٰمَىٰ﴾[البقرة: ۲۲۰].
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِ﴾[البقرة: ۲۲۲].
میگوییم: جهتش این است که سؤال از حوادث اولی به طور پراکنده واقع شد و از پدیدههای دیگر در یک وقت، لذا در قسمت أخیر حرف جمع آورده شد تا بر آن دلالت نماید.
و اگر گفته شود: چگونه است که آمده:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ﴾[طه: ۱۰۵].
و حال آنکه عادت قرآن چنین است که «قل» در جواب بدون فاء میآید؟ کرمانی جواب داده: تقدیرش: «لو سئلت عنها فقل» میباشد.
و اگر پرسیده شود: چگونه است که:
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾[البقرة: ۱۸۶].
آمده، و حال آنکه روش قرآن چنین است که جواب آن با «قل» همراه میشود؟
میگوییم: حذف آن برای اشاره به این است که بنده در حالت دعا در بالاترین مقامات معنوی است که هیچ واسطهای بین او و بین خدا نیست.
در قرآن دو سوره آمده که اول آنها:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ﴾[النساء: ۱ و الحج: ۱].
میباشد، در هر نصف قرآن یک سوره، پس سورهای که در نیمه اول قرآن است. مشتمل بر شرح مبدأ، و آنکه در نیمه دوم است مشتمل بر بیان معاد میباشد.