پیشگفتار مترجم
سپاس خداوند را سزاست که انسان را آفرید و به او بیان آموخت. قرآن را فرو فرستاد و برای پندگیری آسانش کرد و برای این هدف، خرد را به جولان درآورد و آن را محور و مبنای تکلیف و ابزار تأمل و اندیشیدن قرار داد. و درود خداوند بر حضرت محمد ج خاتم پیامبران، همو که اصول کلیهی پیامهای آسمانی به او منتهی شده و تجربهی نبوّت، از آدم تا عیسی، برای رسالتِ وی فراهم آمده است. و درود و سلامِ خدا بر خاندان و یاران و پیروانِ او تا روز جزا باد.
دربارهی هیچ کس و هیچ چیزی به اندازهی قرآن، سخن نگفتهاند، کتاب ننوشتهاند، تحقیق و پژوهش نکردهاند و به تجزیه و تحلیل نپرداختهاند، چه اعراب و چه غیر آنها، چه مسلمانان و چه غیرمسلمانان و چه سایر مردمان، علتش هم کاملاً واضح و روشن است. زیرا عظمت هیچ چیز نه تنها به عظمت او نمیرسد که بدان نزدیک هم نمیشود.
قرآن کریم، کتاب الهی و وحی آسمانی است که جبرئیل آن را بر قلب خاتم انبیاء و پیشوای پیامبران نازل نمود تا قلبهای مرده به واسطهی تمایلات و هواهای نفسانی را به وسیلهی آن زنده نماید، عقلهای مسموم به شک و شبهه را نجات بخشد، فکرهایی را که به زنجیر خرافات پایبند و در زندان گمراهی گرفتار بودند، رها سازد؛ حقوق سلب شدهی ملت به واسطهی رهبران و پیشوایان ظالم و ستمگر را به مردم باز گرداند، در پرتو قرآن مدینهی فاضله و بنای کرامت و شرافت را بر پا نماید، کاخهایی را که ظالمان با خون ضعیفان برافراشته بودند، سرنگون سازد، پوزهی کسانی را که در اثر جهل و نادانی و داشتن مال و نعمت به خود میبالیدند به خاک بمالد، انحراف حکماء و لغزش علماء را با میزان قرآن تعدیل کند، درهای بسته شده بر فهم و ادراک به وسیلهی کاهنان و پیشوایانِ گمراه را باز و آنها را برای مردم کشف و روشن نماید.
آری تنها به وسیلهی قرآن میتوان به حقایق علم و طرق عرفان دست یافت و روح را در مسیر سعادت و ایمان به حرکت انداخت.
قرآن دوایی است برای فرد و جامعه. اکسیری است نازل شده از آسمان تا همتها را برانگیزاند و روحهای مرده را زنده کند.
به راستی قرآن تعدیل کنندهی فکر است در تحرکات و تکاپوهایش. بازدارندهی عقل است از سرکشیها و بلندپروازیهایش. پاک کنندهی علم است از غرور و خودخواهیهایش. معیاری است برای عالم در اجرای نقشههایش. و نجاتبخش است برای متفکر در سرگردانی و درماندگیهایش. پناهگاه فیلسوف است در بحران فکری و سرگشتگیهایش. بهترین قانون است برای حکومت حاکمان. سازندهترین نظام است برای اصلاح محکومان. و مایهی سعادت و خوشبختی و حیات همگان است.
قرآن، پیشوا و راهنمای عاشقانِ قُرب و وصال بارگاه الهی است. چراغ دلهایی است که در گلستان آن قدم برمیدارند. بهار قلبهایی است که اندر گلزار آن گل میچینند. و شفادهنده و آرامبخش درونهایی است که از حکمت آن شفا میجویند.
به راستی قرآن، کانون علم، معرفت، نور، هدایت و حکمت است. اقیانوسی است پر از لؤلؤ و مرجان که از همان صدر اسلام علماء و دانشمندان و مفسّران فراوانی برای دستیابی به احکام و پیامهای آن به تحقیق و بررسی پرداخته و دُرهای گرانبهایی را به دست آورده و به رشتهی تحریر کشیده و در این راستا، خدمات ارزندهای به اسلام و مسلمانان کردهاند.
قرآن با گذشت زمان کهنه نمیشود و نقش هدایت و رهبری بشر را برای همیشه در دست دارد و روز به روز نور آن فروزانتر خواهد شد و دلهای بیشتری را به خود جذب خواهد کرد و تحت عنایت و حفاظت خداوند از تغییر و تحریف محفوظ و مصون خواهد بود.
پیامبر ج میفرماید:
«كتاب الله فيه نبأ ما كان قبلكم، وخبر ما بعدكم وحكم ما بينكم، وهو الفصل ليس بالهزل، من تركه من جبار قصمه الله، ومن ابتغي الهدي في غيره اضلّه الله، وهو حبل الله المتين، وهو الذكر الحكيم وهو الصراط المستقيم، هو الذي لا تزيغ به الا هواء، ولا تلتبس به الألسنة، ولا يشبع منه العلماء، ولا يخلق عن كثرة الرّد، ولا تنقضي عجائبه، هو الذي لم تنته الجنُّ اذ سمعته حتی قالوا: «انا سمعنا قرانا عجباً، يهدي الي الرشد فامنّا به»، من قال به صدق، ومن عمل به اُجر، ومن حكم به عدل، ومن دعا اليه هُدي الی صراط مستقيم». [ترمذی]
«کتاب خداوند دربردارندهی اخبار پیش از شما (گذشتگان) و بعد از شماست (آیندگان). میان شما حکم میکند، سخنی قاطع و فیصلهدهنده است، نه شوخی و مزاح. هر گردنکشی که آن را رها و متروک گذارد، خداوند او را در هم میشکند و کسی که هدایت را در غیر قرآن جستجو کند، خداوند او را گمراه میسازد قرآن ریسمان محکم خداوند بوده و مایهی ذکر و یادآوری و حکمت و پند و اندرز است. به واسطهی آن تمایلات و گرایشها منحرف نمیشوند.
قرآن همان صراط مستقیم است و هر کس بدان متمسک شود، زنگار گناه بر دلش ننشیند و زبانش به اشتباه و انحراف نگراید. علماء و اندیشمندان از آن سیر نمیشوند، رنگ کهنگی بدان نمینشیند و شگفتیهایش پایان نمیپذیرد. این همان قرآنی است که وقتی جنیان آن را شنیدند، پا واپس نکشیدند و گفتند: «ما قرآن زیبا و شگفتی را شنیدهایم، همگان را به سوی کمال رهنمون میکند و به راه راست رهنمود میسازد و ما بدان ایمان آوردهایم.»
کسی که با قرآن سخن گوید، راست میگوید و کسی که بدان عمل نماید، پاداش دریافت میکند و کسی که قرآن را داور و حاکم نماید به عدالت حکم میکند و کسی که به آن فراخواند به راه راست فرامیخواند.»
آری، قرآن کتابی است آسمانی، سخنِ خدا، آن خدایی که آفرینندهی همهی جهانیان است. کتابی که بزرگترین معجزهی جاودانهی پیامبر اکرم ج است. کتابی است که عصاره و چکیده و مکمّلِ کُتب و صُحُف همهی پیامبران در طولِ تاریخ است. کتابی همیشه زنده، همیشه نو و جاودانی است که کهنگی ندارد، و با گذشت زمان، فرسوده و مندرس نشود؛ و بادهای مخالف او را از پای درنیاورد و دستوراتش جامع و قابلِ اجرا تا قیام قیامت است.
امروز عالیترین کتابی که ما مسلمانان میتوانیم در تمام دنیا در مقابل همهی مکتبهای گوناگون عرضه کنیم. همین کتاب است که هیچ مکتبی و قانونی نمیتواند با او برابری کند. یگانه کتابی که بتواند خواستههای همهی جوامع بشری را از همهی ابعادش از نظر دنیایی، اخروی، توحیدی، سیاسی، عبادی، فرهنگی، قضایی، تربیّتی، علمی، اخلاقی، مادی، معنوی، فردی، اجتماعی، نظامی، اقتصادی، خانوادگی و غیره، اِشباع نماید و بشرِ تشنهی حقیقت را که از زندگی مادی و ماشینی خسته و درمانده شده است، به سرمنزل مقصود و به ساحل نجات برساند و از سرچشمهی حیات سیراب نماید و یک زندگی آرام و مطمئن و ایدهآلی به او بدهد.
همین کتاب است که دنیایی از علم و حکمت و حقیقت و اعجاز و گنجینههایی از فرهنگ و ادب در او نهفته شده است. کتابی است که خود میگوید: چنانچه متفکرین بزرگ عالم (از جنّ و انس) جمع شوند و کنگرهی بینالمللی تشکیل دهند و پشت به پشت هم داده، افکار خود را روی هم بریزند تا بتوان حتّی به اندازهی یک سورهی کوچک (شبیه به آن، آن هم فقط از نظر الفاظ نه محتوا) بیاورند، نخواهند توانست تا مثل و همانند آن بیاورند و چنانچه نتوانستند، بدانند که تا ابد هم نخواهند توانست - و تا به حال کسی ادعا نکرده که توانسته باشد - همانند این قرآن آیاتی بیاورد (جز عدهی معدودی که آن هم در طول تاریخ مفتضح شدند.)
این خود دلیل معجزه بودن قرآن است و تا کسی وارد متن قرآن نشود و دربارهی معرفت و شناخت آن همّت نگمارد و آشنایی با قرآن پیدا نکند، نخواهد توانست به حقیقتی که در آن نهفته شده و سفارشی که پیامبر اکرم ج دربارهی این وزنهی گرانقدر نموده و آن را «ثقل اکبر» نامیده پی ببرند.
تا آن زمانی که مسلمانان این مجموعهی پربها را که سعادت دنیا و آخرت همهی جوامع بشری را تضمین نموده است، نصب العین و آویزهی گوش خویش قرار داده و درس زندگی خود ساخته بودند، سعادت و آقایی و عزت و شرف در دنیا کسب کردند و از زندگی مرفه و عالی برخوردار گردیدند، ولی از آن وقت که مسلمانان گول ظواهر غرب را خوردند و به سراغ مکتبهای مختلف رفتند و این کتاب آسمانی را پشت سر قرار دادند، همه چیز خود را از دست دادند و از غرب هم چیزی به دست نیاوردند و در مقابل، جز ذلّت و خواری و بدبختی و استعمار و استثمار چیزی عایدشان نشد. و تا مسلمانها به خود نیایند و به دامان این قرآن عزیز چنگ نزنند و او را درس زندگی خود قرار ندهند و دستورات حیاتبخش و سعادتآفرین آن را حاکم بر جامعهی خود قرار ندهند، عزت و شرفِ از دست دادهی خود را باز نخواهند یافت؛ آیا باید برنامهی زندگی (قرآن) را فهمید و برابر آن زیست، یا آن را بوسید و در لای پارچهها پیچید!!
به راستی قرآن، معجزهی جاویدان و سند حقّانیّت آیین اسلام است و پیوسته بسان خورشید تابان بر تارک زمان درخشان و همهی مردمان را به تحدّی میخواند.
قرآن، نامهی سرگشادهای است که از جانب حاکم جهانیان برای مسلمانان فرستاده شده است، تا برابر دستور آن حرکت نمایند و عمل کنند و با لشکر جهل و کفر و ظلم و زور و هواها و هوسها بجنگند.
خداوند مهربان و بزرگوار، قرآن را برای دستهی خاصی نفرستاده است، و آن را به گونهی لغز و چیستان درنیاورده است، بلکه قرآن را به زبان عربی روشن و آشکار نازل و آن را برای هدایت و رهنمود همگان ساده و آسان نموده است تا هر کسی که به ریزکاریهای عربی آشنا باشد، معانی و مقاصد این کتاب مقدس را بفهمد و از این دریای بیکران به اندازهی گنجایش کوزهی علم و فکرش در خود جای دهد. آری، قرآن نسخهی حیاتبخشی است برای آنها که میخواهند با جهل و کبر و غرور و حسد و نفاق به مبارزه برخیزند. قرآن، نسخهی شفابخشی است برای برطرف ساختن ضعفها و زبونیها و ترسهای بیدلیل و اختلافها و پراکندگیها. قرآن، داروی شفابخشی است برای آنها که از بیماری عشق به دنیا، وابستگی به مادیات، تسلیم بیقید و شرط در برابر شهوتها رنج میبرند.
قرآن، نسخهی شفابخشی است برای دنیایی که آتش جنگها در هر سوی آن افروخته است و در زیر بار مسابقهی تسلیحاتی کمرش خم شده و مهمترین سرمایههای اقتصادی و انسانی خود را در پای غول جنگ و تسلیحات میریزد. و سرانجام قرآن، نسخهی شفابخشی است برای آنها که پردههای ظلمانی شهوات، آنها را از رسیدن به قرب پروردگار مانع شده است.
آری قرآن، نسخهای است برای سامان بخشیدن به همهی نابسامانیها، بهبودی فرد و جامعه از انواع بیماریهای اخلاقی و اجتماعی.
بهترین دلیل برای اثبات این واقعیت، مقایسهی وضع عرب جاهلی با تربیت شدگان مکتب پیامبر ج در آغاز اسلام است.
دیدیم که چگونه آن قوم خونخوار و جاهل و نادان که انواع بیماریهای اجتماعی و اخلاقی سر تا پای وجودشان را فراگرفته بود، با استفاده از این نسخهی شفابخش نه تنها درمان یافتند، بلکه آنچنان قوی و نیرومند شدند که ابرقدرتهای جبّار جهان را به زانو درآوردند.
و این درست همان حقیقتی است که مسلمانان امروز آن را از یاد بردهاند و به این حال و روزگار که میدانیم و میدانید گرفتار گشتهاند.
تفرقه در میانشان غوغا میکند، غارتگران بر منابعشان مسلط شدهاند. سرنوشتشان به دست دیگران تعیین میشود، و انواع وابستگیها آنها را به ضعف و زبونی و ذلّت کشانده است. و این است سرانجام کار کسانی که نسخهی شفابخش در خانههاشان باشد و برای شفای دردهای خود دست به سوی کسانی دراز کنند که از آنها بیمارترند!
به راستی قرآن، کتاب اسلام و ستون پایدار و بنیاد استوار آن است. خدای تبارک و تعالی این کتاب را راهنمای پرهیزگاران قرار داده و در پرتو آن، جهان را از تاریکی به سوی روشنایی برده است. قرآن، نخستین پایهی شریعت اسلامی و نظام حکیمانهی آن در سیاست و حکومت و ادارهی مملکت است. نظامی که صلاح مسلمانان جهان و همهی جهانیان در زندگی امروز و فردا و در هر مکان و زمان بدان بستگی دارد. قرآن، چشمهای است زاینده و زلالی همیشه پاینده که پیوسته طالبان حقیقت را برخوردار و عاشقان معرفت را در افسون خویش گرفتار ساخته است. جویباری است جاری در بستر زمان که تشنگان هدایت دم به دم زلال از آن برداشتهاند. اما همچنان از خروش و تلاطم چیزی از کف نداده است. یا دریایی است بیکران که گاه به گاه عالمانی متبحّر، پشتگرم به جسارت خود، در اعماق آن فرو رفتهاند و گوهری گرانبها بر کف، از گوشهای از آن سر برآورده و غریو شادی در دادهاند که گوهر اعجاز را یافتهایم. اما این دریا همچنان مرواریدهای درشتتر را برای گوهرشناسانی جسورتر در ژرفای خویش نهان باقی گذاشته است، یا اقیانوسی است از زلال وحی که نشان از «بالا» دارد و هر که دیده بدان خیره کند، جز به تحیّر درماندن او را نصیبی حاصل نیست، یا آیینهای است از حقیقت علم که هر که در آن بنگرد، به رغم همهی ادعاها، جز مقدار علمی خویش نبیند. ولی آن آبگینه همچنان بر جای ماند تا بتوان در آن صورتی دیگر دید. قرآن، اعجازی است که خیرهسرترین دشمنان و سخنورترین امیران بلاغت و بیان را در برابر خویش به خَموشی کشاند، و در پهنهی تصور هماورد با خود شمشیر هر زبانآوری را کُندتر از کُند ساخته است. چندان که از وضوح این عجز و ناتوانی نه این که به هماوردی آن برنخواستهاند، بلکه چنین اندیشهای نیز در سر نپروراندهاند.
بدین سان قرآن بر فراز تنها قلهی رفیع سخن ایستاده و هر سخن بلندی را در کنار این رفیع، کوتاه و هر تلاشی را برای رسیدن به این فراز ناتوان دیده است.
قرآن این معجزهی جاودانهی خاتم پیامبران، نخستین دگرگونی فرهنگی را در محیطی به وجود آورد که انحطاط فرهنگی در آن محیط به اوج خود رسیده بود. قرآن خود در ترسیم آن زمان میگوید:
﴿وَكُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنۡهَاۗ﴾[آل عمران: ۱۰۳]
«و شما با بتپرستی و شرکی که داشتید بر لبهی گودالی از آتش دوزخ بودید و هر آن با فرا رسیدن مرگتان بیم فرو افتادنتان در آن میرفت، ولی شما را از آن رهانید و به ساحل ایمان رسانید».
تاریخ خود بهترین گواهی است که تعالیم برگرفته از قرآن در کوتاهترین زمان از اعراب غرق در فساد و پلیدی، انسانهایی را تربیت کرد که بعد از گذشت قرنها هنوز همتایی برای آنان متصوّر نیست و در مقابل هر زمانی که مسلمانان از گرد قرآن پراکنده گشتند، ذلت و خواری سراغشان آمد.
بنده بر این باورم جوامع اسلامی جز با بازگشت به فرهنگ قرآنی راه دیگر نمیتوانند در پیش بگیرند، اگر چنین اتفاقی که لازمهی آن فراهم ساختن زمینههای قرآنی شدن جوامع هست، رخ دهد؛ بیتردید قدرت آغازین اسلام قابل بازگشت است و میتواند موجبات سربلندی مسلمانان را به ارمغان بیاورد.
استاد «فرید وجدی» میگوید:
«بر کسی که دارای شعور و ایمان است پوشیده نیست که قرآن همان کلام و همان نوری است که برای هدایت بهترین امتهای جهان که اسلام نام دارد از جانب خدای متعال بر خاتم پیامبران حضرت محمد ج نازل شده است.
این امّت پیش از نزول قرآن، به صورت قبائل پراکندهای بودند که هیچ پیوند دینی و مصلحت اقتصادی و یا رابطهی سیاسی آنها را به دور هم جمع نمیکرد. شغلشان جنگ و غارت، و اخلاق و عاداتشان ایجاد دشمنی و عداوت بود، از جنبهی اجتماعی پائینترین و بیفرهنگترین جامعهی انسانی را تشکیل میدادند. قبائلی بودند بَدَوی که به دنبال چراگاه بهتر و آب شیرین، همیشه در حال نقل و انتقال از جایی به جای دیگر بودند.
به حدی از هم جدا و بیگانه بودند که کوچکترین امری مانند پیشی گرفتن یکی از دیگری در مسابقهای و یا خیانت و دسیسهای در آن، موجب شعلهور شدن جنگهای دهها ساله میگردید. هر گاه وضع آنان را از لحاظ اقتصادی مورد توجه قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که در اوج ضعف اقتصادی و فقر مالی قرار داشتند، مهمترین ثروت آنها شترها و گوسفندهایی بود که آنها را از چراگاهی به چراگاه دیگری میبردند و از لبنیات و گوشت آنها تغذیه میکردند و لباس خود را از پشم و موی آنها بدست میآوردند. از تجارت تنها نام آن را میدانستند و از معامله و معاوضه به جز اشیایی که با آن سروکار داشتند و ضرورت زندگی آنها را ایجاب مینمود، بیاطلاع بودند.
تنها عدهی کمی از مردانشان مقداری از کالاهای عربی را از مکه و طائف و مدینه به بعضی از نقاط شام و یمن میبردند و در مقابل، اشیاء و کالاهای مورد نیاز و متناسب با تمدن خود را خریداری مینمودند و با خود میآوردند. غیر از این عدهی کم، بقیه چه از لحاظ پوشاک و مسکن و چه از جنبهی مالی و زندگی در بدترین و سختترین شرایط به سر میبردند.
از جنبهی علمی نیز در نهایت جهل و نادانی قرار گرفته بودند، به خواندن و نوشتن اهمیت نمیدادند و به چیزهایی که آنان را از محسوساتی که با آنها سروکار داشتند دور میساخت توجه نمیکردند. روایت نشده که به علم و فنّی آشنایی داشته و یا در رشتهای از رشتههای معارف انسانی پیشرفت و برتری به دست آورده باشند، مگر در فن شعر و شاعری که در این مسائل دارای طبع و استعداد عالی بودند...
از لحاظ سیاسی هم در انزوای کامل به سر میبردند و کوچکترین رابطهای با دنیای خارج از لحاظ اتّحاد، هم پیمانی، معاهده و قرارداد نداشتند و این امر صرفاً به خاطر این بود که از نظر سایر ملتها بیاهمیت به شمار میآمدند و دارای شأن و مقامی نبودند تا در سیاست عمومی، و زن و اعتباری برای آنان در نظر گرفته شود... اوضاع سیاسی، صنعتی، علمی، اقتصادی و اجتماعی این ملت به همین نحو از ابتدای وجودش تا مبعوث شدن حضرت محمد ج ادامه داشت و به شهادت تاریخ تا آن زمان و در هیچ قرن و نسلی تغییر و تحولی در آنها به وجود نیامده بود.
وقتی قرآن به وسیلهی رسول خدا حضرت محمد بن عبدالله ج برای هدایت این ملت آمد، پس از چند سالی طول نکشید که دیدیم ملت عرب به تحرک و جهش افتاد، خورشیدوار پرتوافشانی کرد. اخلاق و بینش صحیح از خود نمایان ساخت و سپس به عنوان یک نیروی قدرتمند و عادل در جهان به حرکت درآمد و تلاش خود را از موضع عقل و قدرت شروع نمود تا جایی که به صورت نمونهی ملتها، صاحب علم و دانش، استاد شمشیر و صلح، نابود کنندهی ناراحتیها و پریشانیها، محو کنندهی ظلم و تاریکی و بلکه حیاتبخش و زندهکنندهی جسمهای بیجان درآمد.
چه چیزی باعث شد، این تحول ناگهانی که دنیا را متحیر و مبهوت کرده بود به وجود آید؟ باید بگوئیم عامل این تحوّل عظیم تنها وجود حضرت محمد ج و قرآنی بود که از جانب خدا بر او نازل شد. قرآنی که آن را قانون خود و امتش قرار داد و به عنوان مرجع و امامی معرفی نمود که باید تمام کار و امور خود و پیروانش براساس آن انجام گیرد، این امر موجب چنان تغییرات و تحولاتی گردید که حتی اگر با جدّیت و تلاش فراوان قلمها و استعدادهای خود را به کار گیریم، نمیتوانیم قسمتی از آن را توصیف کنیم، چه رسد به اینکه به فکر توصیف همهی آنها باشیم.
این ملّت که به راز وجودی خود آشنا شده و به وظیفهی خود (که خلافت خدا در زمین است) آگاهی یافته و تاریخش تا به امروز هنوز درخشندهترین تاریخها و زینتبخش صفحات است و آثار آن در خاطرهها و قلبهای واقعبین، بزرگترین و مهمترین آثار است، به وسیلهی قرآن زنده گردید و به حرکت درآمد، به وسیلهی قرآن، آگاه و هوشیار شد و به تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی راه یافت و امّتی منسجم و جامعهای متشکل را به وجود آورد. در سایهی قرآن به همکاری و مساعدت پرداخت و در پرتو آن، نماز، روزه، خشوع، رکوع و حج و عمره را به جای آورد.
قیام و نهضت، جنگ و صلح و عقد پیمان و نقض آن را با قرآن شروع نمود، مبارزه و دشمنیاش، مباحثه و یادگیریاش، تألیف و تدوین و جمعآوریاش، تخریب و نوسازیاش را کلاً تحت رهبری و راهنمایی قرآن انجام میداد، اگر بخواهیم به اصطلاح امروزی آن را بیان کنیم، باید بگوئیم که ترقی و تمدن و کلیهی دستاوردهایش در پرتو نور قرآن بود. وقتی چنین باشد، باید قرآن را روح و حیات این ملت و رمز وجودی و نگهدارندهی آن به شمار آورد.» [۱]
وی در ادامه میافزاید:
«اما امروز با وجود این قرآن، ما در چه موقعیتی قرار داریم؟ این فاصلهی زیادی که بین ما و قرآن واقع شده است از چیست؟
یکی فریاد میزند: «مسلمانان عقب افتاده، و یکتا پرستان مُرتجعاند، دینداران شکست خورده و نمازگزاران و روزهداران در اسارتند»، دیگری با زاری میگوید: «اخلاق پایمال شده، ملتها به سستی گراییده، ارادهها ضعیف و ناتوان گشته، خرافات و اوهام شایع شده، و عقل و ادراک رو به ضعف نهاده، روابط از هم گسیخته و عاطفه و محبت از بین رفته است.»
سومی نالهکنان میگوید: «اسلام از بین رفت، پیشوایان خسته، و اطبای حاذق مأیوس، و رهبرانِ مخلص ناامید گشتهاند، دیگر دین به کلی نابود شده است.»
تودهی مسلمانان هم در این بین در عذاباند و چارهی درد را نمیشناسند، مینالند ولی محل درد را تشخیص نمیدهند؛ به حرکت درمیآیند اما نظمی ندارند، احساس دارند ولی بیرویه است، حرف میزنند ولی به دور از صواب است، نگاه میکنند اما در تاریکی و بدون نورند، در تلاشند اما تلاششان با عقل همراه نیست، از درد خود مینالند ولی نالهشان پیش طبیب نیست، میروند ولی نمیدانند به کجا!
این بلای عظیم، این حادثهی هولناک و این وضع عجیب، این ملت را به ذلت و خواری انداخته و آن را به سقوط و انحطاط کشانده تا جایی که از حیات و هستی خود به شک افتاده و از خود مأیوس و دلسرد شده است در حالی که قبلاً چنان عظمتی داشت که اگر میخواستید آن را توصیف کنید، از قدرت خیال و ذوق شعری شما بیرون بود.
چرا این امت نگاه میکند ولی نمیبیند، لمس میکند ولی قدرت تشخیص ندارد، احساس مینماید اما قدرت درک ندارد، حرف میزند لیکن عمل نمیکند، به پا میخیزد با وجود این دوام ندارد؟ کدام یک از نعمتهایش ربوده شده، کدامیک از رگهایش قطع گردیده، چه اختلالی در ترکیب و اجزایش حاصل شده، چه عنصری را از دست داده و چه رکنی را فرامش کرده که به این بدبختی گرفتار شده است؟
اگر شما تعجب کنید که چرا این امت به این بدبختی و انحطاط دچار شده است در حالی که بر تمام ملتها برتری داشت و ملتهای ضعیف را قدرت میبخشید، من از تعجب شما تعجب میکنم. چون در عقبماندگی و عقبگرد ملتها جای تعجب نیست، این امر از قانون و سنتی طبیعی پیروی مینماید و سنت خدا تغییرناپذیر است ﴿وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗا﴾. این ملت چطور میتواند بدون «قرآنش» دوام داشته باشد و بدون «روحش» زنده بماند؟...
چگونه میتواند بدون «قرآن» پیروز و رستگار باشد و با چیزهایی برخلاف قرآن سربلندشود؟
مایهی حیات ملت اسلام، «قرآن» و روح آن، «اسلام» است و هرگز نمیتواند بدون این دو نیرو زنده بماند و یا با ملتهای دیگر برابری نماید در حالی که میبینید خاص و عامِ این ملت، از قرآن و اسلام بدور شدهاند...
قرآن در نزد مسلمانان صدر اسلام طوری بود که مسلمانان در تمام کارهای شخصی، آن را به عنوان قانون و برنامهی اساسی خود قرار میدادند، نفس خود را به آداب آن میآراستند و روحشان را به آیات قرآنی زنده میکردند، احساسات و عواطشان را با تشویقات آن بیدار مینمودند، سرکشیهای نفس را با تهدیدهای قرآن مهار میساختند، به واسطهی قرآن به سوی پروردگار خود به پرواز درمیآمدند، و در برابر دستورات آن با مردم رفتار میکردند.
امت، جامعه و دولت اسلامی در برابر قرآن، چنین موقعیتی داشتند. دولت، قوانینش را از قرآن اخذ میکرد و رفتار خود را با مقیاس آن میسنجید، پایههای قدرتش را با نیروی آن تحکیم میبخشید و همراه با نسیم حیاتبخش قرآن به پیشرفت خود ادامه میداد. خلاصه، قرآن زنده کنندهی قلب و مایهی شعور فردی و روح جامعه به شمار میرفت، ولی ما کجا و آن روزها کجا!
ما خواندن قرآن را تنها به عنوان تبرک در منازل، و یا وسیلهای برای جلب ترحّم دیگران در گورستانها و یا اظهار همدردی در مراسم سوگواری قرار دادهایم، هیچ بهرهای از قرآن، جز گفتن کلمات و زیر و رو کردن صفحات آن و شنیدن صدای قاریان و تکان خوردن از نغمههای آنان نداریم. متأسفانه از تأمل و تعمق در معانی عالیهی قرآن و کوشش برای دستیابی به اهداف گرانبهای آن و آگاه شدن از اسرار و حقایقی که پدران ما را خیلی پیش، زنده ساخت و بهترین ملتها را از آنان به وجود آورده، بهرهای نداریم و خاص و عام در این بدبختی شریک و سهیم میباشیم مثل اینکه میخواهیم بدون روح زنده بمانیم و بدون ارتباط و همبستگی به پای سایر ملتها برسیم.» [۲]
آری، قرآن کلام الهی، معجزهی جاوید پروردگار جهانیان و کتاب هدایت بشر به سوی سعادت ابدی است. فصاحت و بلاغت بیش از حد تصور قرآن و نوای موزون آن همراه با معارف و معانی، خبر از ملتها و امتهای پیشین و پیشگویی از وقایع آینده و هماهنگی و هدفدار بودن تمام آیات آن، از جمله اعجاز قرآن است. قرآن فقط محدود به زمان و مکان خاصّی نیست، بلکه کتاب هدایت بشر بر روی زمین است و تا زمانی که حیات انسان روی این کرهی خاکی ادامه دارد، به نقش هدایتگری خود ادامه میدهد و از این رو نباید غبار کهنگی بر روی آن بنشیند.
در قرون اخیر نیز که قرن علم، صنعت، فضا، ارتباطات و پیشرفتهای پزشکی بوده است، اعجاز این معجزهی جاوید بیش از پیش نمایان گشته و ندای مبارزه طلبی آن، بیش از گذشته در گوش معاندان و آنانی که دچار غرور علمی گشتهاند، طنینانداز گشته است.
امروزه مسلمانان به علت دوری از قرآن و تعالیم آن، از قافلهی تمدن بشری عقب افتادهاند و با وجودی که دارای جمعیتی بیش از یک میلیارد میباشند، خود باختهاند و از تفرقه میان خود به شدت رنج میبرند، دشمنانشان بر آنان مسلط شدهاند و در عمل به جای پیروی از دستورات قرآن از اوامر ابرقدرتهای بزرگ که دشمن دین و قرآن آنها میباشند، پیروی مینمایند و این در حالی است که پیروی از دستورات قرآن، آنان را از این ذلت نجات خواهد داد و شکوه و عظمت گذشته را به آنها باز خواهد گرداند.
[۱] نقش قرآن در هدایت انسان، فرید وجدی، ترجمهی حسنزاده، احسان، ۱۳۷۸. [۲] نقش قرآن در هدایت انسان، صص ۲۴-۲۵ با اندکی تصرف.