ازدواج با همسران فرزند خواندگان بعداز طلاق آنها جایز و حلال است
﴿...فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا﴾[الأحزاب: ۳۷]
***
توضیح موضوع: اعراب بر این باور بودند که زنان پسر خواندگانشان همچون زنان پسران حقیقی شان بر آنان حرام هستند و نمیتوانند با آنان (بعد از طلاق آنها) ازدواج بکنند. از این رو خداوند متعال در آیهی ۳۳ سورهی احزاب به آنان خبر داد که ازدواج با زنان پسر خواندگانشان بر آنان حلال و روا است، و نباید در این زمینه احساس گناه و حرج نمایند.
به گفتهی اکثر مفسران و مورخان، آیات ۳۶ و ۳۷ سورهی احزاب، مربوط به «زید بن حارثه» است. او بردهای بود که حضرت خدیجه به پیامبر گرامی اسلام بخشید و حضرت ج نیز او را آزاد نمود و فرزند خواندهی خود قرار داد. بعد از ظهور اسلام، زید به آیین محمد ج گروید و از مسلمانان ممتاز و فرماندهی لشکر در جنگ موته شد و در همان جنگ به شهادت رسید.
پیامبر ج از دختر عمهاش «زینب» که زنی سرشناس و از نوههای عبدالمطلب بود برای زید، خواستگاری کرد. در آغاز، زینب خیال کرد آن حضرت ج او را برای خودش خواستگاری میکند، اما بعد که فهمید برای زید است، ناراحت شد. زیرا تا آن زمان هیچ زن آزادی (تا چه رسد به زنان سرشناس) همسر برده نمیشد (گر چه بردهای آزاد و پسر خواندهی پیامبر ج و از مسلمانان پیشتاز باشد.)
پس از ازدواج، ناسازگاری بین زید و زینب آغاز شد و زید تصمیم گرفت زینب را طلاق دهد. بارها نزد پیامبر ج رفت ولی آن حضرت ج به او میفرمود: همسرت را نگاه دار و طلاق نده. به هر حال زید او را طلاق داد و دو ضربهی روحی و اجتماعی بر زینب وارد شد: یکی همسر زید شدن که جامعهی آن روز، این کار را نمیپسندید. دوم: طلاق گرفتن.
پیامبر اکرم ج به امر خداوند مأمور شد تا دو سنّت جاهلی را بشکند:
الف) گرفتن همسر پسر خوانده که در جاهلیّت مانند گرفتن همسر فرزند حقیقی ناروا بود.
ب) گرفتن همسر بردهی خود که این هم در آن زمان، زشت و ناروا بود.
بنابراین ازدواج با همسر فرزند خوانده بعد از طلاق و سپری شدن عدهی او، جایز و روا است.