غزوهی بنی نضیر
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَخۡرَجَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مِن دِيَٰرِهِمۡ لِأَوَّلِ ٱلۡحَشۡرِۚ مَا ظَنَنتُمۡ أَن يَخۡرُجُواْۖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمۡ حُصُونُهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَأَتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِنۡ حَيۡثُ لَمۡ يَحۡتَسِبُواْۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَۚ يُخۡرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيۡدِيهِمۡ وَأَيۡدِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ٢ وَلَوۡلَآ أَن كَتَبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡجَلَآءَ لَعَذَّبَهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابُ ٱلنَّارِ٣ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۖ وَمَن يُشَآقِّ ٱللَّهَ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ٤ مَا قَطَعۡتُم مِّن لِّينَةٍ أَوۡ تَرَكۡتُمُوهَا قَآئِمَةً عَلَىٰٓ أُصُولِهَا فَبِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَلِيُخۡزِيَ ٱلۡفَٰسِقِينَ٥﴾[الحشر: ۲-۵]
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ نَافَقُواْ يَقُولُونَ لِإِخۡوَٰنِهِمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَئِنۡ أُخۡرِجۡتُمۡ لَنَخۡرُجَنَّ مَعَكُمۡ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمۡ أَحَدًا أَبَدٗا وَإِن قُوتِلۡتُمۡ لَنَنصُرَنَّكُمۡ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ١١ لَئِنۡ أُخۡرِجُواْ لَا يَخۡرُجُونَ مَعَهُمۡ وَلَئِن قُوتِلُواْ لَا يَنصُرُونَهُمۡ وَلَئِن نَّصَرُوهُمۡ لَيُوَلُّنَّ ٱلۡأَدۡبَٰرَ ثُمَّ لَا يُنصَرُونَ١٢ لَأَنتُمۡ أَشَدُّ رَهۡبَةٗ فِي صُدُورِهِم مِّنَ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ١٣ لَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرٗى مُّحَصَّنَةٍ أَوۡ مِن وَرَآءِ جُدُرِۢۚ بَأۡسُهُم بَيۡنَهُمۡ شَدِيدٞۚ تَحۡسَبُهُمۡ جَمِيعٗا وَقُلُوبُهُمۡ شَتَّىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡقِلُونَ١٤﴾[الحشر: ۱۱-۱۴]
***
توضیح موضوع: قبیلهی بزرگی از یهود به نام «بنو نضیر»، هم پیمان مسلمانان بودند. این گروه و دیگر گروههای یهودی، در آتش عداوت و دشمنی با اسلام و مسلمانان سخت میسوختند و پیوسته به فکر توطئه و نیرنگ بودند و آشکار کینهتوزی میکردند و عداوت خود را ابراز میداشتند و حیلههای گوناگون ساز میکردند تا به نحوی به مسلمانان آزار برسانند و پنهانی با منافقان و مشرکانِ اهل مکه، رابطه برقرار میکردند و به نفع آنان، بر ضد مسلمانان وارد عمل میشدند.
رسول خدا ج به اتفاق چند تن از یارانشان به منظور کمک گرفتن دربارهی خون بهای دو نفر مقتول از «بنی عامر» نزد آنها رفت. زیرا «بنونضیر» و «بنوعامر» هم پیمان بودند. بنونضیر از یک طرف به نرمی سخن گفتند و قول مساعدت دادند، ولی از طرف دیگر نقشهی ترور و خیانت به رسول اکرم ج را طراحی نمودند و در دل خود پنهان داشتند.
یهودیان با یکدیگر خلوت کردند و دست به دست هم دادند تا پیامبر گرامی اسلام را به قتل برسانند. رسول خدا ج در کنار دیواری از خانههایشان نشسته بودند، در همین حال بعضی مخفیانه با هم گفتند: در آینده چنین فرصتی با این مرد نخواهید یافت. آیا کسی است که بالای خانه برود و سنگ بزرگی بر سر وی بیفکند و ما را از دست وی رهایی دهد.
جبرئیل امین از سوی پروردگار بر رسول خدا ج نازل شد و ایشان را از قصد شوم آنها آگاه گردانید، آن حضرت ج شتابان از جای برخاستند و به مدینه روی آوردند و مسلمانان را برای جنگ و حرکت به سوی «بنونضیر» آماده ساختند. سپس به سوی بنونضیر حرکت کردند و منطقهی آنها را در ماه ربیع الاول، سال چهارم هجرت، محاصره نمودند. این محاصره شش شب (و بنا به روایتی ۱۵ شبانهروز) به طول انجامید. خداوند متعال در دلهای آنها رعب و وحشت افکند به طوری که خودشان از رسول اکرم ج درخواست کردند که آنها را جلای وطن نماید و از ریختن خونشان خودداری فرماید، و به آنها اجازه داده شود که به جز اسلحه از بقیهی اموال و کالاهای خود (هر چه بتوانند) با شترهای خود حمل نمایند. پیامبر ج نیز این درخواست آنها را پذیرفت.
بنونضیر به اندازهی بار شتر، وسایل و کالای خانه برداشتند. وضعیت طوری بود که خانههای خود را با دستهای خود منهدم و ویران میکردند و وسایل را بر روی شترها میگذاشتند و حرکت میکردند.
عدهای از آنها به سوی «خیبر»، و عدهای دیگر به سوی «شام» مهاجرت و کوچ کردند و بدین طریق، مسلمانان برای همیشه از لانهی فساد و مکر و توطئه، و نفاق و خیانت آنها رهایی یافتند.