عرش خداوند متعال
﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾[الأعراف: ۵۴]
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ١٢٩﴾[التوبة: ۱۲۹]
﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾[يونس: ۳]
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَكَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا...﴾[هود: ۷]
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَيۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ يَجۡرِي لِأَجَلٖ مُّسَمّٗى...﴾[الرعد: ۲]
﴿قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا٤٢﴾[الإسراء: ۴۲]
﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ٦﴾[طه: ۵-۶]
﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ٢٢﴾[الأنبياء: ۲۲]
﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ٨٦﴾[المؤمنون: ۸۶]
﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَسَۡٔلۡ بِهِۦ خَبِيرٗا٥٩﴾[الفرقان: ۵۹]
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ۩٢٦﴾[النمل: ۲۶]
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ...﴾[السجدة: ۴]
﴿وَتَرَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ حَآفِّينَ مِنۡ حَوۡلِ ٱلۡعَرۡشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡۚ وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡحَقِّۚ وَقِيلَ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٧٥﴾[الزمر: ۷۵]
﴿ٱلَّذِينَ يَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَيُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْۖ...﴾[غافر: ۷]
﴿رَفِيعُ ٱلدَّرَجَٰتِ ذُو ٱلۡعَرۡشِ يُلۡقِي ٱلرُّوحَ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ لِيُنذِرَ يَوۡمَ ٱلتَّلَاقِ١٥ يَوۡمَ هُم بَٰرِزُونَۖ لَا يَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِنۡهُمۡ شَيۡءٞۚ لِّمَنِ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَۖ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ١٦﴾[غافر: ۱۵-۱۶]
﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ٨٢﴾[الزخرف: ۸۲]
﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ...﴾[الحديد: ۴]
﴿...وَيَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّكَ فَوۡقَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِيَةٞ﴾[الحاقة: ۱۷]
﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ١٩ ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي ٱلۡعَرۡشِ مَكِينٖ٢٠ مُّطَاعٖ ثَمَّ أَمِينٖ٢١﴾[التكوير: ۱۹-۲۱]
﴿ذُو ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡمَجِيدُ١٥ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ١٦﴾[البروج: ۱۵-۱۶]
***
توضیح موضوع: در قرآن کریم واژهی «عرش» به چند معنی آمده است:
الف) چیزی که دارای سقف بوده باشد؛ و به خود سقف نیز «عرش» گفته میشود. مثل اینکه خداوند میفرماید: ﴿أَوۡ كَٱلَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرۡيَةٖ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا﴾[البقرة: ۲۵۹]، [آیا آگاهی از همچون کسی که از کنار دهکدهای گذر کرد در حالی که سقف خانهها فرو تپیده بود]
ب) داربستهایی که برای برپانگهداشتن بعضی از درختان میزنند. خداوند میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَنشَأَ جَنَّٰتٖ مَّعۡرُوشَٰتٖ وَغَيۡرَ مَعۡرُوشَٰتٖ﴾[الأنعام: ۱۴۱]، «خدا است که آفریده است باغهایی را که بر پایه و داربست استوار میگردند و روی داربستها قرار میگیرند و باغهایی را که چنین نیستند و نیازی به پایه و داربست و پیچیدن به اطراف ندارند و بر سر پای خود میایستند و گردن میافرازند».
ج) تخت سلاطین و پادشاهان؛ خداوند به نقل از سلیمان میفرماید: ﴿أَيُّكُمۡ يَأۡتِينِي بِعَرۡشِهَا﴾[النمل: ۳۸] «کدام یک از شما میتواند تخت بلقیس را پیش من حاضر آورد».
ولی واژهی «عرش» بعدها به معنای «قدرت» نیز به کار رفته است، همانگونه که واژهی «تخت» در فارسی نیز به همین معنی استعمال میشود.
و «عرش خدا» کنایه از «قدرت، تسلط، تدبیر، هدایت و ادارهی کامل جهان» است. در زبان فارسی هم جملهی «بر تخت نشاندن» یا «بر تخت نشستن» بر مسلط شدن بر اوضاع و قدرت و حکومت را به دست گرفتن، اطلاق میگردد.
به هر حال مفسّران و محدّثان و فلاسفه، دربارهی «عرش خدا» سخن بسیار گفتهاند. گاهی «عرش» را به معنی «علم بیپایان پروردگار» تفسیر کردهاند، و گاه به معنای «مالکیّت و حاکمیّت خدا» و گاه به معنای هر یک از صفات کمالیّه و جلالیّه او، تعبیر کردهاند، چرا که هر یک از این اوصاف، بیانگر عظمت مقام او میباشد، همانگونه که تخت سلاطین نشانهی عظمت آنها است.
اما سلف صالح «عرش» را اینگونه تعریف کردهاند: «عرش یکی از آفریدههای خدا است که دارای پایههایی است و از کرسی و آسمانها و زمین بزرگتر است و خداوند آن را در بالای آسمانها بر روی آب نهاده و هشت فرشته، آن را بر دوش گرفتهاند و چگونگی شیوهی عرش را تنها خداوند میداند.»
توضیح اینکه: گاهی از آیات و احادیث نبوی ج، قرار گرفتن خداوند در مکان، استنباط میشود، مانند آیهی «استوی على العرش» و ... و مانند آیاتی که بر وجود دست و چشم برای خدا دلالت میکنند و احادیثی که بر وجود مشت و انگشت و صورت و سمتِ راست و نزول خدا در آسمان دنیا و یا بر نزدیکی و دوری او دلالت میکنند! حمل تمام این آیات و احادیث بر ظاهرشان غیر ممکن است [آنطور که مجسّمه تفسیر کردهاند]، چون لازمهی آن اثبات جسم برای خداوند است و حال آنکه ثابت شده که محال است که خداوند جسم باشد!
بر این اساس علمای اسلام در این موضوع دو دسته شدهاند:
گروه اول: مذهب تفویض (واگذاری امری به خداوند)، که مذهب سلف و پیشینیان و صدر اسلام است (مانند: امام ابوحنیفه، مالک، احمد، شافعی، محمد بن حسن، سعد بن معاذ مروزی، عبدالله بن مبارک، ابومعاذ خالد بن سلیمان دوست سفیان ثوری، اسحاق بن راهویه، امام بخاری، امام ترمذی، و امام ابوداود)
این گروه بر این باورند که ما به این قبیل اوصاف که در قرآن و سنّت آمده است ایمان داریم که کلام خدا و رسول اوست و در تفسیر آنها تعمّق و غور نمیکنیم. لذا از تأویل خودداری کردند و گفتند: خدا داناتر است به حقیقت آنها، در حالی که تشبیه و جسمانی بودن او را رد کردند. به این خاطر وقتی که از امام مالک سؤال شد که معنی «استواء» [در «اِستوی علی العرش»] چیست؟ گفت: معنی «استواء» در لغت روشن است، ولی کیفیت و چگونگی آن بر ما مجهول است، سؤال کردن از آن بدعت است و ایمان به آن واجب است.
گروه دوم: مذهب تأویل و شرح و تفسیر میباشد، که مذهب خَلف و آیندگان است.
بعد از اینکه قلمرو اسلام توسعه یافت و بسیاری از ملتهایی که متأثر از آرای فلسفی و عقاید ایرانی که اعتقاد به حلول خداوند در اشیاء و جسمانی بودن او داشتند وارد اسلام شدند. و سبب برانگیختن این شبهات نسبت به خداوند متعال گردیدند و در عین حال به آنچه که در زبان عربی و ظواهر آیاتی که عقایدشان را تأیید میکرد استناد کردند، به ناچار خَلف [برخلاف سَلف که معانی حقیقی اینگونه آیات و احادیث را به خدا واگذار و تفویض میکردند] به تأویل الفاظی که دال بر جسمانیّت و حلولاند پرداختند و آنها را بر معانی مجازی حمل کردند به حسب تناسبِ آن معانی با مقام الهی، مادامی که زبان و لغت احتمال آن معانی را داشت، زیرا معانیِ مجازی که در قرآن و سنّت به کار رفته، بیشتر از معانی حقیقی است، لذا «اِسْتَوی عَلَى الْعَرْش» در آیهی «رحمن عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوی» را به «استیلاء و اقتدار» تأویل کردند. [ر.ک: شرح عقاید اهل سنّت صص ۷۱-۷۲]
از این رو خَلف «عرش» را بر مجموعهی جهان هستی که در حقیقت تخت حکومتِ پروردگار محسوب میشوند، منظور کردهاند، و گفتهاند: «عرش» کنایه از قدرت، تسلط، تدبیر، هدایت و ادارهی کامل جهان است.