ازدواج با زنان پاکدامنِ مؤمن، و زنان پاکدامنِ اهل کتاب
﴿ٱلۡيَوۡمَ أُحِلَّ لَكُمُ ٱلطَّيِّبَٰتُۖ وَطَعَامُ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حِلّٞ لَّكُمۡ وَطَعَامُكُمۡ حِلّٞ لَّهُمۡۖ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ إِذَآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِيٓ أَخۡدَانٖۗ...﴾[المائدة: ۵]
***
توضیح موضوع: اصل در ازدواج با زنان اهل کتاب، از نظر جمهور علماء و صاحبنظران اسلامی، جواز و اباحه است، و خداوند متعال به خاطر تشویق ایشان به اسلام و نزدیک گردانیدن مسلمانان با اهل کتاب و توسعه و گسترشِ الفت و حُسن معاشرت میان آنان، خوردن غذای اهل کتاب و ازدواج و وصلت با آنان را در آیهی ۵ سورهی مائده حلال نموده است.
البته نباید از این امر غافل بود که بنیاد و اعتبار این اصل بر مبنای چند قید است که لازم است از آنان غافل نمانیم:
۱. اِحراز یقینی «اهل کتاب» بودن آنان است؛ به این معنی که معتقد به یک دین اصیل آسمانی مانند: یهودیّت و نصرانیّت باشد که در این صورت في الجمله معتقد به خدا و رسالات خدا و قیامت میباشد و در این صورت به عنوان مُرتد و مُلحِد و یا معتقد به غیرادیان آسمانی به شمار نمیآید. بر ما معلوم است که امروزه در غرب هر دختری که برای مثال از پدر و مادر مسیحی متولد شده باشد، مسیحی نیست، و اینطور نیست که هر کس در یک محیط مسیحی پرورش یافته باشد، قطعاً مسیحی باشد، چه بسا کمونیست و مادیگرا، یا معتقد به یک مکتب مخالف اسلام مانند: بهایی و امثال آن باشد.
۲. شرط دوم ازدواج با زنان کتابی این است که عفیفه و پاکدامن باشد. زیرا خداوند نکاح هر زن کتابی را به طور مطلق برای مسلمانان مباح ننموده است مگر اینکه آن زن متصف به پارسایی و پاکدامنی باشد. خداوند میفرماید: ﴿وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ﴾[المائدة: ۵]، «و زنان پاکدامن اهل کتاب» و بدون تردید، چنین زنان عفیفه و پاکدامن در عصر کنونی جامعهی غربی به ندرت یافت میشوند، همانگونه که نویسندگان غربی در گزارشها و آمار خود چنین مطالبی را بیان داشتهاند، و آنچه را ما امروزه به نام «بکارت»، «عفت»، «شرف» و «ناموس» نام میبریم، در جامعهی غربی هیچگونه ارزش و اعتباری برای آن قائل نیستند؛ و در فرهنگ غربی دختر فاقد دوست پسر نه فقط در میان رفیقان خود بلکه نزد خانواده و نزدیکانش مورد سرزنش قرار میگیرد و عیب و عار تلقی میگردد.
۳. شرط سوم از شرایط ازدواج با زن کتابی این است که آن زن از گروهی که دشمنی و عداوت و سرِ جنگ با اسلام و مسلمانان را دارند نباشد؛ یعنی از کتابیّون مُحارِب با اسلام نباشد. بنابراین برای مسلمانان عصر حاضر، جایز نیست تا زمانی که جنگ میان ما و اسرائیل برقرار است، با دختران یهودی ازدواج نمایند.
۴. یکی دیگر از قیود و شرایط ازدواج با زن کتابی این است که در راستای چنان ازدواجی فتنه و زیان قطعی و یا ظنّی روی ندهد.
بنابراین هر گاه مرد مسلمان، ترس این را داشته باشد که زن کتابیاش موجب تغییر دین بچههایش و یا انحراف آنان گردد، بر او واجب است به خاطر حفظ دین بچههای خود، از این امر خطرناک پرهیز نماید. از این گذشته، هر گاه تعداد مسلمانان در منطقهای کم باشد، مثلاً یک عدهی مهاجر مسلمان در مملکت یا شهر کافرنشین باشند، قول راجح این است که بر مردان مسلمان آن منطقه حرام است با زن غیرمسلمان ازدواج نمایند، چون ازدواج با زن غیرمسلمان، جنایتی است بر زن مسلمان و یا عدهای از آنان، و ضرری است حتمی بر جامعهی اسلامی، و لازم است به منظور جلوگیری از این خسارت، به طور موقت از ازدواج با غیرمسلمان خودداری شود تا وقتی که احتمال چنین اشکالی از بین برود.
و در قبال همین زیان و ضرر بود که امیرالمؤمنین حضرت عمر فاروقس ما را هشدار داد در روایتی که امام محمد بن حسن در کتاب خود به نام «الاثار» روایت میکند: هنگامی که به حضرت عمرس خبر دادند که در «مدائن» صحابی جلیل، حضرت حذیفة بن یمانس با یک زن یهودی ازدواج کرده است حضرت عمرس طی نامهای به ایشان نوشت:
«با تأکید و سوگند به تو میگویم که این نامهی مرا بر زمین نگذاری تا از آن زن جدا شوی، زیرا من بیم دارم که مسلمانان از تو پیروی نمایند و زنان ذمّی (اهل کتاب) را به خاطر جمال و زیباییشان بر زنان مسلمان ترجیح دهند، و این خود یک فتنهی عظیمی برای زنان مسلمان به شمار میآید».
به هر حال نباید فراموش کرد که هر اندازه نسبت به ازدواج با زن غیرمسلمان رخصت داده شود، باز هم آنچه در آن اختلاف نیست، این است که ازدواج با زن مسلمان از جهات فراوانی اولیتر و شایستهتر است و شکی نیست که توافق زن و شوهر از جهت دینی کمک زیادی به زندگی خوشبختانه و سعادتمندانهی خانواده خواهد کرد، بلکه هر گاه زن و مرد هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ مذهبی با یکدیگر توافق داشته باشند، به مراتب بهتر است.