وجوب اجازه خواستن از زن قبل از ازدواج
﴿فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُۥۗ...﴾[البقرة: ۲۳۰]
﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَيۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ...﴾[البقرة: ۲۳۲]
***
توضیح موضوع: پدر حق ندارد دختر بالغ و عاقل خود را به نکاح کسی دربیاورد که دختر او را نمیپسندد و دوست نمیدارد. بلکه لازم است پدر با دختر خود در مورد کسی که میخواهد همسر او بشود، مشورت نماید، اگر دختر از قبل شوهر نموده باشد (یعنی بیوه باشد)، باید به صراحت نظر خود را اعلام نماید و چنانچه برای اولین بار باشد که دختر ازدواج مینماید، سکوتش - چنانچه از روی نادانی و ترس و اشتباه نباشد - به معنی رضایت او تلقی میشود، و چنانچه نه میگوید، هیچ کس نمیتواند او را به نکاح کسی که دوست ندارد، دربیاورد. از ابوهریرهس روایت است که پیامبر ج فرمود:
«بیوه تا از او دستور نگرفتند ازدواج داده نشود، و دوشیزه هم تا از او اجازه گرفته نشود، به ازدواج کسی داده نشود. گفتند: ای رسول خدا ج ! اجازه (رضایت) دوشیزه چگونه است؟ فرمود: این است که ساکت بماند». [ابن ماجه و مسلم]
از خنساء دختر خدام انصاری روایت شده است که:
«من بیوه زن بودم و بدون اجازه و رضایتم، پدرم مرا شوهر داد. خدمت رسول خدا ج رسیدم و موضوع را با او مطرح نمودم، ایشان آن عقد را باطل اعلام فرمودند.» [بخاری، ترمذی، نسائی، ابن ماجه و ابوداود]
و از ابن عباسب هم روایت شده که دختری خدمت رسول خدا ج رسید و خدمت ایشان گفت: که پدرش بدون رضایتش او را شوهر داده است. رسول خدا ج اختیار قبول یا فسخ نکاح را به او سپرد». [احمد و ابوداود]
و حضرت عایشهل میگوید: «دختری به او مراجعه نمود و گفت: پدرم مرا به عقد برادرزادهاش درآورده تا خود را از فقر و ناداری برهاند. و من عمو زادهام را دوست ندارم. عایشهل گفت: بنشین تا رسول خدا ج برگردد (و پس از آمدن ایشان) موضوع را با او در میان نهاد و رسول خدا ج کسی را دنبال پدر دختر فرستاد و با او صحبت فرمود، و در نهایت به دختر حق انتخاب داد. دختر گفت: اینک به کاری که پدرم انجام داده رضایت میدهم؛ اما خواستم بدانم در اینگونه موارد زنان از حقی برخوردار هستند یا خیر؟» [نسائی]
از ظاهر این روایات و احادیث اینگونه فهمیده میشود که شرط صحت عقد نکاح، اجازه و رضایت دختر و بیوهزن است و چنانچه پدر یا ولیّ بدون اجازه آنان را به عقد نکاح کسی دربیاورند، آن نکاح درست نیست. و یکی از رهنمودهای زیبای اسلام در رابطه با دختران آن است که هنگام ازدواج دختر، با مادر او هم لازم است مشورت بشود، تا رضایت پدر و مادر هر دو جلب گردد. زیرا ابن عمرب میگوید: رسول خدا ج فرموده است:
«در مورد دختران با مادرانشان مشورت نمائید».
وقتی که پدر حق ندارد دخترش را بدون رضایتش به عقد نکاح کسی دربیاورد، دختر هم براساس حدیث «بدون ولیّ عقد نکاح معنی ندارد» [ترمذی]، نباید خود را به نکاح کسی دربیاورد.
و بهتر آن است که ازدواج پس از موافقت پدر و مادر و دختر انجام پذیرد، تا زمینهای برای اختلاف و مشاجره و کینه و خصومت فراهم نشود. زیرا خداوند به خاطر مودت و محبت میان مردم است که نکاح را مقرر فرموده است.
بدین صورت اسلام به پدران میآموزد که دختران آنان پیش از هر چیزی دیگر، انسان هستند، و انسانی همسان خود را میخواهند، و کالایی نیستند که اگر کسی حاضر بود مبلغ بیشتری را برای آن پرداخت نماید، با او وارد معامله بشوند. متأسفانه بسیاری از پدران در گذشته و در زمان معاصر با دختران خود چنین روشی را بکار برده و میبرند.
به هر حال، شریعت مقدس اسلام از منزلت پدر و مادری محافظت مینماید، و در عین اینکه به دختران و زنان حق اظهار نظر و تصمیم گیری میدهد، آنان را به ادب و اخلاق و احترام به پدر و مادر دعوت مینماید.
بر همین اساس، ما استبداد و اجبار پدر را در مورد شوهر دادن دختر خود، بدون جلب رضایت خود او و مادرش صحیح نمیدانیم، و همچنین افسار گسیختگی و تصمیمگیری به ازدواج از طرف دختران بدون مشورت با پدر و مادر و جلب رضایت ایشان، راه صحیح و مشروع نمیشماریم. زیرا هر دو روش غالباً سبب ناهنجاریها و مشکلات دامنهداری میشوند. گاهی اوقات دخترانی که به اجبار تن به ازدواج دادهاند، دست به خودکشی میزنند. یا حاضر به زندگی با شوهری که هیچ علاقهای به او ندارند، نمیدهند و گاهی بر سر موضوع، میان پدر و مادر نزاع و اختلاف پدید میآید، و چندین خانواده آرامش و صمیمیّت خود را از دست میدهند. از طرف دیگر پدر دختر، غالباً ازدواج خودسرانهی او را تحمل نمیکند و برای محافظت از حیثیّت و احترام خانوادگی خود دست به اقداماتی غالباً خشونت بار بر علیه دختر و یا مردی که اقدام به ایجاد ارتباط با دخترش نموده، میزند.