فهرست موضوعی آیات قرآن

فهرست کتاب

نگهداشتن زن به نیکی، یا طلاق دادنش به صورت خداپسندانه

نگهداشتن زن به نیکی، یا طلاق دادنش به صورت خداپسندانه

﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاكُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ... [البقرة: ۲۲۹]

﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِكُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖۚ وَلَا تُمۡسِكُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗاۚ...[البقرة: ۲۳۱]

﴿فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِكُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ فَارِقُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ وَأَشۡهِدُواْ ذَوَيۡ عَدۡلٖ مِّنكُمۡ وَأَقِيمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَ لِلَّهِۚ ذَٰلِكُمۡ يُوعَظُ بِهِۦ مَن كَانَ يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢[الطلاق: ۲]

***

توضیح موضوع: هر گاه هیچ یک از راه حل‌هایی که قبلاً به آن‌ها اشاره شد (مانند موعظه و نصیحت، ترک همبستری، تنبیه ساده‌ی بدنی و شورای خانوادگی) فایده‌ای نداشت و تجارب مردان مُصلح، بی‌نتیجه ماند و سازش میان زن و شوهر حاصل نشد، آخرین چاره‌ی اجباری و اضطراری که به منظور حل این مشکل، اسلام آن را تشریع نموده است، جدایی و طلاق است. در حقیقت طلاق وسیله‌ای است که وقتی هیچ راه حل و امکان سازشی باقی نماند و تلاش و کوشش صلح‌جویانه با شکست روبه‌رو شد از آن استفاده می‌شود.

اسلام با وجود نفرتی که از طلاق دارد، اجازه داده است که به آن توسل شود، و در حقیقت طلاق وسیله‌ای اضطراری است. پیامبر ج می‌فرماید:

«مبغوض‌ترین حلال‌ها پیش خداوند، طلاق است، هیچ چیز حلالی نزد خدا مبغوض‌تر از طلاق نیست». [ابوداود]

طلاقی که از نظر اسلام جایز و مشروع است، در واقع همچون عمل جرّاحی است که انسان بیمار، درد و سختی و مشکلاتی را در جهت محافظت از سلامت بقیه‌ی اعضای جسم و مقابله با ضرری بزرگتر، تحمل می‌نماید. زمانی که میان زن و شوهر کدورت و نفرت، عمیق و ریشه‌دار گردد و همه‌ی تلاش‌های خانواده‌ی طرفین و دوستان آنان بدون نتیجه بماند و امکان آشتی وجود نداشته باشد، تنها راه حل و تنها داروی دردناک موجود «طلاق و جدایی» است.

در حقیقت طلاق رخصتی است که به خاطر ضرورت و اجبار، حلال گردیده است. چون زمانی که زندگی زن و شوهر تلخ گردید و نفرت و عداوت، و کینه و عدم سازش جای محبّت و علاقه را گرفت و برای زن و شوهر اجرای احکام الهی متعذر و سخت گردید، و نتوانستند حقوق همدیگر را رعایت کنند و هماهنگی و اتفاق میسّر نبود، چاره‌ای جز جدایی و طلاق نیست. چرا که ادامه‌ی زندگی به وسیله‌ی زور و اجبار و نظامی‌گری، مجازاتی سخت و غیرقابل تحمل و زندانی ابدی و جهنّمی غیرقابل تحمل است. به هر حال، هر گاه مرد زنش را یک طلاق داد و مدت عدّه‌اش نزدیک به انقضاء و پایان شد، بر مرد لازم است در این حالت یکی از این دو امر را انتخاب نماید:

۱. یا زن را در حالت زوجیّت باقی نگه دارد و با نیکی و اخلاق اسلامی با او رفتار کند و هدفش از رجعت دادن او، ادامه‌ی زندگی با نیّت خیر و اصلاح باشد نه اینکه قصد سوء و حالت انتقام‌جویی داشته باشد.

۲. وقتی عدّه‌ی زن تمام شد، به نحو احسن از او جدا شود و اذیّت و آزار، و ضرر و توهین و بهتان و تضییع حقوق در بین نباشد و به هنگام جدایی، یکدیگر را حلال نمایند و ببخشند.

و مرد حق ندارد و برایش حلال نیست به منظور اذیّت و آزار همسرش، قبل از انقضای عدّه، او را رجعت دهد و قصدش طولانی ساختن عدّه‌ی او باشد و با این کار او را از شوهر کردن باز دارد، همانطور که در زمان جاهلیّت این کار را انجام می‌دادند.