غزوهی بدر ثانی
﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِيمٍ١٧٤ إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧٥﴾[آل عمران: ۱۷۳-۱۷۵]
***
توضیح موضوع: وقتی ابوسفیان از جنگ اُحد (سال سوم هجری) برگشت، با صدای بلند فریاد زد: میعادگاه ما و شما سال آینده در «بدر» است. رسول اکرم ج به یکی از اصحابش دستور داد تا به او بگوید: بله وعدهگاه ما و شما همانجا است.
پیامبر ج نیز در ماه شعبان، سال چهارم هجری، حسب میعاد ابوسفیان با یکهزار و پانصد رزمندهی مسلمان، عازم بدر شدند تا بر سر قرار حاضر شوند. ده اسب در اختیار داشتند و حامل لوای اسلام علی بن ابیطالبس بود، و رسول خدا ج عبدالله بنرواحهس را در مدینه جانشین خود گردانیدند و رفتند تا به وادی بدر رسیدند و در انتظار مشرکان در آنجا اقامت کردند.
ابوسفیان نیز، به اتفاق دو هزار تن از مشرکان مکه در حالی که پنجاه اسب در اختیار داشتند، از مکه خارج شد و در مسیر بدر، پیش رفت تا به «مرّ الظهران» یک منزلی مکّه، رسید و در وادی «مَجَنّة» [برکهی آبی در آن ناحیه] فرود آمد.
ابوسفیان در همان اوان که از مکه بیرون آمد، خسته و درمانده بود، و به عاقبت کارزار با مسلمانان میاندیشید. ترس سراسر وجودش را فرا گرفته بود، و هیبت مسلمانان بر تمامی مشاعرش مستولی گردیده بود. وقتی در «مرّ الظهران» بار انداخت، عزمش به سستی گرایید، و برای بازگشت به مکه به چارهاندیشی مشغول شد. از این رو به همراهانش گفت: ای جماعت قریش! برای جنگاوری شما سالی مناسب است که سال فراوانی باشد. چراگاههای شما پُر از علف باشد و شیر بسیار بتوانید بنوشید؛ اما امسال خشکسالی است؛ من که باز میگرم، شما نیز بازگردید!
ظاهراً، بیم و هراس بر مشاعر لشکریان ابوسفیان نیز مستولی شده بود؛ زیرا همگی بازگشتند و هیچگونه مخالفتی با این رأی و پیشنهاد ابوسفیان ابراز نداشتند، و به هیچ روی اصرار و ابرامی در جهت ادامه دادن مسیر در رویاروی شدن با مسلمانان از خود نشان ندادند.
مسلمانان، مدت هشت روز در وادی بدر اقامت کردند و در انتظار سر رسیدن دشمن به سر بردند. کالاهای تجارتی را که همراه داشتند با سود دویست درصد فروختند و به مدینه بازگشتند، و سر رشتهی غافلگیری را در صحنهی رزم و کارزار به دست گرفتند، و هیبت ایشان در جان و روح دشمنانشان جای گرفت و کاملاً بر اوضاع مسلط گردیدند.
این غزوه را «بدر الموعد»، «بدرالاخرة» و «بدر الصغری» نیز نامیدهاند.