۲- باب: الصَّلاَةُ کَفَّارَةٌ
باب [۲]: نماز سبب آمرزش گناهان است
۳۲۶- عَنْ حُذَيْفَةَ، قَالَ: كُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ عُمَرَ س، فَقَالَ: أَيُّكُمْ يَحْفَظُ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ جفِي الفِتْنَةِ، قُلْتُ أَنَا كَمَا قَالَهُ: قَالَ: إِنَّكَ عَلَيْهِ أَوْ عَلَيْهَا لَجَرِيءٌ، قُلْتُ: «فِتْنَةُ الرَّجُلِ فِي أَهْلِهِ وَمَالِهِ وَوَلَدِهِ وَجَارِهِ، تُكَفِّرُهَا الصَّلاَةُ وَالصَّوْمُ وَالصَّدَقَةُ، وَالأَمْرُ وَالنَّهْيُ»، قَالَ: لَيْسَ هَذَا أُرِيدُ، وَلَكِنِ الفِتْنَةُ الَّتِي تَمُوجُ كَمَا يَمُوجُ البَحْرُ، قَالَ: لَيْسَ عَلَيْكَ مِنْهَا بَأْسٌ يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ، إِنَّ بَيْنَكَ وَبَيْنَهَا بَابًا مُغْلَقًا، قَالَ: أَيُكْسَرُ أَمْ يُفْتَحُ؟ قَالَ: يُكْسَرُ، قَالَ: إِذًا لاَ يُغْلَقَ أَبَدًا، قُلْنَا: أَكَانَ عُمَرُ يَعْلَمُ البَابَ؟ قَالَ: نَعَمْ، كَمَا أَنَّ دُونَ الغَدِ اللَّيْلَةَ، إِنِّي حَدَّثْتُهُ بِحَدِيثٍ لَيْسَ بِالأَغَالِيطِ. فسئل: مَنِ الْبَابُ؟ فَقَالَ: عُمَرُ [رواه البخاري: ۵۲۵].
۳۲۶- از حذیفهس [۲]روایت است که گفت: نزد عمرسنشسته بودیم که گفت: کدام یک از شما گفته پیامبر خدا جرا در مورد فتنه به خاطر دارید [۳]؟
گفتم: همانطوری که فرمودهاند، من به خاطر دارم.
گفت: تو دربارۀ پیامبر خدا ج، و یا دربارۀ روایت احادیث پیامبر خدا جباجرآت هستی.
گفتم: ابتلای شخص نسبت به خانوادهاش، نسبت به مالش، نسبت به فرزندش، و نسبت به همسایهاش میباشد [که حق آنها را اداء نکند]، و کفارۀ اینها: نماز خواندن، روزه گرفتن، و زکات دادن، و امر به معروف و نهی از منکر است.
عمرسگفت: قصد من این فتنه نبود، بلکه مقصود فتنهای است که مانند دریا موج میزند.
حذیفهسگفت: یا امیر المؤمنین! بر تو از آنها ضرری نیست، چون دروازۀ بین تو و بین آن فتنهها بسته است.
عمرسپرسید: آن دروازه شکسته میشود و یا گشوده میشود؟
حذیفهسگفت: شکسته میشود.
عمرسگفت: پس در این صورت، دیگر هرگز بسته نخواهد شد. کسی از حذیفهسپرسید: آیا عمرسمیدانست که مراد از آن دروازه چیست؟
گفت: بلی! چنان میدانست مثلی که میدانست که بعد از فردا شب میآید، من به او سخنی گفتم که در او [غموض] و مغالطۀ نبود.
از حذیفهسپرسان شد: مراد از آن دروازه [که مانع فتنه بود] کیست؟
گفت: خود عمرس [۴].
۳۲٧- عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ، أَنَّ رَجُلًا أَصَابَ مِنَ امْرَأَةٍ قُبْلَةً، فَأَتَى النَّبِيَّ ج، فَأَخْبَرَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ، إِنَّ الحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ﴾[هود: ۱۱۴] فَقَالَ الرَّجُلُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَلِي هَذَا؟ قَالَ: «لِجَمِيعِ أُمَّتِي كُلِّهِمْ» [رواه البخاري: ۵۲۶].
۳۲٧- از ابن مسعودسروایت است که شخصی روزی زنی را بوسید و نزد پیامبر خدا جآمد و قضیه را بیان داشت.
خداوند این آیه را نازل فرمود که: «نماز را در آغاز و انجام روز وپاسی از شب بر پا دار، زیرا کارهای نیک لغزشها را از بین میبرد».
آن شخص گفت: یا رسول الله! این چیز خاص برای من است؟
فرمودند: «برای تمام امت من است» [۵].
۳۲۸- وَعَنْهُ في رواية لِمَنْ عمِلَ بِهَا مِنْ أًمَّتِي. [رواه البخاري: ۵۲۶].
۳۲۸- و در روایت دیگری از ابن مسعودسدر حدیث گذشته روایت است که گفت: پیامبر خدا ج[در جواب آن شخصی گه گفت: آیا این امر خاص برای من است]؟ فرموند: «برای هر کس از امت من که به این آیت عمل نماید» [۶].
[۲] وی حذیفه بن حسل بن جابر یمانی است، پدرش در غزوۀ بدر به شهادت رسید، وی محل اسرار پیامبر خدا جبود، ایشان تمام منافقین را ناموار برایش گفته بودند؛ جز وی هیچکس دیگری منافقین را نمیشناخت، عمرساز وی پرسید که آیا در بین مامورین و موظفین من کسی از منافقین وجود دارد؟ گفت: بلی! یک نفر هست، گفت: کیست؟ نمیگویم، ولی گویا به طور اشاره برایش فهماند، و عمرسوی را عزل کرد، فتح ری، نهاوند، ودینور به دست او صورت گرفته است، و در سال سی و شش هجری وفات یافت، اسد الغابه (۱/۳٩۱-۳٩۲). [۳] فتنه در لغت به معنی اختیار و امتحان است، و در نصوص شریعت به معنی: کفر، فضیحت، عذاب، جنگ، خونریزی، نا امنی و امثال اینها استعمال شده است. [۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) شقیق که یکی از روات حدیث است به نقل از حذیفهسمیگوید: «مراد از دروازۀ فتنه در این حدیث، خونریزی و نزاعی است که بین مسلمانان واقع میگردد، و در حیات عمرساین دروازه بسته بود، و بعد از شهادت وی، این دروازه گشوده شد، و هنوز بسته نشده است». ۲) حذیفهساین سخن را در اوائل قرن اول هجری گفته بود، و هم اکنون که ما در ربع اول قرن پانزدهم هجری زندگی میکنیم، میبینیم که دروازه این (فتنه) هنوز هم بسته نشده است، و اینکه بعد از این بسته خواهد شد و یا نه در علم غیب است، و جز خدا کسی آن را نمیداند، ولی شواهد و تجارب گویای آن است که بسته نخواهد شد، والله تعالی أعلم. [۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: امام ابن حجر/در شرح این حدیث روایتی را که در صحیح مسلم آمده است نیز نقل مینماید، در آن روایت آمده است که: (شخصی نزد پیامبر خدا جآمد و گفت: یا رسول الله! در یکی از بساتین زنی را یافتم، و با وی هر کاری را جز جماع کردن انجام دادم، او را بوسیدم و در آغوش گرفتم، اکنون هرچه که میخواهی با من بکن)، و بقیه حدیث را ذکر نمود. مرجئه میگویند که حسنات تمام گناهان از صغیره و کبیره را از بین میبرد. جمهور علماء میگویند که: حسنات سبب آمرزش گناهان صغیره میشود و بس، و آنهم در صورتی است که از گناهان کبیره اجتناب به عمل آید، زیرا در حدیث صحیح دیگری آمده است که پیامبر خدا جفرمودند: «یک نماز تا نماز دیگر سبب آمرزش گناهان میشود، در صورتی که از کبائر اجتناب به عمل آید». عدۀ دیگری از علماء میگویند که: حسنات سبب آمرزش گناهان صغیره میگردد، خواه از گناهان کبیره اجتناب به عمل آید و خواه نیاید. معتزله میگویند: مراد از اینکه: حسنات گناهان را از بین میبرد این است که: حسنات سبب ترک گناهان میشود، یعنی: گناه بعد از این که انجام گرفت هیچ چیزی او را نمیبخشد، و شخصی که مرتکب گناه شده است، باید جزای خود را در آخرت ببیند. امام ابن عبدالبر/با استدلال به این حدیث میگوید که: در بوسه زدن و لمس کردن و امثال اینها حدی نیست. امام ابن منذر/از این حدیث چنین استنباط نموده است که: (اگر کسی با زن بیگانه در یک بستر دیده شود، حد بر وی جاری نمیگردد)، فتح الباری (۲/۲٠٧/-۲٠۸) و البته آنچه که امام ابن منذر/میگوید مقید به این قید است که زنای شخصی که با زن بیگانه در یک بستر دیده شده است، ثابت نشود، و اگر ثابت شد، بدون شک حد بر وی جاری میگردد. و صاحب (التوضیح) میگوید: این حدیث دلالت بر این دارد که اگر زن و مردی در یک بستر دیده شدند، بر آنها نه حدی است، و نه تادیبی، ولی امام عینی/میگوید: درست است که بر آن زن و مرد حدی نیست، ولی اینکه تادیبی هم نباشد، قناعت ندارم، خصوصاً در این زمان، عمدة القاری (۴/۱٧). [۶] مراد از عمل کردن به آیت این است که نمازها را در وقتش اداء نماید.