۱- باب: بَدْء الأذَانِ
باب [۱]: ابتدای اذان
۳٧٠- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب، كَانَ يَقُولُ: كَانَ المُسْلِمُونَ حِينَ قَدِمُوا المَدِينَةَ يَجْتَمِعُونَ فَيَتَحَيَّنُونَ الصَّلاَةَ لَيْسَ يُنَادَى لَهَا، فَتَكَلَّمُوا يَوْمًا فِي ذَلِكَ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: اتَّخِذُوا نَاقُوسًا مِثْلَ نَاقُوسِ النَّصَارَى، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: بَلْ بُوقًا مِثْلَ قَرْنِ اليَهُودِ، فَقَالَ عُمَرُ: أَوَلاَ تَبْعَثُونَ رَجُلًا يُنَادِي بِالصَّلاَةِ، [رواه البخاری: ۶٠۴].
۳٧٠- از ابن عمربروایت است که میگفت: مسلمانان هنگامی که به مدینه آمدند، با هم جمع میشدند، و منتظر نماز باقی میماندند، و اذانی برای نماز داده نمیشد.
روزی در این مورد تبادل نظر نمودند، بعضی گفتند که: از ناقوسی مانند ناقوس نصارا استفاده کنید، و عده گفتند: مانند یهود بوقی از شاخ تهیه میکنیم.
عمرسگفت: آیا نمیشود شخصی را موظف نمائید تا نماز را اعلان کند.
پیامبر خدا جفرمودند: «یا بلال! برخیز و نماز را اعلان کن» [۵٩].
[۵٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) پیش از مشروعیت اذان، چون وقت نماز داخل میشد، شخصی به راهها میگشت و مردم را از داخل شدن وقت نماز خبر کرده و میگفت: (الصلاة) (الصلاة). ۲) شخصی از صحابه به نام عبدالله بن زیدسهمین الفاظ کنونی اذان را به خواب دید، و نزد پیامبر خدا جآمد، و آنچه را که به خواب دیده بود، برایشان قصه کرد، پیامبر خدا جخوابش را تصدیق نموده و به بلال امر کردند تا به همان الفاظ اذان بدهد، و عمرسهم همین الفاظ را به خواب دیده بود، وگرچه الفاظ اذان را صحابه به خواب دیده بودند، ولی بعد از اینکه پیامبر خدا جآن را تائید نمودند، طریق اثبات أن سنت نبوی گفته میشود نه خوابی که بعضی از صحابهشدیده بودند، و علاوه بر آن، امام عینی/میگوید که: در مسند حارث بن ابی أسامه آمده است که: اول کسی که اذان داد، جبرئیل÷بود که در آسمان دنیا اذان داد، و اذانش را بلال و عمربشنیدند، بلال شتابان نزد پیامبر خدا جآمد و آنچه را که شنیده بود قصه کرد، پیامبر خدا جبرایش گفتند که: عمر از تو سبقت جست.