٩۴- باب: مَا جَاءَ فِي الثُّومِ النِّبيءِ وَالبَصَلِ وَالكُرَّاثِ
باب [۴٧]: آنچه که در مورد سیر خام و پیاز، و گندنا (تره) آمده است
۴۸۵- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ب، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «مَنْ أَكَلَ مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ - يُرِيدُ الثُّومَ - فَلاَ يَغْشَانَا فِي مَسَاجِدِنَا» قُلْتُ: مَا يَعْنِي بِهِ؟ قَالَ: مَا أُرَاهُ يَعْنِي إِلَّا نِيئَهُ، [رواه البخاری: ۸۵۴].
۴۸۵- از جابر بن عبداللهبروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «کسی که از این گیاه – یعنی سیر – خورده باشد، در مساجد ما نزد ما نیاید».
راوی میگوید: برای جابرسگفتم که مقصد ایشان [از این گیاه] چه بود؟
گفت: فکر نمیکنم که جز [سیر] خام – و در روایتی – جز بوی سیر، چیز دیگری بوده باشد [۲٠۶].
۴۸۶- عَنْ جَابِرِ بْنش عَبْدِ اللَّهِ ب، أَنَّ النَّبِيَّ جقَالَ: «مَنْ أَكَلَ ثُومًا أَوْ بَصَلًا، فَلْيَعْتَزِلْنَا - أَوْ قَالَ: فَلْيَعْتَزِلْ مَسْجِدَنَا - وَلْيَقْعُدْ فِي بَيْتِهِ» وَأَنَّ النَّبِيَّ جأُتِيَ بِقِدْرٍ فِيهِ خَضِرَاتٌ مِنْ بُقُولٍ، فَوَجَدَ لَهَا رِيحًا، فَسَأَلَ فَأُخْبِرَ بِمَا فِيهَا مِنَ البُقُولِ، فَقَالَ: «قَرِّبُوهَا». إِلَى بَعْضِ أَصْحَابِهِ كَانَ مَعَهُ، فَلَمَّا رَآهُ كَرِهَ أَكْلَهَا، قَالَ: «كُلْ فَإِنِّي أُنَاجِي مَنْ لاَ تُنَاجِي [رواه البخاری: ۸۵۵].
۴۸۶- از جابر بن عبداللهبروایت است که پیامبر خدا جفرمودند:
«کسی که سیر یا پیاز خورده است، از ما کناره گیری نماید» ویا فرمودند که: «از مسجد ما کناره گیری نماید، و در خانه خود بنشیند».
برای پیامبر خدا جدیگی را که در آن سبزیجاتی از بقول بود، آوردند، چون بویش را احساس نمودند، پرسیدند:
[در دیگ چیست]؟
از محتویات دیگ که در آن بقول بود برایشان خبر داده شد.
[پیامبر خدا جشخصی را نشان دادند] و فرمودند: [دیگ را] «نزد او ببرید» [۲٠٧].
چون پیامبر خدا جدیدند که آن شخص از خوردن امتناع ورزید، فرمودند:
«بخور! [و من نخوردم سببش این بود] که من با کسی مناجات میکنم که تو نمیکنی» [۲٠۸].
۴۸٧- وفي رواية: أُتِيَ بِبَدْرٍ: يَعْنِي طَبَقًا فِيهِ خَضِرَاتٌ [رواه البخاری: ۸۵۵].
۴۸٧- و در روایتی آمده است که:
برای پیامبر خدا جطبق مدوری را آوردند که در آن سبزیجاتی بود [۲٠٩].
[۲٠۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) خوردن سیر – چه خام باشد و چه پخته – حرام نیست، زیرا در حدیث دیگری آمده است که پیامبر خدا جبرای کسی که از خوردن آن امتناع ورزید، فرمودند: «تو بخور، زیرا من با کسی مناجات دارم که تو نداری»، و اگر حرام میبود آن شخص را به خوردن آن امر نمیکردند. ۲) علماء با دو شرط خوردن سیر – و همچنین هر گیاه دیگری را که بوی بد بدهد – مکروه دانستهاند: شرط اول آنکه: آن گیاه خام باشد، زیرا در این حالت است که بوی بدی میدهد، ولی بعد از پخته شدن بوی چندانی از آن باقی نمیماند، شرط دوم آنکه: آن شخص آروغ بزند، ولو آنکه سیر پخته خورده باشد، و اگر آروغ نمیزد، خوردن آن باکی ندارد. ۳) شکی نیست که سیر، و پیاز و گندنه و امثال این گیاهان از نگاه طبی مفید است، ولی چون خوردن آنها در اجتماعات مردم سبب ضرر – که پراکنده شدن بوی بد آنها باشد – برای دیگران میشود، از این سبب از خوردن آنها در چنین حالاتی منع شده است، زیرا مصلحت عامه بر مصلحت خاصه مقدم است. ۴) از طرف دیگر چون از خوردن چنین گیاهانی با وجود منفعت آنها نظر به اینکه برای دیگران ضرر نسبی دارد، منع شده است، شکی نیست که استعمال سیگار که برای استعمال کننده ضررهای فراوانی، و برای دیگران با بوی بد خود نیز سبب اذیت میشود، به طور اولی ممنوع است. ۵) علماء میگویند: هر کسی که دهانش به طور طبیعی بد بوی باشد، و یا در سر و یا بدنش جراحاتی باشد که بوی بد بدهد، و یا پای و یا بغلش متعفن باشد، و یا لباسش بوی نا مطلوبی بدهد، و یا با حرکاتش، و یا با زبان بدش سبب اذیت مسلمانان گردد، نباید در اجتماعات مسلمانان حاضر گردد. [۲٠٧] آن شخص ابو ایوب انصاریسبود، و عادت وی این بود که اگر پیامبر خدا جاز طعامی میخوردند، و باقی مانده را برای وی میدادند، از جای انگشتان پیامبر خدا جمیپرسید تا از همان جا بخورد، چون این طعام را نزدش آوردند، و از جای انگشتان پیامبر خدا جپرسید، گفتند که ایشان از این طعام نخوردهاند، لذا او هم از خوردن آن طعام خودداری نمود، و همان بود که نبی کریم جبرایش گفتند: بخور، و من که نخوردم سببش این است که... [۲٠۸] مقصود پیامبر خدا جاز آن شخص که با وی مناجات و گفت و شنود داشتند، جبرئیل÷بود. [۲٠٩] یعنی: در این روایت عوض دیگی که در روایت گذشته آمده بود، آمده است که برای آن حضرتجسبزیجات را در طبق مدوی تقدیم نمودند، ولی از نگاه احکام فقهی متعلق به محتوای حدیث، فرقی بین این دو روایت دیده نمیشود.