٧٧- باب: فَضْلِ السُّجُودِ
باب [۳٠]: فضیلت سجده
۴۶۳- وَعَنْهُ س: أَنَّ النَّاسَ قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ نَرَى رَبَّنَا يَوْمَ القِيَامَةِ؟ قَالَ: «هَلْ تُمَارُونَ فِي القَمَرِ لَيْلَةَ البَدْرِ لَيْسَ دُونَهُ سَحَابٌ» قَالُوا: لاَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «فَهَلْ تُمَارُونَ فِي الشَّمْسِ لَيْسَ دُونَهَا سَحَابٌ» قَالُوا: لاَ، قَالَ: «فَإِنَّكُمْ تَرَوْنَهُ كَذَلِكَ، يُحْشَرُ النَّاسُ يَوْمَ القِيَامَةِ، فَيَقُولُ: مَنْ كَانَ يَعْبُدُ شَيْئًا فَلْيَتَّبِعْ، فَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الشَّمْسَ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ القَمَرَ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الطَّوَاغِيتَ، وَتَبْقَى هَذِهِ الأُمَّةُ فِيهَا مُنَافِقُوهَا، فَيَأْتِيهِمُ اللَّهُ فَيَقُولُ: أَنَا رَبُّكُمْ، فَيَقُولُونَ هَذَا مَكَانُنَا حَتَّى يَأْتِيَنَا رَبُّنَا، فَإِذَا جَاءَ رَبُّنَا عَرَفْنَاهُ، فَيَأْتِيهِمُ اللَّهُ فَيَقُولُ: أَنَا رَبُّكُمْ، فَيَقُولُونَ: أَنْتَ رَبُّنَا، فَيَدْعُوهُمْ فَيُضْرَبُ الصِّرَاطُ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ جَهَنَّمَ، فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَجُوزُ مِنَ الرُّسُلِ بِأُمَّتِهِ، وَلاَ يَتَكَلَّمُ يَوْمَئِذٍ أَحَدٌ إِلَّا الرُّسُلُ، وَكَلاَمُ الرُّسُلِ يَوْمَئِذٍ: اللَّهُمَّ سَلِّمْ سَلِّمْ، وَفِي جَهَنَّمَ كَلاَلِيبُ مِثْلُ شَوْكِ السَّعْدَانِ، هَلْ رَأَيْتُمْ شَوْكَ السَّعْدَانِ؟» قَالُوا: نَعَمْ، قَالَ: «فَإِنَّهَا مِثْلُ شَوْكِ السَّعْدَانِ غَيْرَ أَنَّهُ لاَ يَعْلَمُ قَدْرَ عِظَمِهَا إِلَّا اللَّهُ، تَخْطَفُ النَّاسَ بِأَعْمَالِهِمْ، فَمِنْهُمْ مَنْ يُوبَقُ بِعَمَلِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ يُخَرْدَلُ ثُمَّ يَنْجُو، حَتَّى إِذَا أَرَادَ اللَّهُ رَحْمَةَ مَنْ أَرَادَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، أَمَرَ اللَّهُ المَلاَئِكَةَ: أَنْ يُخْرِجُوا مَنْ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ، فَيُخْرِجُونَهُمْ وَيَعْرِفُونَهُمْ بِآثَارِ السُّجُودِ، وَحَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النَّارِ أَنْ تَأْكُلَ أَثَرَ السُّجُودِ، فَيَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ، فَكُلُّ ابْنِ آدَمَ تَأْكُلُهُ النَّارُ إِلَّا أَثَرَ السُّجُودِ، فَيَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ، قَدْ امْتَحَشُوا فَيُصَبُّ عَلَيْهِمْ مَاءُ الحَيَاةِ، فَيَنْبُتُونَ كَمَا تَنْبُتُ الحِبَّةُ فِي حَمِيلِ السَّيْلِ، ثُمَّ يَفْرُغُ اللَّهُ مِنَ القَضَاءِ بَيْنَ العِبَادِ وَيَبْقَى رَجُلٌ بَيْنَ الجَنَّةِ وَالنَّارِ وَهُوَ آخِرُ أَهْلِ النَّارِ دُخُولًا الجَنَّةَ مُقْبِلٌ بِوَجْهِهِ قِبَلَ النَّارِ، فَيَقُولُ: يَا رَبِّ اصْرِفْ وَجْهِي عَنِ النَّارِ، قَدْ قَشَبَنِي رِيحُهَا وَأَحْرَقَنِي ذَكَاؤُهَا، فَيَقُولُ: هَلْ عَسَيْتَ إِنْ فُعِلَ ذَلِكَ بِكَ أَنْ تَسْأَلَ غَيْرَ ذَلِكَ؟ فَيَقُولُ: لاَ وَعِزَّتِكَ، فَيُعْطِي اللَّهَ مَا يَشَاءُ مِنْ عَهْدٍ وَمِيثَاقٍ، فَيَصْرِفُ اللَّهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ، فَإِذَا أَقْبَلَ بِهِ عَلَى الجَنَّةِ، رَأَى بَهْجَتَهَا سَكَتَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَسْكُتَ، ثُمَّ قَالَ: يَا رَبِّ قَدِّمْنِي عِنْدَ بَابِ الجَنَّةِ، فَيَقُولُ اللَّهُ لَهُ: أَلَيْسَ قَدْ أَعْطَيْتَ العُهُودَ وَالمِيثَاقَ، أَنْ لاَ تَسْأَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنْتَ سَأَلْتَ؟ فَيَقُولُ: يَا رَبِّ لاَ أَكُونُ أَشْقَى خَلْقِكَ، فَيَقُولُ: فَمَا عَسَيْتَ إِنْ أُعْطِيتَ ذَلِكَ أَنْ لاَ تَسْأَلَ غَيْرَهُ؟ فَيَقُولُ: لاَ وَعِزَّتِكَ، لاَ أَسْأَلُ غَيْرَ ذَلِكَ، فَيُعْطِي رَبَّهُ مَا شَاءَ مِنْ عَهْدٍ وَمِيثَاقٍ، فَيُقَدِّمُهُ إِلَى بَابِ الجَنَّةِ، فَإِذَا بَلَغَ بَابَهَا، فَرَأَى زَهْرَتَهَا، وَمَا فِيهَا مِنَ النَّضْرَةِ وَالسُّرُورِ، فَيَسْكُتُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَسْكُتَ، فَيَقُولُ: يَا رَبِّ أَدْخِلْنِي الجَنَّةَ، فَيَقُولُ اللَّهُ: وَيْحَكَ يَا ابْنَ آدَمَ، مَا أَغْدَرَكَ، أَلَيْسَ قَدْ أَعْطَيْتَ العُهُودَ وَالمِيثَاقَ، أَنْ لاَ تَسْأَلَ غَيْرَ الَّذِي أُعْطِيتَ؟ فَيَقُولُ: يَا رَبِّ لاَ تَجْعَلْنِي أَشْقَى خَلْقِكَ، فَيَضْحَكُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْهُ، ثُمَّ يَأْذَنُ لَهُ فِي دُخُولِ الجَنَّةِ، فَيَقُولُ: تَمَنَّ، فَيَتَمَنَّى حَتَّى إِذَا انْقَطَعَ أُمْنِيَّتُهُ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: مِنْ كَذَا وَكَذَا، أَقْبَلَ يُذَكِّرُهُ رَبُّهُ، حَتَّى إِذَا انْتَهَتْ بِهِ الأَمَانِيُّ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: لَكَ ذَلِكَ وَمِثْلُهُ مَعَهُ» قَالَ أَبُو سَعِيدٍ الخُدْرِيُّ لِأَبِي هُرَيْرَةَ ب: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ: «قَالَ اللَّهُ: لَكَ ذَلِكَ وَعَشَرَةُ أَمْثَالِهِ»، قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ: لَمْ أَحْفَظْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ جإِلَّا قَوْلَهُ: «لَكَ ذَلِكَ وَمِثْلُهُ مَعَهُ» قَالَ أَبُو سَعِيدٍ: إِنِّي سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «ذَلِكَ لَكَ وَعَشَرَةُ أَمْثَالِهِ» [رواه البخاری: ۸٠۶].
۴۶۳- و از ابو هریرهسروایت است که مردم گفتند: یا رسول الله! آیا پروردگار خود را در روز قیامت خواهیم دید؟
فرمودند: «آیا در دیدن ماه شب چهارده که ابری وجود نداشته باشد، دچار شک و اشتباه میشوید»؟
گفتند: نه، یا رسول الله!
فرمودند: «آیا از [وجود] آفتاب در روزی که ابری نباشد، دچار شک و اشتباه میشوید»؟
گفتند: نه.
فرمودند: «شما هم [پروردگار خود را] به همین گونه خواهید دید، مردمان در روز قیامت حشر و جمع میشوند، [خداوند متعال برای آنها] میگوید: هر کسی پیرو چیزی باشد که [در دنیا آن را] عبادت میکرد.
در اینجا است که عده پیرو آفتاب، گروهی پیرو مهتاب، و مردمی پیرو طاغوتها میشوند، و امت اسلام در حالی که منافقان آنها با آنها هستند باقی میماند.
خداوند متعال نزد آنها آمده و میگوید: من پروردگار شما هستم.
آنها میگویند: تا پروردگار ما نیاید و او را نبینیم، همین جا جای ما است، و هنگامی که پروردگار ما بیاید او را خواهیم شناخت.
خداوند متعال [به صفاتی که برای آنها ظاهر است] متجلی گردیده و میگوید: من پروردگار شما هستم، مردم میگویند: تو پروردگار ما هستی، و خداوند آنها را به طرف خود دعوت میکند [۱۶٩].
در این وقت پلی برای بالای دوزخ نصب میگردد، و من اولین کسی از پیامبران هستم که با امت خود از آن پل عبور میکنم، و در این روز غیر از پیامبران هیچکس دیگری سخن نمیزند، و سخن پیامبران هم در این روز این است که: (الهی! تو حفظ کن)، (الهی تو حفظ کن).
و [پیامبرخدا جگفتند]: در دوزخ چنگکهائی است مانند خار مغیلان [ویا: خار خسک که همه اطراف آن خاردار است]، و آیا خار مغیلان را دیدهاید»؟
گفتند بلی!
فرمودند: «این چنگکها هم مانند خار مغیلان است، ولی بزرگی آنها را جز خدا کس دیگری نمیداند، این چنگکها مردمان را به تناسب اعمالشان میربایند، مردمی به سبب اعمال خود هلاک میشوند، و مردمی [بر سر این چنگکها] ریزه ریزه میشوند، ولی بعد از مدتی نجات مییابند [۱٧٠].
و چون خداوند متعال بخواهد کسانی را از دوزخیان مورد رحمت خود قرار دهد، ملائکه را امر میکند که: کسانی را که خدا را عبادت میکردند [از دوزخ] بیرون کنند) [ملائکه] آنها را از اثر سجده پیشانی آنها شناخته و از دوزخ بیرون میکنند، و خداوند متعال بر دوزخ، خوردن آثار سجده را حرام گردانیده است [۱٧۱].
و اینها از دوزخ بیرون میشوند، و آتش همه وجود بنی آدم به استثنای سجدهگاه او را میخورد، و آنهائی که [مورد رحمت خداوندی قرار گرفته] و از دوزخ بیرون میشوند، آتش دوزخ گوشت و پوست آنها را سوزانده است، در این وقت آب حیات را بر آنها میریزند، و آنها بار دیگر مانند دانه که در مجرای سیل میروید، تازه شده و میرویند.
بعد از آن خداوند از قضاوت در بین بندگان فارغ میشود، و در این وقت شخصی بین بهشت و دوزخ باقی میماند، و این آخرین کسی از دوزخیان است که به بهشت داخل میگردد، این شخص به طرف دوزخ روان است، در این وقت میگوید: الهی! مرا از آتش دوزخ نجات بده، بوی دوزخ مرا سخت اذیت کرده است، و شعلهاش مرا سوزانده است.
[خداوند متعال] برایش میگوید: آیا اگر دعایت قبول گردد، [یعنی: از دوزخ رفتن نجات یابی] چیز دیگری را هم مطالبه خواهی کرد؟
میگوید: به عزت و جلالت سوگند، که چیزی دیگری را مطالبه نخواهم کرد، و علاوه از این سوگند عهد و پیمانهای دیگری را نیز در [اینکه از خداوند چیز دیگری را مطالبه نخواهد کرد] با خداوند میبندد، و خداوند او را از آتش دوزخ نجات میدهد.
آن شخص چون به طرف بهشت میرود، و شادابی و خرمی آن را میبیند، لحظه که خداوند میخواهد خاموش میماند، و بعد از آن میگوید: پروردگارا! مرا به دروازه بهشت برسان!
خداوند متعال میگوید: مگر عهد و پیمان نکرده بودی که چیز دیگری را جز از نجات یافتن از دوزخ، مطالبه ننمائی؟
آن شخص میگوید: پروردگارا! من بد بختترین مخلوقات تو نیستم.
[خداوند متعال] میگوید: آیا اگر این خواستهات برآورده شود، چیز دیگری را هم مطالبه خواهی نمود؟
آن شخص میگوید: به عزت و جلالت سوگند، که چیز دیگری را مطالبه نخواهم کرد، و به علاوه از این سوگند، عهد و پیمانهای دیگری را نیز در زمینه با خداوند متعال میبندد، و خداوند متعال او را به دروازه بهشت میرساند.
هنگامی که به دروازه بهشت رسید و گُل وریاحین و سبزی و خرمی بهشت را مشاهده نمود، لحظه که خداوند میخواهد سکوت مینماید، و بعد از آن میگوید: پروردگارا! مرا به بهشت داخل کن!
خداوند متعال میفرماید: ای بنی آدم وای برتو! دیگر چه عذری داری؟ مگر عهد و پیمان نکرده بودی که غیر از آنچه که برایت دادهام چیز دیگری را از من نخواهی؟
میگوید: پروردگارا! مرا بد بختترین بندگان خود مگردان!
خداوند متعال از این سخنش میخندد [بلاکیف]، و برایش اجازه داخل شدن به بهشت را داده و میگوید: هرچه که میخواهی بخواه!
آن شخص همه چیزهائی را [که آرزو داشته است از خداوند] میخواهد، و بعد از اینکه همه آرزوهایش بر آورده میشود، خداوند متعال برایش میگوید: فلان چیز و فلان چیز را هم بخواه! و خداوند متعال، آرزوهایش را بیادش میدهد، آن شخص آن آرزوها را نیز میخواهد، و چون همه آن خواهشات تمام شد، خداوند متعال میفرماید: همه اینها و مانند آنها را برای تو بخشیدم.
ابو سعیدسبرای ابو هریرهسگفت: پیامبر خدا جفرمودند که: «خداوند متعال برایش میگوید: آنچه را که خواستی و دَه برابر آن را برای تو بخشیدم».
ابو هریرهسگفت: من از پیامبر خدا جچیز دیگری جز این گفتهشان «[خداوند] میگوید: همه اینها و مانند آنها را برای تو بخشیدم» به خاطر ندارم.
ابوسعیدسگفت: [ولی] من از پیامبر خدا جشنیدم که فرمودند: «[خداوند متعال میگوید:] همه اینها و دَه چند آن را برای تو بخشیدم» [۱٧۲].
[۱۶٩] بعضی میگویند: انکار با اول، از طرف منافقان است، و اعتراف به ربوبیت پروردگار برای بار دوم، از طرف مؤمنان، و بعضی میگویند که آمدن اول پروردگار، با حجاب است، از این سبب مسلمانان پروردگار را نمیشناسند، و آمدن بار دوم بدون حجاب است، و در اینجا است که مؤمنان پروردگار خود را میشناسند. [۱٧٠] یعنی: این چنگکها طوری این اشخاص را میربایند که گوشتهای آنها ریزه ریزه میشود، و با آنهم حالشان از حال گروه اول بهتر میباشد، زیرا طوری که در حدیث آمده است، این گروه دوم بالاخره نجات مییابند، ولی گروه اول هلاک گردیده و راه نجاتی برای آنها نیست. [۱٧۱] مراد از آثار سجده اعضای هفتگانه سجده است که عبارتاند از: پیشانی، دو کف دست، دو زانو، و انگشتان دو پا، که این اعضاء از گنهکارانی که نماز میخواندند، از آتش دوزخ محفوظ میماند. [۱٧۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مؤمنان در روز قیامت پروردگار خود را میبینند، و این مصداق این قول خداوند متعال است که میفرماید: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ﴾یعنی: در این روز [که روز قیامت باشد] رویهای تر و تازه است، و به سوی پروردگارش در حال نظر کردن است. ۲) نماز از بالاترین عبادات است، زیرا نماز حاوی سجده است، و اعضای سجده از سوختن در آتش دوزخ محفوظ میمانند. ۳) رحمت خداوند واسع بوده و همه گنهکاران را شامل میشود. ۴) صراط حق است، جنت حق است، دوزخ حق است، حشر حق است، دخول بعضی از مؤمنان به دوزخ حق است، نجات بعضی از کسانی که به دوزخ رفتهاند حق است.