٩۲- باب: مَنْ صَلَّى بِالنَّاسِ فَذَكَرَ حَاجَةً فَتَخَطَّاهُمْ
باب [۴۵]: کسی که برای مردم امامت داده و چیزی به یادش آمده است، و از روی شانههای آنها گذشته است
۴۸۳- عَنْ عُقْبَةَ س، قَالَ: صَلَّيْتُ وَرَاءَ النَّبِيِّ جبِالْمَدِينَةِ العَصْرَ، فَسَلَّمَ، ثُمَّ قَامَ مُسْرِعًا، فَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ إِلَى بَعْضِ حُجَرِ نِسَائِهِ، فَفَزِعَ النَّاسُ مِنْ سُرْعَتِهِ، فَخَرَجَ عَلَيْهِمْ، فَرَأَى أَنَّهُمْ عَجِبُوا مِنْ سُرْعَتِهِ، فَقَالَ: «ذَكَرْتُ شَيْئًا مِنْ تِبْرٍ عِنْدَنَا، فَكَرِهْتُ أَنْ يَحْبِسَنِي، فَأَمَرْتُ بِقِسْمَتِهِ» [رواه البخاری: ۸۵۱].
۴۸۳- از عقبهسروایت است که گفت: در مدینه نماز عصر را پشت سر پیامبر خداجخواندم، پیامبر خدا جسلام دادند و شتابان برخاستند و در حالی که از روی شانههای مردم میگذشتند، به سوی خانههای بعضی از همسران خود رفتند.
مردم از این شتابشان ترسیدند، چون پس آمدند و متوجه شدند که مردم از شتابشان به تعجب افتادهاند، فرمودند:
«از طلاهایی که نزدم بود به یادم آمد، نخواستم که یاد طلا، مرا از یاد خدا باز دارد، از این جهت [به سرعت رفتم] و امر به توزیع آنها دادم» [۲٠۴].
[۲٠۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) در احادیث دیگری آمده است که پیامبر خدا جاز گذشتن از روی شانههای نمازگذاران منع کردهاند، ولی در این حدیث آمده است که خودشان از روی شانههای مردمان گذشتند، از این جهت علماء گفتهاند که گذشتن از روی شانههای نمازگذاران در حالت ضرورت مانند: خون بینی شدن، و یا دچار عارضه ناگهانی شدن و امثال اینها جواز دارد. ۲) این قول پیامبر خدا جکه فرمودند: (فَكَرِهْتُ أَنْ يَحْبِسَنِي)دو احتمال دارد: یکی آنکه: نخواستم که مرا از ذکر خدا باز دارد، دوم آنکه: نخواستم آنکه در روز قیامت سبب باز داشتنم شود، بنابر هردو احتمال اگر کسی مالی از بیت المال در نزدش میباشد، باید هرچه زودتر آن را از تحت تصرف خود در آورده و به مستحقین آن و یا به مرجع مسوول آن برساند، تا سبب ممانعتش از ذکر خدا در دنیا، و سبب بازداشتنش در روز آخرت نگردد.