۴٧- باب: مَا قِيلَ فِي أَولاَدِ المُشْرِكِينَ
باب [۴٧]: آنچه که در مورد اولاد مشرکین گفته شده است
۶٩۶- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب، قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ جعَنْ أَوْلاَدِ المُشْرِكِينَ، فَقَالَ: «اللَّهُ إِذْ خَلَقَهُمْ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ» [رواه البخاری: ۱۳۸۳].
۶٩۶- از ابن عباسبروایت است که گفت: کسی از پیامبر خدا جاز [سرنوشت] اولاد مشرکین پرسید.
فرمودند: «هنگامی که خداوند آنها را خلق کرد، به اعمالی که از آنها [در صورت زنده ماندن سر میزد]، داناتر بود» [۴٧٩].
۶٩٧- عَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ س، قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ جإِذَا صَلَّى صَلاَةً أَقْبَلَ عَلَيْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ: «مَنْ رَأَى مِنْكُمُ اللَّيْلَةَ رُؤْيَا؟» قَالَ: فَإِنْ رَأَى أَحَدٌ قَصَّهَا، فَيَقُولُ: «مَا شَاءَ اللَّهُ» فَسَأَلَنَا يَوْمًا فَقَالَ: «هَلْ رَأَى أَحَدٌ مِنْكُمْ رُؤْيَا؟» قُلْنَا: لاَ، قَالَ: «لَكِنِّي رَأَيْتُ اللَّيْلَةَ رَجُلَيْنِ أَتَيَانِي فَأَخَذَا بِيَدِي، فَأَخْرَجَانِي إِلَى الأَرْضِ المُقَدَّسَةِ، فَإِذَا رَجُلٌ جَالِسٌ، وَرَجُلٌ قَائِمٌ، بِيَدِهِ كَلُّوبٌ مِنْ حَدِيدٍ» قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُوسَى: «إِنَّهُ يُدْخِلُ ذَلِكَ الكَلُّوبَ فِي شِدْقِهِ حَتَّى يَبْلُغَ قَفَاهُ، ثُمَّ يَفْعَلُ بِشِدْقِهِ الآخَرِ مِثْلَ ذَلِكَ، وَيَلْتَئِمُ شِدْقُهُ هَذَا، فَيَعُودُ فَيَصْنَعُ مِثْلَهُ، قُلْتُ: مَا هَذَا؟ قَالاَ: انْطَلِقْ، فَانْطَلَقْنَا حَتَّى أَتَيْنَا عَلَى رَجُلٍ مُضْطَجِعٍ عَلَى قَفَاهُ وَرَجُلٌ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِهِ بِفِهْرٍ - أَوْ صَخْرَةٍ - فَيَشْدَخُ بِهِ رَأْسَهُ، فَإِذَا ضَرَبَهُ تَدَهْدَهَ الحَجَرُ، فَانْطَلَقَ إِلَيْهِ لِيَأْخُذَهُ، فَلاَ يَرْجِعُ إِلَى هَذَا حَتَّى يَلْتَئِمَ رَأْسُهُ وَعَادَ رَأْسُهُ كَمَا هُوَ، فَعَادَ إِلَيْهِ، فَضَرَبَهُ، قُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالاَ: انْطَلِقْ فَانْطَلَقْنَا إِلَى ثَقْبٍ مِثْلِ التَّنُّورِ، أَعْلاَهُ ضَيِّقٌ وَأَسْفَلُهُ وَاسِعٌ يَتَوَقَّدُ تَحْتَهُ نَارًا، فَإِذَا اقْتَرَبَ ارْتَفَعُوا حَتَّى كَادَ أَنْ يَخْرُجُوا، فَإِذَا خَمَدَتْ رَجَعُوا فِيهَا، وَفِيهَا رِجَالٌ وَنِسَاءٌ عُرَاةٌ، فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالاَ: انْطَلِقْ، فَانْطَلَقْنَا حَتَّى أَتَيْنَا عَلَى نَهَرٍ مِنْ دَمٍ فِيهِ رَجُلٌ قَائِمٌ عَلَى وَسَطِ النَّهَرِ - قَالَ يَزِيدُ، وَوَهْبُ بْنُ جَرِيرٍ: عَنْ جَرِيرِ بْنِ حَازِمٍ - وَعَلَى شَطِّ النَّهَرِ رَجُلٌ بَيْنَ يَدَيْهِ حِجَارَةٌ، فَأَقْبَلَ الرَّجُلُ الَّذِي فِي النَّهَرِ، فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ رَمَى الرَّجُلُ بِحَجَرٍ فِي فِيهِ، فَرَدَّهُ حَيْثُ كَانَ، فَجَعَلَ كُلَّمَا جَاءَ لِيَخْرُجَ رَمَى فِي فِيهِ بِحَجَرٍ، فَيَرْجِعُ كَمَا كَانَ، فَقُلْتُ: مَا هَذَا؟ قَالاَ: انْطَلِقْ، فَانْطَلَقْنَا حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى رَوْضَةٍ خَضْرَاءَ، فِيهَا شَجَرَةٌ عَظِيمَةٌ، وَفِي أَصْلِهَا شَيْخٌ وَصِبْيَانٌ، وَإِذَا رَجُلٌ قَرِيبٌ مِنَ الشَّجَرَةِ بَيْنَ يَدَيْهِ نَارٌ يُوقِدُهَا، فَصَعِدَا بِي فِي الشَّجَرَةِ، وَأَدْخَلاَنِي دَارًا لَمْ أَرَ قَطُّ أَحْسَنَ مِنْهَا، فِيهَا رِجَالٌ شُيُوخٌ وَشَبَابٌ، وَنِسَاءٌ، وَصِبْيَانٌ، ثُمَّ أَخْرَجَانِي مِنْهَا فَصَعِدَا بِي الشَّجَرَةَ، فَأَدْخَلاَنِي دَارًا هِيَ أَحْسَنُ وَأَفْضَلُ فِيهَا شُيُوخٌ، وَشَبَابٌ، قُلْتُ: طَوَّفْتُمَانِي اللَّيْلَةَ، فَأَخْبِرَانِي عَمَّا رَأَيْتُ، قَالاَ: نَعَمْ، أَمَّا الَّذِي رَأَيْتَهُ يُشَقُّ شِدْقُهُ، فَكَذَّابٌ يُحَدِّثُ بِالكَذْبَةِ، فَتُحْمَلُ عَنْهُ حَتَّى تَبْلُغَ الآفَاقَ، فَيُصْنَعُ بِهِ إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ، وَالَّذِي رَأَيْتَهُ يُشْدَخُ رَأْسُهُ، فَرَجُلٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ القُرْآنَ، فَنَامَ عَنْهُ بِاللَّيْلِ وَلَمْ يَعْمَلْ فِيهِ بِالنَّهَارِ، يُفْعَلُ بِهِ إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ، وَالَّذِي رَأَيْتَهُ فِي الثَّقْبِ فَهُمُ الزُّنَاةُ، وَالَّذِي رَأَيْتَهُ فِي النَّهَرِ آكِلُوا الرِّبَا، وَالشَّيْخُ فِي أَصْلِ الشَّجَرَةِ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، وَالصِّبْيَانُ، حَوْلَهُ، فَأَوْلاَدُ النَّاسِ وَالَّذِي يُوقِدُ النَّارَ مَالِكٌ خَازِنُ النَّارِ، وَالدَّارُ الأُولَى الَّتِي دَخَلْتَ دَارُ عَامَّةِ المُؤْمِنِينَ، وَأَمَّا هَذِهِ الدَّارُ فَدَارُ الشُّهَدَاءِ، وَأَنَا جِبْرِيلُ، وَهَذَا مِيكَائِيلُ، فَارْفَعْ رَأْسَكَ، فَرَفَعْتُ رَأْسِي، فَإِذَا فَوْقِي مِثْلُ السَّحَابِ، قَالاَ: ذَاكَ مَنْزِلُكَ، قُلْتُ: دَعَانِي أَدْخُلْ مَنْزِلِي، قَالاَ: إِنَّهُ بَقِيَ لَكَ عُمُرٌ لَمْ تَسْتَكْمِلْهُ فَلَوِ اسْتَكْمَلْتَ أَتَيْتَ مَنْزِلَكَ» [رواه البخاری: ۱۳۸۶].
۶٩٧- از سمره بن جندبسروایت است که گفت: پیامبر خدا جبعد از اینکه نماز صبح را اداء میکردند روی خود را به طرف ما نموده و میپرسیدند.
«کسی از شما دیشب کدام خوابی دیده است»؟
[راوی] گفت: اگر کسی خوابی دیده بود، خواب را تعریف میکرد، و [پیامبر خدا ج]میگفتند: «ماشاءالله».
روزی از ما پرسیدند: «کسی از شما خوابی دیده است»؟
گفتیم: نه.
فرمودند: «ولی من دیشب در خواب دیدم که دو نفر نزدم آمدند، و دستم را گرفته و مرا به سرزمین مقدس بردند، در آنجا شخصی را دیدم که نشسته و شخص دیگری نزدش ایستاده است، و در دستش چنگالی از آهن»
فرمودند: «آن چنگال را به گوشه دهان آن شخص نشسته فرو میبرد تا جایی که از پشت سرش بیرون میشود، باز به طرف دیگر دهانش چنین میکند، طرف اولی دهانش به حالت اولی برمیگردد، و آن شخص باز همان کار را تکرار میکند.
گفتم: این چه کار است؟
آن دو نفر گفتند: پیش برو»!
«با آنها براه افتادیم تا به شخصی رسیدیم که به پشتشانداخته شده بود، و شخص دیگری بالای سرش با مشتک سنگی – و یا با سخرۀ – ایستاده بود، و با آن سنگ بر سرش میکوبید، و چون او را با آن سنگ میزد، سنگ به پایان میافتاد، آن شخص ایستاده به عقب سنگ میرفت، و وقتی برمیگشت که سر این شخص به هم آمده، و به حال اولیاش برگشته بود، در این وقت دوباره آن سنگ را بر سرش میکوبید.
پرسیدم این کیست؟
آن دو نفر گفتند: پیش برو»!
«با آنها براه افتادیم تا به گودال تنور مانندی رسیدیم، که سر آن گودال تنگ و پاینش کلان و فراخ بود، آن گودال آتشی را در آن بر افروخته بود، چون آتش زبانه میکشید [اشخاصی را که در آن گودال بودند] با خود بلند میکرد، تا جایی که نزدیک بود از آن تنور خارج گردند، و چون آتش فروکش میکرد، دوباره به داخل تنور برمیگشتند، و در این تنور مردها و زنهای برهنه بودند.
پرسیدم: این کیست؟
آن دو نفر گفتند: پیش برو»!
«با آنها رفتیم تا به نهر [رود] خونی رسیدیم، در آن رود خون، شخصی ایستاده بود، و بر وسط رود خون – (یزید) و (وَهب بن جریر) از (از جریر بن حازم) روایت میکنند که گفت:- و بر کنار آن رود خون، شخص دیگری ایستاده بود، و در نزدش سنگهایی بود، چون شخص که داخل رود [خون] بود، میخواست [از رود] بیرون شود، شخص [کنار رود] با سنگی بر دهنش میکوبید، و آن شخص داخل رود را، به جایی که بود، باز میگردانید.
گفتم: این چه کار است؟
گفتند: پیش برو!».
«با آنها رفتیم تا به چمنزار، سبزی رسیدیم، در آن چمنزار، درخت بزرگی بود، و در پای آن درخت پیر مردی با عده از اطفال نشسته بود، و در آنجا شخصی دیگری نزدیک درخت بود، و در پیش رویش آتشی بود که آن را برمیافروخت».
«آن دو نفر، مرا بالای درختی بردند، و [بر بالای درخت] مرا به خانه داخل نمودند که خانه زیباتر از آن را ندیده بودم، در آن خانه مردان پیر، جوانان، اطفال، و زنها [نشسته] بودند.
سپس آن دو نفر مرا از آن خانه بیرون کردند، و به قسمت بالاتر درخت، به خانه دیگری بردند که از خانه اولی بهتر و زیباتر بود، در این خانه [نیز] مردان پیر و جوانانی بودند».
برای آن دو نفر گفتم: تمام شب مرا این طرف و آن طرف بردید، اکنون مرا از [اسرار] چیزهایی که دیدم با خبر سازید.
گفتند: خوب.
«آن شخصی که گوشه دهانش را پاره میکردند، شخص دروغگوئی است که به دروغ سخن میگوید، و این دروغهایش از وی [زبان به زبان] نقل میشود، تا آنکه سر تا سر آفاق را میگیرد، و تا روز قیامت همان عذاب وی ادامه مییابد».
«و آن شخص که سرش را به سنگ میکوبیدند، شخصی است که خداوند قرآن را برایش آموخته است، ولی او در شب، غافل از قرآن خوابیده، و در روز به آن عمل نکرده است، و به همان عقوبتی که دیدی، تا روز قیامت گرفتار است».
«و کسانی را که در داخل تنور دیدی، مردم زنا کاراند».
«و آن کسی را که در داخل نهر دیدی، اشخاص سود خواراند».
«و پیر مردی که در زیر درخت نشسته بود، ابراهیم÷، و اطفال نزد او: اولاد مردمان هستند، و آنکه آتش را برمیافروخت، (مالک) نگهبان دوزخ است».
«خانه اولی که داخل شدی، خانه عموم مسلمانان، و این خانه [دوم]، خانه شهدا است، و من جبرئیل هستم، و این دیگری میکائیل».
«[برایم گفتند]: سرت را بالا کن! سرم را بالا کردم، و دیدم که در بالای سرم مانند ابری است.
گفتند: این منزل تو است.
گفتم: مرا بگذارید که داخل خانه خود شوم.
گفتند: هنوز از عمر تو چیزی باقیمانده است، و آن را کامل نکردهای، و چون بقیه عمر خود را کامل نمائی، به خانهات خواهی آمد» [۴۸٠].
[۴٧٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) آنچه که از این حدیث و از احادیث دیگری که در این مورد آمده است، دانسته میشود این است که: اولاد کفار در بهشت هستند، در مسند امام احمد آمده است که کسی از پیامبر خدا جپرسید: چه اشخاصی – بدون سوال و جواب – به بهشت میروند؟ فرمودند: پیامبر به بهشت میرود، شهید به بهشت میرود، طفل به بهشت میرود، و وئید (یعنی: کسی که زنده به گور شده است) به بهشت میرود»، و معلوم است که (وئید) اولاد مشرکین بودند. ۲) بعضی از علماء میگویند: معنی این قول پیامبر خدا جکه میفرمایند: «هنگامی که خداوند آنها را خلق کرد، به اعمالی که از آنها [در صورت زنده ماندن سر میزد]، داناتر بود... » این است که: کسانی را که خداوند به علم ازلی خود میدانست که مسلمان میشوند، به بهشت میبرد، و کسانی را که میدانست کافر میشوند به دوزخ. ۳) اقوال دیگری نیز در مورد اولاد کفار وجود دارد، از آن جمله اینکه: اولاد کفار در تحت مشیت الهی هستند اگر خواسته باشد آنها را به بهشت میبرد و اگر خواسته باشد به دوزخ، و نظر دیگر آنکه آنها در برزخ که جایی بین بهشت و دوزخ است میباشند، و قول سوم آنکه اولاد کفار خدمتگاران اهل بهشت هستند، و قول چهارم آنکه: باید در این مورد توقف نمود، و قول پنجم آنکه آنها در بهشت هستند، و امام نووی/میگوید که: همین قول صحیح و مختار و موافق نظر اهل تحقیق است، زیرا خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا﴾، یعنی: تا وقتی که رسولی نفرستیم کسی را عذاب نمیکنیم. [۴۸٠] از احکام و مسائل متعلق به این آنکه: ۱) معنی این حدیث واضح است، و آنچه را که باید از این حدیث آموخت این است که: دروغ گفتن، زنا کاری، و سود خواری از گناهان کبیره است، و مرتکب این اعمال اگر توبه نکند، عذابهای که در این حدیث آمده است، در انتظار او است، و همچنین دانستن قرآن و عمل نکردن به آن از گناهان کبیره است، و جزای چنین شخصی همان است که در این حدیث نبوی شریف مذکور است. ۲) امام بعد از سلام دادن باید روی خود را به طرف مقتدیها کند. ۳) تعبیر خواب مشروع است، و باید شخص عالم، صالح، و دانشمندی خواب را تعبیر نماید. ۴) آنچه را که انسان در این دنیا انجام میدهد، فرجامش در آن دنیا برایش آماده میشود. ۵) کسانی که قرآن را آموختهاند، و احکام و ارشادات آن را میدانند، باید از همه پیشتر خودشان به آن عمل کنند، و سپس محتویات آن را برای دیگران بیاموزند، ورنه منتظر عذاب الهی باشند.