فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد دوم

فهرست کتاب

۱٧- باب: النَّومِ قَبْلَ العِشَاءِ لِمَن غُلِبَ
باب [۱٧]: خواب شدن پیش از نماز عشاء برای کسی که خوابش بگیرد

۱٧- باب: النَّومِ قَبْلَ العِشَاءِ لِمَن غُلِبَ
باب [۱٧]: خواب شدن پیش از نماز عشاء برای کسی که خوابش بگیرد

۳۵۱- حدیث: أَعْتَم رسولُ اللهِ جبالعشاء و ناداهُ عمر تقدَّم، وفي هذا زيادةٌ، قالت: وَكَانُوا يُصَلٌونَ فِيمَا بَيْنَ أَنْ يَغِيبَ الشَّفَقُ الَي ثُلُثِ اللَّيْلِ الأَوَّلِ. وفي روايةِ عَنِ ابْنُ عَبَّاسٍ بقَالَ -: فَخَرَجَ نَبِيُّ اللَّهِ ج، كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ الآنَ، يَقْطُرُ رَأْسُهُ مَاءً، وَاضِعًا يَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ، فَقَالَ: «لَوْلاَ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي، لَأَمَرْتُهُمْ أَنْ يُصَلُّوهَا هَكَذَا» [رواه البخاري: ۵٧۱].

۳۵۱- در حدیث [عائشهل]که پیامبر خدا جنماز خفتن را در تاریکی اداء نمودند و عمرسبرای‌شان گفته بود که :[زن‌ها و طفل‌ها خوابیده‌اند]: این عبارت نیز آمده است که [عائشهل]گفت که: [نماز خفتن] را بین غروب شفق آفتاب، و بین (سه یک) اول شب، می‌خواندند.

و در روایتی از ابن عباسبآمده است که گفت: پیامبر خدا جبر آمدند، و گویا که من همین حالا به طرف‌شان نگاه می‌کنم که آب از سرشان می‌چکید، و در حالی که دست خود را روی سر خود گذاشته بودند فرمودند: «اگر سبب مشقت بر امت خود نمی‌شدم، به آن‌ها امر می‌کردم که نماز خفتن چنین وقتی بخوانند» [۳۸].

۳۵۲- وَحكی ابْنُ عَبَّاسِ: كَيْفَ وَضَعَ النَّبِيُّ جعَلَى رَأْسِهِ يَدَهُ، فَبَدَّدَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ شَيْئًا مِنْ تَبْدِيدٍ، ثُمَّ وَضَعَ أَطْرَافَ أَصَابِعِهِ عَلَى قَرْنِ الرَّأْسِ، ثُمَّ ضَمَّهَا يُمِرُّهَا كَذَلِكَ عَلَى الرَّأْسِ، حَتَّى مَسَّتْ إِبْهَامُهُ طَرَفَ الأُذُنِ، مِمَّا يَلِي الوَجْهَ عَلَى الصُّدْغِ، وَنَاحِيَةِ اللِّحْيَةِ، لاَ يُقَصِّرُ وَلاَ يَبْطُشُ إِلَّا كَذَلِكَ [رواه البخاري: ۵٧۱].

۳۵۲- وابن عباسبکیفیتی را که پیامبر خدا جدست خود را بر روی سر خود نهادند، [به طریق عملی بیان نمود، به این طریق که]:

انگشتان خود را بر فرق سر خود گذاشت، بعد از آن انگشتان خود را به هم نزدیک نمود، و همانطور آن‌ها را روی سر خود حرکت می‌داد، تا اینکه انگشت‌هایش به کنار گوش از ناحیه که به طرف روی ولحیه نزدیک است تماس نمود.

[و گفت: که پیامبر خدا جاین کار را، نه از این آرام‌تر، و نه هم شتابانه‌تر انجام می‌دادند [۳٩].

[۳۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مراد از این وقتی که پیامبر خدا جمی‌‌خواستند امت خود را – در صورت عدم مشقت به آن‌ها – به آن امر کنند، ثلث اول شب بود، و این نظر اکثر علماء از صحابه و فقهاء است، ولی نظر عده دیگری آن است که مراد از این وقت نیمه شب است، زیرا در حدیث دیگری که حاکم آن را روایت کرده است، آمده است که: «اگر سبب مشقت برای مردم خود نمی‌شدم، نماز خفتن (عشاء) را تا نیمه شب به تأخیر می‌انداختم»، و بالاخره عده از علماء می‌گویند که ادای نماز خفتن (عشاء) در اول وقت آن بهتر است. ۲) باید کسانی که برای مردم امامت می‌دهند متوجه باشند که به سبب انجام دادن کارهای استحبابی سبب مشقت برای مردم نشوند، زیرا به طور یقین تاخیر نماز خفتن تا ثلث اول شب، و یا تا نیم شب، کار نیک و مستحبی بود، ولی نبی کریم جبا مراعات اینکه این کار استحبابی سبب مشکلات برای امت‌شان نشود، از آن صرف نظر نمودند. [۳٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) صحابهشخیلی حریص بودند که به همه اقوال، و افعال و آثار پیامبر خدا جمتوجه بوده، همه این چیزها را بفهمند و برای دیگران نقل کنند، از این جهت ابن عباسبکیفیتی را که پیامبر خدا جسر خود را خشک کردند، با دقت تمام بیان کرد. ۲) این حدیث همانطوری که می‌دانید در کتاب (اوقات نماز)، و در باب (خواب شدن پیش از نماز عشاء برای کسی که خوابش بگیرد)، آمده است، و شاید کسی بگوید که مناسبت این حدیث در این کتاب، و در این باب چیست؟ در جواب باید گفت که: امام زبیدی که این کتاب را از صحیح البخاری اختصار نموده است، و عادتش این است که اگر یک حدیث به طور مکرر در صحیح البخاری موجود باشد، و این حدیث در روایات مختلف دارای عبارات مختلفی باشد، در مختصر خود آن را مکرر ذکر می‌کند، ولی عباراتی را که در روایت اول آمده بود، بار دوم ذکر نمی‌کند، ولو آنکه این عمل سبب اخلال به معنی حدیث شود، همانطوری که در این حدیث شده است. و عبارتی که در این حدیث قبلاً ذکر گردیده بود، و امام زبیدی آن را بار دوم نیاورده است این است که: پیامبر خدا جبعد از آنکه به آن کیفیت آب سر خود را خشک کردند، گفتند: «اگر سبب مشقت برای امت خود نمی‌شدم، برای آن‌ها امر می‌کردم که نماز خفتن را اینگونه [به تاخیر] بخوانند»، و البته با ذکر این جزء از حدیث نبوی، هم معنی بهتر فهمیده می‌شود، و هم مناسبت حدیث به این کتاب، و باب به طور بهتری ظاهر می‌گردد.