۸۴- باب: مَنْ لَمْ يَرَ التَّشَهُّدَ الأَوَّلَ وَاجِباً
باب [۳٧]: کسی که تشهد اول را واجب نمیداند
۴٧۱- عَنْ عَبْدَ اللَّهِ ابْنَ بُحَيْنَةَ س، وَهُوَ مِنْ أَزْدِ شَنُوءَةَ، وَهُوَ حَلِيفٌ لِبَنِي عَبْدِ مَنَافٍ وَكَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ ج- «أَنَّ النَّبِيَّ جصَلَّى بِهِمُ الظَّهْرَ، فَقَامَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الأُولَيَيْنِ لَمْ يَجْلِسْ، فَقَامَ النَّاسُ مَعَهُ حَتَّى إِذَا قَضَى الصَّلاَةَ وَانْتَظَرَ النَّاسُ تَسْلِيمَهُ كَبَّرَ وَهُوَ جَالِسٌ، فَسَجَدَ سَجْدَتَيْنِ قَبْلَ أَنْ يُسَلِّمَ، ثُمَّ سَلَّمَ» [رواه البخاری: ۸۲٩].
۴٧۱- از عبدالله بن بحینهس [۱۸۱]که صحابه پیامبر خدا جو از قبیله (ازد شنوءه)، و هم پیمان اولاد (عبدمناف) بود، روایت است که: پیامبر خدا جنماز پیشین را برایشان امامت دادند، و در سر دو رکعتی ننشستند و برخاستند، و مردم هم با ایشان برخاستند.
چون نماز را تمام کردند – و مردم منتظر سلام دادنشان بودند – در حالی که نشسته بودند، تکبیر گفته، و پیش از سلام دادن، دوبار سجده نمودند، و بعد از آن سلام دادند [۱۸۲].
[۱۸۱] وی عبدالله بن بحینه بنت حارث است، و (بحینه) مادرش میباشد، و نام پدرش مالک بن قشب ازدی است، و گاهی به نام پدر و مادر خود یاد شده و عبدالله بن مالک بن بحینه گفته میشود، صحابی بودنش به اثبات رسیده است، خیلی عبادت میکرد، از فضلاء بود، و همیشه روزه داشت، اسد الغابه (۳/۱۲۳). [۱۸۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) این دو سجده، سجده سهو بود که جهت ترک تشهد اول انجام دادند. ۲) اینکه وقت سجده سهو بعد از سلام دادن است و یا پیش از آن، علماء در آن اختلاف نظر دارند، او این اختلافشان اختلاف اولویت است نه اختلاف در جواز و عدم جواز، یعنی: بعضی میگویند که ادای سجده سهو بعد از سلام دادن بهتر است، و بعضی میگویند که پیش از آن. ۳) اکثر علماء با استدلال به این حدیث میگویند که: انجام دادن سجده سهو پیش از سلام دادن اخیر بهتر است، وعده دیگری و از آن جمله احناف میگویند که: وقت ادای سجده سهو، بعد از سلام دادن اخیر است، و دلیلشان احادیثی است که در آنها تصریح شده است که پیامبر خدا جسجده سهو را بعد از سلام دادن اخیر انجام دادند، و بسیاری از صحابه و از آن جمله علی بن ابی طالب، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن زبیر، عمار بن یاسرشو بعضی از تابعین نیز به همین نظراند.