۲- باب: دُعَاءِ النَّبِيِّ ج: «اجْعَلْهَا سِنِينَ كَسِنِي يُوسُفَ»
باب [۲]: دعای پیامبر خدا جکه: «آنها را به قحطی زمان یوسف دچار بگردان»
۵۴۸- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: حديث دعاء النَّبِيَّ جللمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ المُؤْمِنِينَ، وعَلَى مُضَرَ تقدَّم، و قال في آخر هذه الرَّواية: إِنَّ النَّبِيَّ جقَالَ: غِفَارُ غَفَرَ اللَّهُ لَهَا وَأَسْلَمُ سَالَمَهَا اللَّهُ» [رواه البخاری: ۱٠٠۶].
۵۴۸- حدیث ابو هریرهسدر مورد دعای پیامبر خدا جبرای مستضعفین و نفرین ایشان بر قبیله (مضَر) قبلاً گذشت، و در آخر این روایت آمده است که پیامبر خدا جفرمودند:
«قبیله (غفار) را خداوند مغفرت نماید، و قبیله (أسلم) را سلامت داشته باشد» [۲۸۵].
۵۴٩- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسعُودٍ سقَالَ: إِنَّ النَّبِيَّ جلَمَّا رَأَى مِنَ النَّاسِ إِدْبَارًا، قَالَ: «اللَّهُمَّ سَبْعٌ كَسَبْعِ يُوسُفَ»، فَأَخَذَتْهُمْ سَنَةٌ حَصَّتْ كُلَّ شَيْءٍ، حَتَّى أَكَلُوا الجُلُودَ وَالمَيْتَةَ وَالجِيَفَ، وَيَنْظُرَ أَحَدُهُمْ إِلَى السَّمَاءِ، فَيَرَى الدُّخَانَ مِنَ الجُوعِ، فَأَتَاهُ أَبُو سُفْيَانَ، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّكَ تَأْمُرُ بِطَاعَةِ اللَّهِ، وَبِصِلَةِ الرَّحِمِ، وَإِنَّ قَوْمَكَ قَدْ هَلَكُوا، فَادْعُ اللَّهَ لَهُمْ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ﴾إِلَى قَوْلِهِ ﴿إِنَّكُمْ عَائِدُونَ يَوْمَ نَبْطِشُ البَطْشَةَ الكُبْرَى، إِنَّا مُنْتَقِمُونَ﴾«فَالْبَطْشَةُ: يَوْمَ بَدْرٍ، وَقَدْ مَضَتِ الدُّخَانُ وَالبَطْشَةُ وَاللِّزَامُ وَآيَةُ الرُّومِ» [رواه البخاری: ۱٠٠٧].
۵۴٩- از عبدالله بن مسعودسروایت است که گفت: چون پیامبر خدا جرو گردانی مردم [قریش] را از اسلام دیدند، بر آنها نفرین کرده و گفتند:
«خدایا! آنها را به قحطی هفت ساله مانند قحطی هفت ساله زمان یوسف÷دچار بگردان».
و قریش به چنان قحطی دچار شدند که همه چیز آنها را از بین برد، تا جایی که پوست حیوانات خود مرده، و مرداریها را میخوردند، و از شدت گرسنگی اگر کسی از آنها به طرف آسمان نظر میکرد، هوا به نظرش مانند (دود) مینمود [۲۸۶].
ابو سفیان نزد پیامبر خدا جآمده و گفت: یا محمد! تو خودت مردم را به طاعت خدا و صله رحم دعوت میکنی، [و طوری که میبینی] قوم خودت به هلاکت رسیدهاند، برایشان نزد خداوند دعا کن.
خداوند متعال فرمود [یعنی: این آیه کریمه نازل گردید که] : ﴿در انتظار روزی باش که آسمان دود آشکاری را پدید آورد﴾تا این قول خداوند متعال که میفرماید: «شما دوباره به کفر بر خواهید گشت، روزی که شما را سخت درهم خواهیم کوبید».
(بطشۀ) که در آیه کریمه آمده است، روز غزوه بدر است، [که رؤسای کفار به قتل رسیدند] و (دخان) [که در ایام گرسنگی به آن دچار شده بودند،]، و (لزوم) [که اسیران و یا کشتگان روز بدر باشند] و (آیه روم) [که خبر از غلبه روم بر فرس میدهد] به تحقق پیوست، [خلاصه آنکه تمام وعیدهای خداوند نسبت به کفار تحقق یافت] [۲۸٧].
۵۵٠- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ بقَالَ: رُبَّمَا ذَكَرْتُ قَوْلَ الشَّاعِرِ، وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَى وَجْهِ النَّبِيِّ جيَسْتَسْقِي، فَمَا يَنْزِلُ حَتَّى يَجِيشَ كُلُّ مِيزَابٍ، وَهُوَ قَوْلُ أَبِي طَالِبٍ: وَأَبْيَضُ يُسَتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ ثِمَالُ الْيَتَامى عِصْمَةٌ لِأَرَامِلِ [رواه البخاری: ۱٠٠٩].
۵۵٠- از عبدالله بن عمربروایت است که گفت: چه بسا میشد که گفته شاعر [درباره پیامبر خدا ج]به یادم میآمد، و این در حالی بود که من به طرف روی پیامبر خدا جنظر میکردم و ایشان طلب باران میکردند.
وهنوز از منبر پایان نمیشدند که ناودانها پر میشد، و آن شعر این قول ابیطالب است که میگوید:
و سفید رویی است که به وسیله روی او طلب باران میشود ** یاری رسانی برای یتیمان، و پناه گاهی برای بیوه زنان است [۲۸۸].
۵۵۱- عَنْ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ س، أَنَّهُ كَانَ إِذَا قَحَطُوا اسْتَسْقَى بِالعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ المُطَّلِبِ س، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا»، قَالَ: فَيُسْقَوْنَ [رواه البخاری: ۱٠۱٠].
۵۵۱- از عمر بن خطابسروایت است که: وی هنگامی که مردم به قحطی دچار میشدند، به وسیله عباس بن عبدالمطلبس[از خداوند] طلب باران میکرد و میگفت:
«الهی! ما به تو به واسطه پیامبر خود وسیله میجستیم، و تو برای ما باران میدادی، و اکنون به کاکای (عموی) پیامبر خود به تو وسیله میجوییم، پس برای ما باران بده، [روای] گفت که: برای آنها باران داده میشد [۲۸٩].
[۲۸۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث انکه: ۱) قبیله (غفار) یکی از قبایل عرب است که ابو ذر غفاری از آن قبیله است، و قبیله (اسلم) قبیله دیگری از قبایل عرب است که (سلمه بن أکوع) صحابی شجاع و معروف منسوب به آن است. ۲) پیامبر خدا جاز این جهت برای این دو قبیله دعای خیر کردند که: قبیله (غفار) از اولین قبائلی بود که به اسلام داخل شده بود، و قبیله (أسلم) با پیامبر خدا جراه مسالمت آمیز را پیش گرفتند. [۲۸۶] یعنی: از اشتها و آروزی زیادی که به طعام داشتند، به هوا که نظر میکردند، هوا به نظرشان مانند دود مطبخ نمایان میگردید، و یا به سبب ضعف و ناتوانائی که به آنها رسیده بود، آسمان به نظرشان مانند دود جلوه میکرد. [۲۸٧] زیرا مشرکین در روز جنگ (بدر) درهم کوبیده شدند، و از اثر قحطی و گرسنگی زیاد، هوا به چشم مشرکین سیاه و دود آلود مینمود، و (لزام) که عبارت از کشته شدن بسیار، یا اسیر شدن است، نصیبشان گردید، چنانچه دیری نگذشت که روم بر فرس غالب گردید، و آنچه که در ابتدای سورۀ روم در این خصوص آمده بود، نیز به تحقق پیوست. [۲۸۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) این بیت قصیدهای است که ابو طالب در مدح پیامبر خدا جسروده است، و این قصیده دارای یکصد وبیست بیت است، و در روایتی آمده است که چون پیامبر خدا جطلب باران کردند، و باران باریدن گرفت، گفتند: «اگر ابو طالب زنده میبود، چشمش روشن و دلش شاد میشد. ۲) ابن عساکر به روایت از جلهمه بن عرفطه میگوید: به مکه آمدم، مردم دچار قحطی بودند، قریش برای ابو طالب گفتند که: خشك سالی همه دشت و صحرا را فرا گرفته است، و اهل و اولاد به قحطی دچار شدهاند، بیا وطلب باران کن، ابوطالب پیامبر خدا جرا که خورد سال بودند، با خود گرفت و به نزد خانه کعبه رفت، و طلب باران کرد، راوی میگوید: در این وقت در حالی که هیچ ابری در آسمان نبود، ابر از این طرف و آن طرف آمد، و باران باریدن گرفت، تا آنکه دشت و صحرا در زیر آب شد، و بعد از این واقعه بود که ابو طالب آن قصیده غرای خود را سرود. [۲۸٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) این طلب باران در سال (۱۸) هجری که بنام سال (رماده) یعنی (خاکستر) یاد میشود، به وقوع پیوست. ۲) دعای عباسسدر این استسقاء چنین بود: (اللَّهُمَّ لَمْ يّنْزِلْ بَلاءٌ إلا بذَنْبِ، وَلَمْ يَكْشِفْ إِلا بِتَوْبَةٍ، وَقَدْ تَوَجَّهَ بِيْ الْقَوْمُ إِلَيْكَ لِمَكَانِيْ مِنْ نَبِيِّكَ، وَهَذِهِ أَيْدِيْنِّا إِلَيْكَ بِالذُّنُوْبِ، وَنَوَاصِيْنَا بِالتَّوْبَةِ، فَاسْقِنَا الْغَيْثَ)یعنی: خدایا هیچ بلایی جز به سبب گناه نازل نمیشود، و [بلا که آمد] جز به توبه از بین نمیرود، مردم نسبت به احترامی که در نزد پیامبر تو جداشتم به من روا آوردهاند، و اینک دستهای ما با همه گناهانی که داریم به سوی تو دراز است، و پیشانیهای ما به توبه بدرگاه تو است، پس خدایا برای ما باران بفرست). ۳) در روایت آمده است که: بعد از این دعا ابرهای مانند کوه به هوا بلند گردید، و باران باریدن گرفت. ۴) امام عینی میگوید از فوائد این حدیث این است که: شفیع ساختن اهل خیر و صلاح مستحب است. ۵) ابن بطال میگوید: از این حدیث چنین استنباط میشود که بیرون شدن به نماز استسقاء، و اجتماعات بدون اجازه امام جواز ندارد، زیرا در بیرون شدن و اجتماع کردن، احتمال خطر و ایجاد مشکلات برای سلطان وجود دارد، (از این نگاه باید چنین کارهایی به اجازه وی صورت بگیرد).