فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد دوم

فهرست کتاب

۲٧- باب: مَتَى يَقعُدُ إِذَا قَامَ لِلجَنَازَةِ
باب [۲٧]: اگر برای جنازه برخاست، چه وقت بنشیند؟

۲٧- باب: مَتَى يَقعُدُ إِذَا قَامَ لِلجَنَازَةِ
باب [۲٧]: اگر برای جنازه برخاست، چه وقت بنشیند؟

۶۶۶- عَن أَبي هُرَيْرَةَ س، أَنَّه أَخذ بِيَدِ مَرْوَانَ وهما في جنازة، فَجَلَسَا قَبْلَ أَنْ تُوضَعَ، فَجَاءَ أَبُو سَعِيدٍ سفَأَخَذَ بِيَدِ مَرْوَانَ، فَقَالَ: قُمْ فَوَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ هَذَا «أَنَّ النَّبِيَّ جنَهَانَا عَنْ ذَلِكَ» فَقَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ صَدَقَ [رواه البخاری: ۱۳٠٩].

۶۶۶- از ابو هریرهسروایت است که با مروان در جنازۀ اشتراک داشت و دست مروان را گرفته بود، آن دو نفر پیش از آنکه جنازه بر زمین گذاشته شود، نشستند.

ابو سعیدسآمد و دست مروان را گرفت و گفت: برخیز! و به خداوند سوگند همین شخص [یعنی: ابوهریرهس]خوب می‌داند که پیامبر خدا جما را از این کار [یعنی: نشستن پیش از گذاشته شدن جنازه بر زمین] نهی کرده‌اند.

ابوهریرهسگفت: راست می‌گوید [۴۳۸].

[۴۳۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: در کتاب (التوضیح) در شرح این حدیث آمده است که: نشستن ابو هریره و مروان پیش از جنازه، دلیل بر این است که آن‌ها می‌دانستند که قیام برای میت واجب نیست، زیرا معقول نیست که آن‌ها با وجود علم داشتن به وجوب قیام برای جنازه، این واجب را ترک کرده و بنشینند، ... اگر کسی بگوید: پس چرا ابو هریره سخن ابو سعید را در وجوب قیام برای جنازه تصدیق نمود؟ جوابش آن است که تصدیق ابو هریره نسبت به وجوبی بود که در اول امر وجود داشت، و نشستن وی به اساس چیزی بود که پیامبر خدا جدر اخیر به آن اشارد نموده بودند. ولی این جواب قناعت دهنده نیست، زیرا اگر از یک اشکال که نشستن ابو هریرهسبا وجود امر نبی کریم ج به لزوم قیام برای جنازه باشد، خلاص می‌شویم، به اشکالی دیگری مواجه می‌شویم، و آن این است که چرا ابو سعید از این ارشاد نبوی خبر نداشت. و علاوه بر آن، طریق گفت و شنود ابو سعیدسبا مروان، و تصدیق ابو هیرهسکلام او را، به خوبی نشان می‌دهد که ابو هریرهسآنچه را که ابو سعیدسگفت، قبول کرد، وردی برایش ذکر نکرد، زیرا اگر طوری که در (التوضیح) آمده است، ابو هریرهسدانست که پیامبر خدا جدر اخیر امر ارشاد به نشستن کرده‌اند، هیچ مانعی نبود که این امر و یا ارشاد را برای ابو سعید بیان می‌کرد، زیرا پوشیدن علم جواز ندارد. پس چیزی که در رفع این اشکال به خاطر می‌رسد این است که: شاید ابو هریرهسفکر می‌کرد که امر پیامبر خدا جدر ایستادن برای جنازه برای استحباب باشد نه برای وجوب، و یا احتمال دارد که در همان وقت یادش از این حدیث نبوی شریف رفته بود، درست است که ابو هریرهسبه سبب دعای نبی کریم جدارای حافظه بسیار قوی بود، ولی این به آن معنی نیست، که قطعاً هیچ چیزی را در هیچ وقت فراموش نمی‌کرد، زیرا پیامبر خدا جبعضی چیزها را – احیاناً – فراموش می‌کردند، و وقتی که عارضه فراموشی – ولو احیاناً - برای پیامبر خدا ججواز داشته باشد، چه مانع است که برای ابو هریرهسنیز - احیاناً – وجود داشته باشد، والله تعالی أعلم.