باب: فَرْضِ الجُمُعَةِ
باب [۱]: فرضیت نماز جمعه
۴٩۲- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: «نَحْنُ الآخِرُونَ السَّابِقُونَ يَوْمَ القِيَامَةِ، بَيْدَ أَنَّهُمْ أُوتُوا الكِتَابَ مِنْ قَبْلِنَا، ثُمَّ هَذَا يَوْمُهُمُ الَّذِي فُرِضَ عَلَيْهِمْ، فَاخْتَلَفُوا فِيهِ، فَهَدَانَا اللَّهُ، فَالنَّاسُ لَنَا فِيهِ تَبَعٌ اليَهُودُ غَدًا، وَالنَّصَارَى بَعْدَ غَدٍ» [رواه البخاری: ۸٧۶].
۴٩۲- از ابو هریرهسروایت است که از پیامبر خدا جشنیده است که میفرمودند:
«ما [مسلمانان] در آخر آمدهایم، و در روز قیامت از همه پیشتر هستیم، با آنکه برای آنها [یعنی: برای اهل کتاب] پیش از ما کتابی داده شده بود، و تعظیم این روز [یعنی روز جمعه] بر آنها فرض گردیده بود، ولی آنها در [تعظیم این روز] اختلاف نمودند» [۲۱۵].
«و خداوند ما را در [اختیار و تعظیم] این روز موفق نمود، مردمان دیگر [در تعظیم] این روز تابع ما هستند، یهود، فردای روز جمعه [یعنی: روز شنبه] را، و نصاری پس فردای آن [یعنی: روز یکشنبه را برای تعظیم و عبادت اختیار نمودند] [۲۱۶].
[۲۱۵] بعد از اینکه موسی÷به امر پروردگارش یهود را به تعظیم روز جمعه امر نمود، آنها به موسی به مجادله برخاسته و گفتند: روز شنبه به تعظیم مناسبتر است، زیرا این روزی است که خداوند از آفرینش عالم فارغ شده است، موسی÷هرچه گفت: قبول نکردند، تا اینکه برایش وحی آمد که مناقشه با این قوم لجوج فایده ندارد، و همان بود که تعظیم روز شنبه برای آنها فرض گردید، و به این طریق از عبادت و ثواب روز جمعه محروم ماندند. [۲۱۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) یهود از آن سبب روز شنبه را جهت تعظیم اختیار نمودند که گفتند: خداوند در این روز از خلقت جهان فارغ گردیده است، پس بهتر است که ما نیز در این روز کارها را گذاشته و به راحت و عبادت بپردازیم، و نصاری از آن سبب تعظیم روز یک شنبه را اختیار نمودند که گفتند: خداوند در این روز شروع به خلقت خلق نمود، پس این روز برای عبادت کردن سزاوار تر است، زیرا خود خداوند متعال به حکمت بالغه خود، این روز را برای تعظیم و عبادت، تعیین نموده بود، و آنچه را که خداوند اختیار نموده باشد، بدون شک از اختیار بنده بهتر است، و البته این گمان ورای آنها است که با عقل خود اوامر خدا را ترک کردند، و تابع هوی و هوس و عقل ناقص خود شدند. ۲) هدایت و گمراهی از طرف خداوند است، و این مذهب اهل سنت و جماعت است. ۳) در وقت وجود نص، قیاس و استدلال به عقل جواز ندارد، زیرا هر یک از یهود و نصاری با وجود نص، اعتماد به قیاس کرده و نص را ترک کردند، و همین چیز سبب گمراهی آنها شد.