۲۴- باب: إذَا نَفَرَ النَّاسُ عَنِ الإِمَامِ فِي صَلَاةِ الجُمُعَةِ
باب [۲۴]: اگر مردمان در نماز جمعه از نزد امام رفتند
۵۲۲- عَنْ جَابِر بْن عَبْدِ اللَّهِ ب، قَالَ: «بَيْنَمَا نَحْنُ نُصَلِّي مَعَ النَّبِيِّ جإِذْ أَقْبَلَتْ عِيرٌ تَحْمِلُ طَعَامًا، فَالْتَفَتُوا إِلَيْهَا حَتَّى مَا بَقِيَ مَعَ النَّبِيِّ جإِلَّا اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا، فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ: ﴿وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا﴾[رواه البخاری: ٩۳۶].
۵۲۲- از جابر بن عبداللهبروایت است که گفت: در حالی که با پیامبر خدا جنماز میخواندیم [۲۵۵]، قافله که طعام بارداشت رسید، مردم به طرف قافله رفتند، تا جایی که با پیامبر خدا جبه جز از دوازده نفر، کس دیگری باقی نماند، و این آیه نازل گردید:
«و چون کاروان تجارتی و یا لهوی را ببینند، به سوی آنها سرا زیر میشوند، و تو را ایستاده میگذارند» [۲۵۶].
[۲۵۵] مراد از نماز خواندن در اینجا، انتظار کشیدن نماز است نه عین نماز، زیرا طوری که در حدیث دیگری آمده است، در وقت رسیدن قافله، پیامبر خدا جدر حال خطبه دادن بودند. [۲۵۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) دوازده نفری که با پیامبر خدا جباقی ماندند، و به طرف قافله طعام نرفتند، عبارت بودند از عشرۀ مبشره به جنت، و بلال و ابن مسعودش. ۲) مراد از لهوی که در آیه کریمه آمده است، آواز دهلی بود که هنگام رسیدن قافله تجارتی نواخته میشد. ۳) این عمل از صحابهشدر وقتی سرزد که هنوز شناعت این عمل را نمیدانستند، و بعد از اینکه دانستند، در مقابل نماز و ذکر خدا به تجارت و خرید و فروش اهمیتی نمیدادند، خداوند متعال در موردشان میفرماید: ﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾، یعنی: کسانیاند که تجارت و خرید و فروش آنها را از ذکر خدا مشغول نمیدارد. ۴) کمترین عددی که به آن نماز جمعه صحت مییابد، در نزد امام ابو حنیفه چهار نفر است، که یکی از آنها امام و سه نفر مقتدی باشند، و در نزد امام شافعی/کمترین عدد چهل نفر است، و علماء اعداد دیگری را نیز ذکر کردهاند.