فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد دوم

فهرست کتاب

۱۶- باب: قَولِ النَّبِيِّ ج: «يُعَذَّبَ المَيِّتُ بِبَعضِ بُكاءِ أَهلِهِ عَلَيهِ» إِذَا كَانَ النَّوْحُ مِن سُنَّتِهِ
باب [۱۶]: این قول پیامبر خدا جکه: «مرده به گریه کردن بعضی از اهل خانواده‌

۱۶- باب: قَولِ النَّبِيِّ ج: «يُعَذَّبَ المَيِّتُ بِبَعضِ بُكاءِ أَهلِهِ عَلَيهِ» إِذَا كَانَ النَّوْحُ مِن سُنَّتِهِ
باب [۱۶]: این قول پیامبر خدا جکه: «مرده به گریه کردن بعضی از اهل خانواده‌اش تعذیب می‌گردد» اگر این گریه کردن عادت وی باشد

۶۵۲- عَنْ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ ب، قَالَ: أَرْسَلَتِ ابْنَةُ النَّبِيِّ جإِلَيْهِ إِنَّ ابْنًا لِي قُبِضَ، فَأْتِنَا، فَأَرْسَلَ يُقْرِئُ السَّلاَمَ، وَيَقُولُ: «إِنَّ لِلَّهِ مَا أَخَذَ، وَلَهُ مَا أَعْطَى، وَكُلٌّ عِنْدَهُ بِأَجَلٍ مُسَمًّى، فَلْتَصْبِرْ، وَلْتَحْتَسِبْ»، فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ تُقْسِمُ عَلَيْهِ لَيَأْتِيَنَّهَا، فَقَامَ وَمَعَهُ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ، وَمَعَاذُ بْنُ جَبَلٍ، وَأُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ، وَزَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ وَرِجَالٌ، فَرُفِعَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ جالصَّبِيُّ وَنَفْسُهُ تَتَقَعْقَعُ - قَالَ: حَسِبْتُهُ أَنَّهُ قَالَ كَأَنَّهَا شَنٌّ - فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ، فَقَالَ سَعْدٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا هَذَا؟ فَقَالَ: «هَذِهِ رَحْمَةٌ جَعَلَهَا اللَّهُ فِي قُلُوبِ عِبَادِهِ، وَإِنَّمَا يَرْحَمُ اللَّهُ مِنْ عِبَادِهِ الرُّحَمَاءَ» [رواه البخاری: ۱۲۸۴].

۶۵۲- از اسامه بن زیدب [۴۱۴]روایت است که گفت: دختر پیامبر خدا جکسی را نزد پیامبر خدا جفرستاد که پسرم درحالت قبض روح است، و نزد ما بیاید!.

پیامبر خدا جبرایش سلام فرستادند و گفتند: «داد و گرفت، همه از جانب خداوند است، و هر چیزی در نزد خدا اجل معینی دارد، صبر کن و مزد خود را از خدا بخواه».

دختر پیامبر خدا ج[دوباره شخصی را] نزد پیامبر خدا جفرستاد و ایشان را سوگند داد که حتماً نزدش بیایند.

ایشان برخاستند و به معیت سعد بن عباده، و معاذ بن جبل، و ابی بن کعب، و زید بن ثابت و اشخاص دیگری نزدش آمدند، در این وقت آن طفل را که نفسش خرخر می‌کرد [یعنی: در حالت نزع بود] [و راوی می‌گوید] فکر می‌کنم گفت: و سینه‌اش مانند ریگی که در مشک خشکی بیفتد صدا می‌کرد، به آغوش پیامبر خدا جگذاشتند، اشک از چشمان پیامبر خدا ججاری گردید.

سعدسگفت: چرا گریه می‌کنید؟

فرمودند: «این رحمتی است که خداوند در دل بندگان خود قرار داده است، و خداوند از بندگان خود کسانی را رحمت می‌کند، که با رحم باشند» [۴۱۵].

۶۵۳- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س، قَالَ: شَهِدْنَا بِنْتًا لِرَسُولِ اللَّهِ ج، قَالَ: وَرَسُولُ اللَّهِ ججَالِسٌ عَلَى القَبْرِ، قَالَ: فَرَأَيْتُ عَيْنَيْهِ تَدْمَعَانِ، قَالَ: فَقَالَ: «هَلْ مِنْكُمْ رَجُلٌ لَمْ يُقَارِفِ اللَّيْلَةَ؟» فَقَالَ أَبُو طَلْحَةَ: أَنَا، قَالَ: «فَانْزِلْ» قَالَ: فَنَزَلَ فِي قَبْرِهَا [رواه البخاری: ۱۲۸۵].

۶۵۳- از انس بن مالکسروایت است که گفت: به جنازۀ یکی از دختران پیامبر خدا جحاضر شدیم، و پیامبر خدا جبر سر قبرش نشسته بودند، و دیدم که اشک از چشمان‌شان جاری است.

انسسمی‌گوید: پیامبر خدا جفرمودند: «آیا در بین شما کسی هست که شب گذشته با همسرش مقاربت نکرده باشد»؟

ابو طلحهسگفت: بلی! من.

فرمودند: «[در قبر] پایین شو».

انسسمی‌گوید: ابو طلحه در قبر پاین شد» [و او را دفن کرد] [۴۱۶].

۶۵۴- عَنْ عُمَرَ سقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ المَيِّتَ يُعَذَّبُ بِبَعْضِ بُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ»، فبلغ ذلك عاةشه لبعد موت عمر س. فَقَالَتْ: رَحِمَ اللَّهُ عُمَرَ، وَاللَّهِ مَا حَدَّثَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ لَيُعَذِّبُ المُؤْمِنَ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ»، وَلَكِنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ لَيَزِيدُ الكَافِرَ عَذَابًا بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ»، وَقَالَتْ: حَسْبُكُمُ القُرْآنُ: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ[رواه البخاری: ۱۲۸۸].

۶۵۴- از عمرسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «مرده به سبب اینکه بعضی از افراد خانواده‌اش بر وی گریه می‌کنند تعذیب می‌شود».

این خبر بعد از وفات عمرسبرای عائشهلرسید.

گفت: خداوند عمر را رحمت کند، به خداوند قسم است که پیامبر خدا جنگفته‌اند که خداوند مسلمان را به سبب گریه بعضی از اهل و اولادش تعذیب می‌کند، بلکه پیامبر خدا جفرمودند که «خداوند عذاب کافر را به سبب گریه اهل فامیلش بر وی، زیاد می‌کند».

و گفت: شهادت قرآن برای شما کافی است: «هیچکس گناه شخص دیگری را متحمل نمی‌شود» [۴۱٧].

۶۵۵- عَنْ عَائِشَةَ ل، زَوْجَ النَّبِيِّ ج، قَالَتْ: إِنَّمَا مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ جعَلَى يَهُودِيَّةٍ يَبْكِي عَلَيْهَا أَهْلُهَا، فَقَالَ: «إِنَّهُمْ لَيَبْكُونَ عَلَيْهَا وَإِنَّهَا لَتُعَذَّبُ فِي قَبْرِهَا» [رواه البخاری: ۱۲۸٩].

۶۵۵- از عائشهلروایت است که گفت: پیامبر خدا جبر [قبر] زن یهودی گذشتند، دیدند که اهل خانواده‌اش بر وی گریه می‌کردند.

فرمودند: «این‌ها بر او گریه می‌کنند، و او در قبرش عذاب می‌شود» [۴۱۸].

[۴۱۴] وی اسامه بن زید بن حارثه است، پیامبر خدا جاو را بسیار دوست داشتند، تا جایی که به نام (حب) یعنی: دوست پیامبر خدا جشهرت یافته بود، وی سیاه پوست و دارای بینی پهن و فرورفته بود، و در سال پنجاه وهشت هجری وفات نمود، اسد الغابه (۱/۶۵-۶۶). [۴۱۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) این دختر نبی کریم جکه شخصی را نزدشان فرستاد و گفت که پسرم در حالت قبض روح است، و نزد ما بیائید، زینب بود، و همسر زینب را ابو العاص نام داشت، و زینب از ابو العاص دو فرزند داشت، یکی همین طفلی که مورد بحث است، و نامش علی بود، و دیگری دختری بود به نام امامهلامامه کلان شد، و بعد از اینکه فاطمهلوفات یافت، علیساو را به نکاح گرفت. ۲) اینکه پیامبر خدا جدر مرتبه اول دعوت دخترشان را اجابت نکردند، شاید سببش این بوده باشد که به کدام کار مهمی مشغول بودند، و یا برای بیان تسلیم کامل به قضای پروردگار بوده باشد، و در مرتبه دوم چون از یک طرف دخترشان الحاح کرد، و از طرف دیگر هدف‌شان که مشغولیت به امر مهمی بود، و اظهار رضایت کامل به قضای پروردگار باشد، بر آورده باشده بود، برخاستند و نزد دختر خود زینبلرفتند. ۳) گریه کردن بر مرده اگر از سوز دل و بدون آواز و نوحه باشد، روا است، در سنن ابو داود از ابن عباسبروایت است که گفت: در وفات رقیهلزن‌ها گریه می‌کردند، عمرسآن‌ها را منع می‌کرد، پیامبر خدا جفرمودند: ای عمر! ساکت باش، و به زن‌ها گفتند: «مانند صوت شیطان آواز خود را بلند نکنید، هر آن چیزی که از چشم و قلب باشد از رحمت است، و هر آن چیزی که از دست و زبان باشد، از شیطان است»، و البته مراد از چشم و قلب که نشانه رحمت است، اشک چشم و سوز دل است، و مراد از دست و زبان که از شیطان است، زدن به سر و روی و نوحه سرائی است. [۴۱۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) این دختر پیامبر خدا جام کلثوم همسر عثمان بن عفانسبود، و وفاتش در سال نهم هجری واقع شده بود. ۲) اینکه پیامبر خدا جاز آن‌ها پرسیدند: «آیا در بین شما کسی هست که شب گذشته با همسرش مقاربت نکرده باشد»؟ سببش این بود تا آن زن را کسی در قبر بگذارد که در گذشته نزدیک با زنش آمیزش نکرده باشد، تا نفسش مطمئن بوده و مسئلۀ شهوت به خاطرش خطور نکند، و امام عینی/بر این نظر است که اختیار ابو طلحه نه تنها برای این بود که شب گذشته با زنش آمیزش نکرده بود، بلکه سبب دیگری هم داشت، و آن این بود که وظیفه‌اش همین کار، یعنی کندن قبر و بخاک سپردن مرده‌ها بود، گرچه سیاق حدیث، دلالت بر سبب دومی ندارد، والله تعالی أعلم. ۳) ابو طلحه، که دختر نبی کریم جرا در قبر نهاد، نامش زید بن سهل انصاری است، پهلوان نامداری بود، در جنگ حنین بیست نفر از مشرکین را از پای درآورد، صوت بسیار مهیبی داشت، تا جایی که پیامبر خدا جفرمودند: «صوت ابو طلحه در لشکر از صد نفر مؤثر تر است». ۴) نشستن بر کنار قبر در هنگام دفن میت جواز دارد، ولی نشستن بر قبر جواز ندارد، زیرا در صحیح مسلم آمده است که پیامبر خدا جفرمودند: «اگر کسی از شما بر بالای جمرۀ آتشی بنشیند که لباس‌هایش را سوزانده و به جلدش برسد، بهتر از آن است که بر قبر بنشیند». [۴۱٧] در اینکه میت به سبب گریه کردن باز ماندگانش بر وی تعذیب می‌شود یا نه؟ بین علماء اختلاف است، و قول جمهور علماء این است که اگر شخص بر گریه‌کردن وصیت نماید، و بازماندگانش وصیت او را جاری ساخته و بر وی گریه کنند، به سبب این گریه عذاب می‌شود، و عذاب شدن او در این حالت، به سبب عمل خودش که وصیت‌کردن به گریه است می‌باشد، نه به سبب گریه آن‌ها. [۴۱۸] بین این حدیث و بین این قول خداوند متعال که: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚتعارضی نیست، زیرا حدیث بیانگر آن است که این زن نسبت به کفری که خودش مرتکب شده بود، عذاب می‌شود، و اهل خانواده‌اش در این حالت بر وی گریه می‌کنند، یعنی: عذابش به سبب کفر خودش می‌باشد، نه به سبب گریه خانواده‌اش بر وی.