فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد دوم

فهرست کتاب

۲- باب: الصَّلاَةِ بِمِنىً
باب [۲]: نماز در (منی)

۲- باب: الصَّلاَةِ بِمِنىً
باب [۲]: نماز در (منی)

۵٧٧- عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب، قَالَ: «صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِيِّ جبِمِنًى رَكْعَتَيْنِ، وَأَبِي بَكْرٍ، وَعُمَرَ وَمَعَ عُثْمَانَ صَدْرًا مِنْ إِمَارَتِهِ ثُمَّ أَتَمَّهَا» [رواه البخاری: ۱٠۸۲].

۵٧٧- از ابن عمربروایت است که گفت: با پیامبر خدا جو ابوبکر و عمربو ابتدای خلافت عثمانسنماز را در (منی) دو رکعتی خواندم، بعد از آن [عثمانس]نماز را کامل [یعنی: چهار رکعتی] اداء نمود [۳۲٠].

۵٧۸-عَنْ حَارِثَةَ بْنَ وَهْبٍ س، قَالَ: «صَلَّى بِنَا النَّبِيُّ جآمَنَ مَا كَانَ بِمِنًى رَكْعَتَيْنِ» [رواه البخاری: ۱٠۸۳].

۵٧۸- از حارثه بن وَهبس [۳۲۱]روایت است که گفت: پیامبر خدا جدر (منی) در حالی که امنیت به طور کامل تامین بود، نماز را دو رکعتی اداء نمودند [۳۲۲].

۵٧٩- عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ س، لمَّا قيل له: صَلَّى بِنَا عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ سبِمِنًى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ، فَاسْتَرْجَعَ، ثُمَّ قَالَ: «صَلَّيْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ جبِمِنًى رَكْعَتَيْنِ، وَصَلَّيْتُ مَعَ أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ سبِمِنًى رَكْعَتَيْنِ، وَصَلَّيْتُ مَعَ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ سبِمِنًى رَكْعَتَيْنِ»، فَلَيْتَ حَظِّي مِنْ أَرْبَعِ رَكَعَاتٍ رَكْعَتَانِ مُتَقَبَّلَتَانِ [رواه البخاری: ۱٠۸۴].

۵٧٩- روایت است که چون برای ابن مسعودسگفتند که عثمانسدر (منی) نماز را چهار رکعتی خوانده است گفت: (إنا الله وإنا إلیه راجعون).

بعد از آن گفت: من با پیامبر خدا جدر (منی) نماز را دو رکعتی خواندم، و با ابوبکرسدر (منی) نماز را دو رکعتی خواندم، و با عمرسدر (منی) نماز را دو رکعتی خواندم.

و ای‌کاش نصیب من به عوض این چهار رکعت، دو رکعتی می‌بود که مورد قبول قرار می‌گرفت [۳۲۳].

[۳۲٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) بعضی از علماء بر این نظر‌اند که قصر در منی و عرفات از مناسک حج است، بنابراین اگر کسی از اهل مکه نیت حج نمود، باید در منی و عرفات نماز را قصر نماید، ولی اکثر اهل علم و از آن جمله امام ابو حنیفه و شافعی و ابو ثور و غیره رحمهم الله می‌گویند: برای اهل مکه در منی و عرفات قصر روا نیست، زیرا اهل مکه در منی و عرفات مقیم شمرده می‌شوند، نه مسافر، و برای مقیم قصری نیست. ۲) در مسافتی که در آن نماز قصر می‌شود بین علماء اختلاف است، امام ابو حنیفه/و اصحاب وی و دیگر علمای کوفه می‌گویند: نماز در سفری قصر می‌شود که سه شبانه روز به رفتار پیاده، و یا به رفتار شتر مسافت داشته باشد، و تحدید آن به معیار‌های امروزی حدود نود و شش کیلو متر می‌شود، و پیمودن مسافتی کمتر از این، سفر گفته نمی‌شود، و حکم سفر از روزه خوردن و قصر نماز، و مسح خفین – به سه شبانه روز – به آن تعلق نمی‌گیرد، و علمای دیگر نظریات بسیار دیگری را ابراز داشته‌اند، که ذکر آن‌ها به درازا می‌کشد. ۳) اینکه عثمانسبا وجود مسافر بودن نمازش را در منی کامل اداء نمود، سببش این است که: قصر نماز رخصت است، و حکم رخصت در نزد اکثر علماء اباحت است، یعنی: برای شخص مکلف روا است که از رخصت استفاده نماید، و روا است که استفاده ننماید و جانب عزیمت را بگیرد، و عثمانسدر اینجا جانب عزیمت را گرفت، و عمل کردن به عزیمت با وجود رخصت باکی ندارد، مثلاً: شخص مسافر با آنکه خوردن روزه برایش رخصت است، می‌تواند از این رخصت استفاده نکرده و به عزیمت که روزه گرفتن باشد، اقدام نماید. [۳۲۱] وی حارثه بن وهب خزاعی است، فقط چند حدیثی از پیامبر خدا جروایت کرده است، از آن جمله این حدیث که پیامبر خدا جفرمودند: آیا شما را از اهل بهشت خبر ندهم، اهل بهشت مردمان ضعیف و مستضعفی هستند که اگر به خدا قسم بخورند، خدا قسم آن‌ها را راست می‌کند، و آیا شما را از اهل دوزخ خبر ندهم؟ [اهل دوزخ] مردمان سخت‌گیر، چاق، و متکبر هستند»، از تاریخ تولد و وفاتش چیزی نیافتم، أسد الغابه (۱/۳۵٩-۳۶٠). [۳۲۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: وجود خوف شرط بر جواز قصر نماز نیست، بنابراین قصر بدون خوف نیز جواز دارد، و سخن حارثه بن وهبساشاره بر این امر است که قید خوف در آیه کریمه، شرط برای قصر نماز نیست، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن يَفۡتِنَكُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْۚیعنی: در وقت سفر اگر از ضرر کفار می‌ترسیدید بر شما گناهی نیست که نماز را کوتاه بخوانید، و گر چه ظاهر آیۀ کریمه قصر نماز را مقید به خوف از دشمن نموده است، ولی نبی کریم جفرموده‌اند که «قصر نماز صدقه از طرف خداوند است، پس صدقه وی را قبول کنید»، چنان‌چه خودشان در وقت نبودن خوف، نماز را قصر نمودند. [۳۲۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) چون ابن مسعودسقصر را در سفر لازمی می‌دانست، نظرش این بود که نماز سفر اگر کامل اداء شود، باطل است، و نمازی که باطل باشد، مورد قبول قرار نمی‌گیرد، از این جهت گفت: دو رکعتی که قبول شود، بهتر از چهار رکعتی است که قبول نشود. ۲) ابن مسعودسبا آنکه قصر را در سفر لازم می‌دانست، جهت پرهیز کردن از خلاف، وقتی که با عثمانسنماز خواند، نمازش را کامل اداء نمود، و چون بر وی اعتراض کردند، گفت: «اختلاف شر است»، و همچنین ابن عمربقصر نماز را در منی سنت می‌دانست، و با آن‌هم وقتی که با عثمانسنماز را به جماعت می‌‌خواند، به متابعت از وی کامل می‌خواند، و وقتی که تنها می‌خواند، قصر می‌کرد. ۳) چون صحابهشجهت خوف از اختلاف و ایجاد مشکلات، حتی در عبادات مماشات نموده و از خلیفه و امام مسلمین – به خلاف نظر ورای خود – متابعت می‌کردند، پس اکنون اگر خلیفه و امام مسلمینی وجود داشته باشد که نافذ حکم خدا و شریعت باشد، نباید به مجرد اختلاف نظر در اجرای بعضی از امور، با وی به مخالفت و معاوضه برخاست، زیرا مخالفت و معاوضه، جز قتل و قتال، و خراب و دمار نتیجه دیگری ندارد، و البته این به آن معنی نیست که او را به سر خودش گذاشت که هرچه می‌‌خواست بکند، بلکه باید کارهای خویش را تمجید نموده، و از کارهای بدش انتقاد کرد، و الله تعالی أعلم.