۳- باب: إِذَا انْفَلَتَتِ الدَّابَّةُ فِي الصَّلاَةِ
باب [۳]: اگر دابه در وقت نماز خواندن رها شد
۶۲٧- عن أبي بَرْزَةَ الأَسْلَمِيُّ س: صلَّى يوماً في غزوة ولِجَامُ دَابَّتِهِ بِيَدِهِ، فَجَعَلَتِ الدَّابَّةُ تُنَازِعُهُ وَجَعَلَ يَتْبَعُهَا – فقيل له في ذلك، فقال: «وَإِنِّي غَزَوْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ جسِتَّ غَزَوَاتٍ - أَوْ سَبْعَ غَزَوَاتٍ - وَثَمَانِيَ وَشَهِدْتُ تَيْسِيرَهُ»، وَإِنِّي إِنْ كُنْتُ أَنْ أُرَاجِعَ مَعَ دَابَّتِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَدَعَهَا تَرْجِعُ إِلَى مَأْلَفِهَا فَيَشُقُّ عَلَيَّ [رواه البخاری: ۱۲۱۱].
۶۲٧- از ابو برزۀ اسلمیسروایت است که در یکی از غزوات در حالی که لجام دابهاش در دستش بود، نماز میخواند، دابه سرکشی میکرد، و او هم به دنبالش میرفت، چون [از این عمل به او اعتراض نمودند] گفت:
من با پیامبر خدا جدر شش یا هفت، و حتی هشت غزوه اشتراک نمودم، و آسان گیریهای [پیامبر خدا ج]را مشاهده نمودم، و من برگشتن با دابهام را بهتر از این میدانم که او را به سر خودش بگذارم تا به چراگاه معلوفۀ خود برود، و سبب پریشانی من شود [۳٧٩].
۶۲۸- عَنْ عائِشَةَ لذكرت حديث الخسوف وقال في هذه الرواية بعد قوله: وَلَقَدْ رَأَيْتُ جَهَنَّمَ يَحْطِمُ بَعْضُهَا بَعْضًا، حِينَ رَأَيْتُمُونِي تَأَخَّرْتُ، وَرَأَيْتُ فِيهَا عَمْرَو بْنَ لُحَيٍّ وَهُوَ الَّذِي سَيَّبَ السَّوَائِبَ» [رواه البخاری: ۱۲۱۲].
۶۲۸- از عائشهلروایت است که حدیث کسوف را ذکر کرد، و در این روایت بعد از این فرموده پیامبر خدا جکه: «آتش را دیدم که بالای هم انباشته میشود»، [فرمودند]: «و عمرو بن لُحی را در آن آتش دیدم، و او همان کسی بود که شتران را برای بتها نذر میکرد» [۳۸٠].
[۳٧٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) راه رفتن جهت عذر سبب فساد نماز نمیگردد، مثل کسی که ببیند طفلی و یا شخص کوری میخواهد به چاه بیفتد، و یا دابهاش میخواهد برود و گم شود، و یا مالش مورد دستبرد قرار گیرد. ۲) بعضی از علماء میگویند: نمازش وقتی فاسد نمیشود که هنگام راه رفتن رویش از قبله منحرف نشود، یعنی: هنگام برآوردن حاجتش به طرف قبله برود، و باز همانطور که روی به قبله است، عقب عقب برگردد، و یا در حالی که رویش به طرف قبله است عقب عقب برود، و در وقت بازگشتن همانطور به طرف قبله آمده و در جای نمازش ایستاد شود. ولی در حدیث چنین تفصیلی وجود ندارد، و حتی از حدیث خلاف این تفصیل فهمیده میشود، زیرا کسی که به دنبال حیوانش میرود، از کجا میتواند که به خط مستقیم حرکت کرده و جهت قبله را نگهدارد، و باز بعد از بدستآوردن حیوانش به خط مستقیم به عقب سر برگردد، و یا بالعکس به پشت سر عقب عقب برود، و باز بعد از انجامدادن کارش بدون آنکه رویش از قبله منحرف شود، در جای نمازش ایستاده شود، این یک تاویل تخیلی است، تا تاویل واقعی، مگر آنکه این تاویل را از احادیث ثابت دیگری بدست آورده باشند، و خودم حدیثی را که مؤید این تاویل باشد، ندیدم، والله تعالی أعلم بالصواب. [۳۸٠] و این نذر به اینگونه بود که میگفتند: اگر مریضم شفا یافت، و یا مسافرم برگشت فلان شترم آزاد باشد، چنین شتری را نه بار میکردند و نه بر وی سوار میشدند، و اگر به جایی میرفت کسی از رفتنش به آنجا جلوگیری نمیکرد، و اگر از کشت و زراعت کسی میخورد، کسی مانع خوردنش نمیگردید.